این روزها جنجالآفرینی و خبرسازی از ارزشهای رسانهای به حساب میآید و هر رسانهای که به غوغاسالاری بپردازد، طرفداران بیشتری میان عوام مییابد. پس مخاطب را باید مجذوب کند و همین امر رسانهها و مطبوعات را به سمت سوژهیابی، حادثهپروری و عوامپسندی سوق میدهد و دقیقا در همین راستاست که رسانه باید فرهنگی شدن، اخلاق حرفهای و رسالت اصلی خود را مراقبت کند. زیرا رسانهها الگوساز و فرهنگ سازند و در حفظ ارزشهای فرهنگی نقش مهمی ایفا میکنند.
معمولا رسانههای سطحی و کممایه بیشتر به سمت هنجارشکنی میل دارند و رسانههای میانمایه، کلیشهگرا و کپیکار هستند اما رسانههای مترقی خطشکن و نوگرایند و از طریق تولید محصولات غنی و ارزشمند و معرفی چهرههای نو، درپی ایجاد جذابیت هستند. برنامههایی چون حالا خورشید، نود، ماه عسل از جمله برنامههای موفق تلویزیونی بودند که هم در فرم هم در محتوا و هم از نظر سیاستگذاری با چارچوبهای سازمانی خود همخوانی داشتند و هم تامینکننده منابع مالی خود بودند. درپی روند رو به افزایش رقابت و کاهش احتمالی مخاطب و برای حفظ افزایش ظرفیت نفوذ رسانه، ایده به کارگیری سلبریتیها به عنوان مجری افزایش یافت و در آغاز هم با توفیق نسبی روبهرو شد. حضور مهران مدیری در دورهمی و رامبد جوان در خندوانه با اقبال مردم و مدیران شبکهها همراه بود و از آنجا که شبکهها در به کارگیری چهرهها از همپیشی گرفتند و روشهای دیگر جذب محبوبیت کمرنگ شد برنامهسازان برای کسب استقبال مخاطب و حمایت مالی به هر دری زدند تا محبوب بمانند و از اهرم فشار و تاثیر سلبریتیها بیش از پیش استفاده کردند و پای بسیاری از آنها به میدان رسانه باز شد. اکبر عبدی، حمید گودرزی، پژمان بازغی، محمدرضا گلزار و حالا بنیامین بهادری.
برنامهسازان فرمگرا به ستارگان روی آوردند و خواسته یا ناخواسته محتوا مرعوب محبوبیت قرار گرفت. گزارشهای تحلیلی در اینباره نوشته شده اما پیشتر باید پرسید:
سلبریتی کیست و چه نقشی در جامعه دارد؟
آیا نهادی بر رفتار و روش معرفی سلبریتیها نظارت دارد؟
آیا میزانی برای سنجش دانش و آگاهیهای آنها که به لطف رسانه از مراجع و رهبران فکری جامعه میشوند وجود دارد؟
آیا آنها با استانداردها و ضوابط اجرا آشنایند؟
آیا وجود سلبریتیها ایده خوبی برای ایجاد رقابت بین مجریان و مجری بازیگران است؟
آیا مجریان تراز و آموزش دیده خانهنشین نمیشوند؟
خلاقیت ونوآوری برنامهسازان، در حد آوردن چهرهاست؟
جایگاه ستارگان علمی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و دفاعمقدس کجاست؟
نظام رسانهای ما چگونه این پدیده را کنترل و مدیریت میکند؟
چهره یا سلبریتی به انگلیسی: Celebrity به شخصی اطلاق میشود که معمولاً در زمینههای موسیقی، ورزش، رسانه، مدل، سیاست، ادبیات، مذهبی و نظایر آن در یک جامعه یا فرهنگ عامه سرشناس و معروف باشد. چنین شخصی به راحتی از طریق مردم به ویژه قشر جوان قابل شناسایی است و به رسمیت شناخته میشود. چهرهها اغلب از طریق رسانههای جمعی به ویژه تلویزیون، سینما، نشریات و شبکههای اجتماعی به سرشناسیشان افزوده میشود و علت آن پرداختن زیاد به موضوعات چهرهها در رسانهها در مسیر تامین مطالب نشریات و پایگاههای خبری است که منجر به درآمدزایی برای آنها میشود. یک چهره همیشه محبوب نیست، ممکن است یک چهره منفور از راههای منفی نظیر اختلاس، رسوایی جنسی، اعتیاد و... که نزد مردم غیرقابل پذیرش هستند نیز به شهرت برسد. این چهرههای منفور یا محبوب سوژه رسانهها و برای ایجاد شایعه و چالشهای غوغاسالار هستند که موجب جلب توجه، جلب مخاطب و جلب حامی مالی میشوند.
گفته میشود در برخی از کشورها از جمله کانادا و آمریکا اصناف منشور صنفی دارند و اشخاصی که به نحوی از فرصتهای عمومی سوءاستفاده کنند با جرائم خاصی روبهرو میشوند. این قوانین مانع از ضربههای اجتماعی، فرهنگی و حیثیتی از سوی سلبریتیها میشود.
در کشور ما برای تفکیک سلبریتی خوب از بد کار نظاممند و منظمی انجام شده است؟
رسانهای که سلبریتیها را تولید و ترویج میکند قادر به به ابلاغ و اعلام بایدها و نبایدهای مقتضی خویش هست؟
آیا انتخابهای رایج، رفتارهای رایج، رقمهای رایج، رویکردهای رایج این ایام فاصله گرفتن از رسانه دینی با شاخصههای صحت و سلامت و سعادت و سبک زندگی اسلامی و ایرانی و عدم اعتنا به برخی مبانی اخلاقی ارزشی سرزمین مان ایران نیست؟
آیا مدیران و برنامه سازمان برای کسب محبوبیت راه بهتری نمییابند؟
آیا سرمایه اصلی رسانه نیروهای آموزشدیده و متعهد آن نیست. سرمایههایی که براساس ارزشهای جامعه رشد پیدا کرده و مدیریت و معرفی میشوند و نقش مهمی در الگوسازی جامعه دارند.
ورود گوینده به رادیو، ورود مجری به تلویزیون مانند ورود استاد به دانشگاه اهمیت ویژه و سرنوشتسازی داشته و دارد. در رسانهای که رادیوی آن به شایستگی مجریان خود را بر مجریان تلویزیون مقدم میشمارد، وام گیری تلویزیون از سامانه ی سینما با نرخ گزاف سود تسهیلات تحمیلی موجب تعجب نیست؟ و آیا رویگردانی رسانه از ستارههای خود ساخته رویگردانی از خود نیست؟
نویسنده: لیدا عرفانیان