از طبس شروع میکنیم، میخواهیم برایمان بگویید به عنوان نخستین فرمانده سپاه و کسی که در عمق ماجرا بوده، دقیقاً چه اتفاقی افتاد؟ چرا ابهامات این ماجرا هنوز هم برای افکار عمومی زیاد است و باعث میشود روایاتی از آن بیان شود که افکار عمومی آن را بپذیرند؟
ببینید باید از قبل برایتان بگویم، بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به دلیل اینکه کشور در یک شرایط کاملاً خاصی بود از لحاظ اینکه همه ساختارهای نظامی فرو ریخته بود و هنوز ساختارهای جدید شکل نگرفته بود، از طرف دیگر اینکه دشمنان خارج و داخل خیلی جدی کاملا پیگیر بودند تا مانع از تثبیت جمهوری اسلامی شوند و سومین خصیصه شرایط هم این بود که مسئولین جمهوری اسلامی غالباً بحث حکومت داری و مسایل مربوط به آن را چه در بعد داخلی و چه در بعد خارجی تجربه عملی نداشتند و به این دلیل در بسیاری از مسایل رفتارهایی شد که بعدها از آن انتقاد میشد.
اما معمولا در بسیاری از اتفاقات تمام جزئیات آن اتفاق یا شناخته نمیشد یا به دلایلی گفته نمیشد، آن دلایل ممکن است قابل قبول باشد یا نه، به خصوص اینکه در آن مقطع یعنی در سال ۵۹ با دو سه مسأله خیلی اساسی مواجه بودیم، یکی تهدید عراق بود که به طور دائم داشت مقدمات جنگ گستردهای را فراهم میکرد، دوم اینکه ما رئیسجمهوری را داشتیم که در رأس ضد انقلاب در داخل کشور بود و سوم اوضاع به هم ریخته کشور باید جمع و جور میشد اینها خودش چالش بزرگی بود.
در این شرایط برخی ملاحظات باعث شد که همه جزئیات گفته نشود و یک مقداری هم اطلاعات ناقص بود که بعدها خود امریکاییها اطلاعات بیشتری را دادند تا منتشر شد. نکته بعدی اینکه شخص بنیصدر هم رئیسجمهور بود و هم فرمانده کل قوا اگر در این شرایط گفته میشد که بیصدر در این قضیه نقش داشته اوضاع کشور بسیار به هم ریخته تر میشد به این معنا که باید رئیسجمهوری را که دو ماه بود آمده بود سر کار، بر میداشتند و به هر تقدیر صلاح ندانستند چنین کاری را کنند.
یعنی متوجه شده بودند که بنیصدر شیطنتهایی کرده است؟
بله در دو سه هفته اول متوجه شدند. با بازجوییهایی که با افراد نظامی که در این قضیه نقش داشتند انجام شد و همچنین اسناد و مدارک این مساله روشن شد. همچنان که در قضیه کودتای نقاب، معروف به نوژه آنجا هم بنیصدر نقش داشت اما آنجا هم نقشش گفته نشد با این تصور و یا توهم که شاید بنیصدر سر عقل بیاید و به عنوان رئیسجمهور نقشش را ایفا کند و در نهایت این اتفاق رخ نداد و قضایای سال ۶۰ اتفاق افتاد.
یعنی فکر نمیکردید که ممکن است سهواً دستور اشتباهی را داده باشد، میدانستید خائن است؟
در ظرف یکی دو هفته بعد از واقعه، این قضیه روشن شد نه دقیقاً روز اتفاق ولی میدانستیم خائن است.
پس چرا از روزی که فهمیدید تا روزی که بنیصدر برکنار شد اینقدر طول کشید؟
برای مسئولین تقریباً دو هفته بعد اتفاق روشن شد اما تصمیم گرفته شد مدارا شود.
آیا حرفهایی هم به او مستقیم زده میشد که بفهمد میدانید جاسوس است؟
بله اشاره شد و او بسیار متکبر و مغرور بود و مطمئن بود به اهداف خودش میرسد. معتقد بود کشور امکان ندارد در جنگ موفق شود و در نهایت او تنها گزینه خواهد بود که برای اداره کشور تثبیت میشود و به این دلیل به تذکرات و تهدیدات و انتقادات اعتنا نمیکرد.
یعنی روی میزان رأیی که آورده بود حساب کرده بود؟
یکی از آن موارد اتکا به رأی مردمی بود، اما در صحبتهایش میگفت من اطلاع دارم در چند ماه آینده امام از دنیا خواهد رفت و کس دیگری نیست از من مؤاخذه کند و کسی نیست جز من.
میگویند روسها قائله طبس را به نفع ایران انجام دادند؟
ادعا کردن و شایعه ساختن و یا ایجاد ابهام کار سختی نیست. شما همین امروز میتوانید راحت ۱۰ شایعه بسازید و بدون هیچ مشکل و سند در رسانهها پخش کنید. میگویم شما اصلاً به شایعات توجه نکنید.
اما باید این مسایل برای جوانها ابهامزدایی شود.
هر کسی جوان یا غیرجوان هر خبری را میشنود باید تأمل و تفکر کند و قرائن و شواهد را ببیند و با منطق قضیه را بررسی کند، متأسفانه برخی از افراد مثل این مجسمهها در پارکها هستند که لوله آب میآید در بدنشان و از دهن آنها خارج میشود. برخی از افراد هر خبری میرود در گوششان از دهانشان بیرون میآید. آدمها باید دنبال سند باشند. وقتی فرمانده نیروی هوایی میگوید من به دستور بنیصدر رفتم بمباران کردم دیگر این شایعات یعنی چه! وقتی خود امریکاییها میگویند این فرودگاهی است که برای روز مبادا تدارک دیده بودیم برای روزی که با شوروی مقابله کنیم، این دیگر یعنی چه! اصلاً من میخواهم بگویم کار شوروی نبود. کار برزیلیها بود نمیشود که!!
ببینید هر حادثهای اگر مستندات قوی نداشته باشد و خوب جا نیفتاده باشد مردم گوش نمیدهند. بسیاری از شایعات بوده که مردم باور نکردند. اما درباره چیزی که ابهامات در آن وجود دارد شایعات ساخته میشود حالا میخواهیم برایمان مستنداتی بگویید که برای همه باور بشود که امکان ندارد جز توفان شن و دستور بنیصدر چیز دیگری باشد؟
وقتی خود کارتر بعد از این اتفاقات میگوید ما اشاره کردیم به افراد خودمان در ایران که بروند و بقایای به جا مانده را بمباران کنند، این چه جایی میماند که اسم روسها را بیاوریم. افرادی که دستگیر شدند میگویند از قبل به دستور بنیصدر ضد هواییها را جابهجا کردیم و رادارها را از کار انداختیم این دیگر چه جای ابهامی باقی میگذارد؟