نه در روزهای عزای مردم سرزمینم دست میافشانم و پا میکوبم و نه در عزای "آل الله" طنز مینویسم. اما ستون ننجون امروز خیلی درد دارد. درد مرگ یک مادر جوان و دختر خردسالش که قربانی "هیچ" شدند و حالا فدای "تکذیب" هم خواهند شد.
حکایت به همین تلخی است. باز هم یک مقام دولتی با خدم و حشم و چندین اتومبیل آژیرکش و بادیگارد و جماعت کاسهلیس در خیابانها جولان میدهند و شهروندان فلک زده را به حاشیه جادهها میرانند که در همین میان یک اتومبیل پراید بخت برگشته هم به حاشیه جاده میرود و همانجا پرونده یک مادر و دختر بیگناه بسته میشود.
این چند سطر اشک یک مرد داغدیده را بخوانید: در حال حرکت به سمت کهنوج بودیم که در حوالی پل بهادرآباد با آژیر بیامان خودروهای پلیس و... مواجه شدیم که فریاد میزدند راه را باز کنید و کنار بکشید. از آنجا که تذکر بیش از حد و تعداد خودروها زیاد بود به کنار جاده رفتم و هول شدم و این موضوع باعث شد تا خودرو از جاده اصلی منحرف شود و بر اثر این اتفاق همسر و دختر دوسالهام جان باختند. مگر چه خبر است که اینطور مردم را دستپاچه میکنند و باعث از بین رفتن جان عزیزانمان میشوند؟
چه خبرتان است آقایان؟ چرا این همه خودتان را جدی میگیرید؟ رساندن نرخ تورم از یازده درصد به بیست درصد مگر چه کار مهمی است که این همه خودتان را مهم فرض میکنید؟ دلار چهار هزار تومانی را رساندید به خدا تومان و حالا انتظار دارید همه از سرراه بروند کنار که به کدام پروژه گلگاری!!! جدید برسید؟
خجالتآور است. واقعا باید از خودتان شرم کنید. این روشهای هزارسال پیش را رها کنید که موکب همایونی باید با فریاد "دور باش و کور باش" جارچیها بگذرد. باور کنید مردم حتی رغبت نمیکنند توی صورتتان نگاه کنند چه برسد که خطری از طرف آنان متوجه شما باشد. هر سال بساط شما همین است. هر سال کاروانهای اریستوکراسی شما قربانی میگیرد. هر بار کسانی را به کشتن میدهید تا ثابت کنید تافتهی جدا بافتهاید.
آقایان! جواب خون این مظلومان بماند برای قیامت اما اگر آن ته بساط هنوز شرافتی مانده لااقل به جای "تکذیب" یک جمله "عذرخواهی" کنید. به خدا یک عذرخواهی ساده تا حالا هیچکس را نکشته است.
پینوشت: برسد به دست آقایانی که خودشان خبر دارند چه دسته گلی به آب دادهاند.