سرانجام پس از هفتهها گمانهزنی انتخابات ریاست جمهوری و کنگره آمریکا برگزار شد. شرایط سیاسی و امنیتی حاکم بر آمریکا در حالی اعلام نتیجه نهایی انتخابات میان بایدن و ترامپ را به روزهای آینده موکول و حتی امکان حقوقی شدن سرنوشت انتخابات نیز وجود دارد که این انتخابات در نوع خود دارای نکات و پیامهای قابل توجهی است که در چند بعد قابل توجه است. نخست آنکه طی ماههای اخیر مراکز نظر سنجی و اندیشکدههای آمریکایی از برتری قاطع بایدن خبر داده و از شکست ترامپ در ایالیتهای مهم و حساس خبر میدادند حال آنکه این نظرات چندان با نتایج آرا همخوانی نداشته است که نمود آن در ویسکانسین، میشیگان و پنسیلوانیا میتوان مشاهده کرد که بعضا به تاخیر در اعلام نتایج آرا منجر شد. این اشتباه محساباتی البته در سال ۲۰۱۶ نیز مشاهده میشود که به رغم پیش بینیها، ترامپ توانست بر هیلاری کیلینتون پیروز شود. با این اوصاف دو نتیجه حاصل میشود. اولا آنکه با توجه به نقش اندیشکدهها و مراکز تحقیقاتی در تصمیم گیریهای دولتمردان آمریکا به خوبی میتوان چرایی سیاستهای ناپخته و غیر عقلانی آنها را دریافت. وقتی مراکز تصمیم سازی، مراکزی با چنین ضعفهای عظیمی هستند قطعا خروجی آن تصمیم گیریها و سیاست های بحران زده و غیر منطقی است که از سوی سران آمریکا از کاخ سفید گرفته تا کنگره سر میزند. ثانیا، وضعیت این اندیشکدهها و محافل رسانهای آمریکا این هشدار را برای نهادها و سازمانهای بینالمللی که منبع اطلاعاتی خود را چنین ساختارهایی قرار دادهاند به همراه دارد که نه تنها در مسیر صحیح قرار ندارند بلکه دچار خطاهای استراتژیک نیز شدهاند. نمود عینی این رفتار را در عملکرد آژانس بینالمللی انرژی اتمی و سازمان ملل در قبال فعالیت های هستهای ایران میتوان مشاهده کرد که با استناد به ادعاهای همین اندیشکدهها و محافل رسانهای آمریکایی به موضع گیری علیه ایران پرداختهاند. ناکامی این ساختارها در باب انتخابات آمریکا، سندی دیگر بر واهی بودن ادعاهای آمریکا علیه سایر کشورهاست که به واسطه گزارشهای ادعایی این اندیشکدهها به جوسازی و حتی اعمال تحریم علیه ایران و بسیاری از کشورها میپردازد.
دوم آنکه مواضع بایدن و ترامپ نشانگر تغییر در ماهیت ساختار حاکم بر آمریکاست که سقوط آنها به ورطه کوتولههای سیاسی را آشکار میسازد. ساختاری که زمانی در چارچوب عقلانیت سیاسی به منافع آمریکا مینگریست به جایی رسیده که امروز نامزدهای ریاست جمهوری آنها، منافع فردی را بر منافع و انسجام ملی برتری داده که ادعاهای ترامپ و بایدن مبنی بر تقلب در انتخابات و اعلام پیروزی زودهنگام، پیش از اعلام نتایج خود سندی بر این امر است. هر کدام از این دو نفر که به کاخ سفید راه یابند قطعا توان اداره منسجم آمریکا را نخواهند داشت و زوال درونی آمریکا سرعت بیشتری خواهد گرفت. سوم آنکه نگاهی واقعی به درون آمریکا بیانگر آشوب و هرج و مرج سیاسی و اجتماعی در این کشور است بگونهای که در کنار رقابت ناسالم انتخاباتی، احتمال کشیده شدن دامنه نزاع به درگیریهای خونین خیابانی بسیار بالاست. در این شرایط این مسئله مطرح است که آمریکایی که با چنین وضعیت نابسامانی در داخل مواجه است و انتخابات در آن به صحنه درگیری نظامی منجر میشود چگونه ادعای تلاش برای صلح و امنیت جهان را دارد و اقدام به اشغال کشورها مینماید؟
به هر تقدیر می توان گفت که انتخابات اخیر آمریکا جدای از نتیجه آن، یک پیام مهم را به همراه دارد و آن اینکه آمریکا دیگر آن قدرت ادعایی نیست و دلبستگان به برخوردار شدن از منافع همراهی با آمریکا باید به فکر تجدید نظر در دیدگاههایشان باشند چرا که قطار زوال درونی آمریکا شتاب گرفته و آمریکا توان حفظ انسجام داخلی خویش را هم ندارد چه رسد به کمک به حل مشکلات سایر کشورها.
نویسنده: قاسم غفوری