«از جملهی مسائل به یاد ماندنی و عبرتآموز جمهوری اسلامی» این عبارتی است که رهبر انقلاب اسلامی درخصوص مذاکرات و برجام و خطاب به رئیسجمهور درباره الزامات اجرای برجام نوشتند.
همان نامهای که در یکی از تذکرات نه گانه در بند سوم آن آمده بود: «از آنجا که پذیرش مذاکرات از سوی ایران اساساً با هدف لغو تحریمهای ظالمانهی اقتصادی و مالی صورت گرفته است و اجرائی شدن آن در برجام به بعد از اقدامهای ایران موکول گردیده، لازم است تضمینهای قوی و کافی برای جلوگیری از تخلّف طرفهای مقابل، تدارک شود، که از جملهی آن اعلام کتبی رئیسجمهور آمریکا و اتّحادیهی اروپا مبنی بر لغو تحریمها است. در اعلام اتّحادیهی اروپا و رئیسجمهور آمریکا، باید تصریح شود که این تحریمها بکلّی برداشته شده است. هرگونه اظهاری مبنی بر اینکه ساختار تحریمها باقی خواهد ماند، بهمنزلهی نقض برجام است.»
حالا از آن نامه نزدیک به دو سال میگذرد و آنها که سادهاندیشانه همانند آن شیخ سادهلوح بعد از صفین، امضای «جانکری» را تضمین میدانستند و به استهزا دلواپس «کاسبان تحریم» میشدند، در شرایط سختی قرار گرفتهاند. همانها که آنچنان مردم را فریب میدادند که گویی با آن امضاهای نمایندگان ۱+۱+۵ پای برجام، «دلار» را میشود با یک اسکناس هزارتومانی تاخت زد.
گذشتهها گذشته است. مهم این بود که ما و «برخیها» از آنچه پیش آمده «عبرت» بگیریم. مهم این بود که کتاب «تاریخ» را دوباره از صندوقچه فراموشیها بیرون بکشیم و یادمان بیاید «عاقل» از یک سوراخ نه دوبار که چندبار گزیده نمیشود. که یادمان بیاید مذاکره از سر «اعتماد» با دشمنی که میخواهد «سر» بر تن ما نباشد، کمترین شباهتی به تدبیر ندارد.
آن روزی که برجام امضا شد و (برای ما) اجرا شد و امریکا عمل به تعهدات را نه براساس اعتماد متقابل که «راستیآزمایی ایران» عنوان کرد، باید فکر همین امروز را میکردیم.
هرچند که الان هم اتفاق خاص و عجیبی رخ نداده است. ترامپ در سخنان خود از «پاره کردن برجام» سخن به میان نیاورد، اما کیست که نداند دولتهای امریکا (چه در زمان اوباما و چه اکنون) ذره ذره سند برنامه جامع اقدام مشترک را جویدهاند و آنرا بلعیدهاند. کیست که ندادند آنها هم به جسم برجام لگد زدند و هم «روح» آن را معذب کردند.
در زمان اوباما تحریمهای جدید تصویب نشد؟ بانکهای اروپایی با ما همکاری کردند؟ تحریمهای مالی «لغو» شد یا «تعلیق» یا تثبیت؟!
اگر امروز دونالد ترامپ ادعای خسارتِ از برجام میکند، دلیلش فقط آن است که اوباما نتوانست «پیچ و مهرههای جمهوری اسلامی» را باز کند.
خسارت آنجاست که آنها با توافق هستهای نتوانستند امنیت صهیونیستها را فراهم کنند و مُشت امنیتی موشکهای ایرانی برای آنها باز نشده و باز هم نخواهد شد. وگرنه کیست که نداند برجام را ما اجرا کردیم و آنها تماشا کردند؟ کیست که نداند خسران برجام تنها برای ما بود و بس؟ «خسارت محض» زمانی رخ داد که ما وعدههای نقد را چسبیدیم و به این فکر نکردیم که دولتی که یک «تاریخ» از جنایتها و خباثتهایش نالیدهاند، مستحق اعتماد دوباره نیست.
امریکا چه برجام را نگهدارد و چه پاره کند (که در عمل چنین کرده) بازنده این چند سال اتلاف وقت و انرژی و سرمایه و توان داخلی ما بودیم و بس.
حالا اگر کسی به برجام معترض باشد، ما باید باشیم (که نیستیم) ما باید از خسارتها بگوییم که متاسفانه هنوز لامپ چند واتی را «آفتاب تابان» میدانیم و بیابان برهوت را «باغ گلابی» میبینیم.
ترامپ را «احمق» معرفی میکنیم تا ته دل خودمان را آرام کنیم. اما واقعیت چیز دیگری است.
تجربه و «تاریخ» ثابت کرده است که اتفاقا دولتی مثل امریکا آنچنان لگد زیر میز مذاکره میزند و آن را میشکند که گویی اتفاقی نیفتاده است. آنچنان نقض عهد میکند و کلاهبرداری میکند که «کفزن»ها نمیکنند.
حالا این وسط بیاییم و برای او «رجز» بخوانیم، چه اتفاقی میافتد؟ هیچ. بیچاره ما، بیچاره مردمی که هشتشان گرو نُه مانده است. بیچارهتر آنهایی که شب امضا و اجرای برجام، زدند و رقصیدند و شادی کردند که قرار است با این «توافق بینالمللی» سفرههایشان بزرگتر شود.
نویسنده: مهدی رجبی