بی تردید علاقه به امام حسین(ع)و یارانش تا وقتی به اصلاح و تربیت ما منجر نشود، نتیجه مطلوب را نخواهد داشت. لازمه عمل هم، داشتن علم و آگاهی است.
به دلایل گوناگون امروز باید بیش از پیش درباره واقعه عاشورا سخن گفت؛ چراکه :
۱- این رویداد از یکسو، فرازی از تاریخ اسلام و تشیع است و بررسی زوایای آن در واقع بازشناسی و شفاف سازی هر چه بیشتر این تاریخ است.
۲- از سوی دیگر با باورهای اعتقادی و شعائر دینی گروه زیادی از مسلمانان پیوند خورده است و افزایش بصیرت دینی اقتضا میکند دیگر بار مورد توجه قرار گیرد.
۳- جهت دیگر مطلب پاسخ گویی به پرسش ها، ابهامها و شبهههایی است که در اطراف نهضت عاشورا برای نسل امروز مطرح شده و پاسخ گویی درست به آنها مستلزم شناخت این سوالها از یک سو و شناخت جریان کربلا از سوی دیگر است.
۴- و آخر آنکه جامعه امروز ما در حال مواجهه با دنیای مدرن و اقتضائات آن است، و برای انتخاب یک رویکرد مناسب در مواجهه سنت و تجدد، سخت نیازمند شناخت تجدد از یک طرف و شناخت سنتهای خود، که سنت دینی و واقعهای چون عاشورا هم جزیی از آن است.
به گونهای دیگر نیز به منظره کربلا میتوان نگریست. در این نگاه، واقعه عاشورا نه یک نزاع محدود بین دو سپاه، بلکه آینهای است تمام نما که هر کس میتواند در آن، چهره خویش را نگریسته و جایگاه، و در واقع تکلیف خود را روشن و مشخص نماید. با این نگاه است که این واقعه از یک حادثه تاریخی صرف و از کتابها و کلاسهای تاریخ فراتر رفته و حد و مرزهای جغرافیایی، تاریخی، قومی و حتی مذهبی را پشت سر میگذارد؛ و حرکتی میشود که مبدا و مقصد آن «از کعبه تا عشق» است و تا فنا شدن در معشوق؛ صحنهای میشود که نه در گذشته، بلکه در حال و آینده نیز همواره به گونهای زنده در حال اجراست؛ شریعهای است که گرچه جوشش تاریخی اش به سال شصت و یک هجری و سرزمینی به نام نینوا بر میگردد ولی در طول زمانهای متمادی و به رغم مشکلات و موانع فراوان، راه خود را طی کرده و با گذر از زمان حال، رو به آینده ره سپر میشود. در این میان هر کس به فراخور استعداد خویش سبویی از آن بر گرفته و به قدر همت خود جرعه نوشی میکند.
امام حسین(ع) چه در انتخاب اهداف، چه در گزینش افراد و چه در اتخاذ راهکارهای وصول به آرمانهای خویش، قلههای رفیع و چکادهای والای ارزشهای الهی و انسانی را در نظر گرفت و هیچ گاه از آنها تخطی نکرد. از همین روست که گرچه در ظاهر شکست خورد و یارانش شهید یا اسیر شدند، ولی در قضاوت تاریخ و نزد وجدانهای بیدار، جز سربلندی و پیروزی نصیب او و یارانش نشد. آری، این نبود مگر به خاطر آنکه قیام امام برای حفظ دین، اصلاح جامعه اسلامی، از بین بردن بدعتها، نجات انسانها از جهالت و نادانی، مبارزه با ظلم، احیای عدالت، زندگی با عزت، شجاعت، آزادگی و مردانگی انجام گرفت. این اهداف و آرمانها، که در قالب شعارهای امام و یارانش نمایان شده، اموری است فرا زمانی، فرا مکانی و سازگار با فطرت و ارزشهای والای انسانی؛ از این روست که تا امروز ماندگار شده است.
هرگونه قضاوت درباره حوادث و وقایع تاریخی بدون توجه به عاملان، و شناخت کنشگران آن حوادث، ناقص و نارسا خواهد بود. از این روست که بررسی نقش شخصیتها در تاریخ، همواره یکی از مباحث مهم اندیشمندان فلسفه تاریخ است. دلیل این امر، شاید آن است که معمولا نهضتهای اجتماعی، سیاسی یا دینی، حرکتهایی هستند که در راستای تمثل و تجسم بخشیدن به ایدآلها و آرمانهای پیشگامان آنها به وجود میآیند، از این رو به راحتی نمیتوان تحلیل یک واقعه را از تحلیل پدید آورندگان و رهبران آن به طور کامل جدا کرد. حادثه عاشورا نیز از این قاعده بیرون نیست. از این رو میتوان گفت یکی از دلایل اهمیت آن، کسانی هستند که در صحنه اش نقش آفرینی کرده اند. اینان بر چند گروه اند: یکی امام حسین (ع) و خاندانش که جدای از انتساب به پیامبر(ص)، حضرت علی(ع) و حضرت زهرا(س) که کانون عزت، کرامت و سیادت بودند هم خود سیدالشهدا(ع) و هم هر کدام از یارانش دارای ارزش و مکانت اخلاقی و اجتماعی ویژه بودند.
جبهه مقابل آنها نیز افرادی قابل بررسی هستند و از آنجا که آنان هم درپیدایش این واقعه سهمی داشتهاند شناختشان لازم است. جمعی از آنان افرادی بودند که برای رسیدن به قدرت و ثروت، حاضر به ذبح بزرگ ترین ارزشهای انسانی و دست یازیدن به بالاترین پلشتیهای قابل تصور بودند. گروهی دیگر انسانهای نادانی بودند که دین داری شان فاقد بصیرت و آگاهی بود، از اینرو ملعبه دست سپاه یزید شدند و بر روی فرزندان پیامبر(ص) شمشیر کشیدند. در این میان گروه سومی هم وجود داشت که ایشان را نیز میباید شناخت و از آنها نیز میتوان درسهای لازم را فرا گرفت. اینان کسانی بودند که به هر دلیل آگاهی و تنبه پیدا کرده و ضمن توبه از خطاهای خویش، پا در رکاب یاری امام و یارانش نهادند.
حجتالاسلام حسینعلی رحمتی