جستاري کوتاه در منابع ديني، ادبي و علمي درباره فوايد و مزاياي سفر، بر ما آشکار ميکند که سفر چاره بسياري از مشکلات روحي، رواني و جسماني و حتي اجتماعي است و انسان عزلتگزين و جمعگريز امروزي، بيش از پيش نيازمند کندن از شهر و ديار مالوف و تجربه محيطهاي جديد است و البته اگر اين اتفاق، گروهي باشد، طبعا نتايجي مفيدتر درپي خواهد داشت.
ناگفته نماند که در فرهنگ عمومي جامعه ما، علاقه به سفر وجود دارد و مردم کشور ما معمولا از سفر رفتن و به خصوص حضور در طبيعت استقبال ميکنند و علاقهمندند که از چهار ديواريهاي نه چندان خوشقواره و آرامشبخش،
بيرون بزنند.
از سوي ديگر، بعيد است مسئولان ذيربط، از مزاياي سفر بياطلاع باشند و ندانند که يکي از مهمترين راههاي مقابله با معضلاتي مانند کمتحرکي افراد، تماشاي ماهواره، ناآشنايي با اماکن فرهنگي مهم کشور و ...، تشويق مردم به مسافرت است. پس در حالي که نه پنجاه درصد، که تقريبا صد درصد طرفهاي قصه با سفر موافقند، دليل کم بودن سفرهاي داخلي مردم چيست و چرا جامعه نميتواند از فوايد سفر بهرهمند شود؟!
به نظر نگارنده، يکي از دلايل اين است که شهرها و اماکن هدف، به هيچوجه آمادگي پذيرايي مناسب از مسافران را ندارند و عملا مسافران پس از مسافرت به بيشتر اين اماکن و شهرها، به علت فقدان امکانات مناسب از سفر خود پشيمان ميشوند و ترجيح ميدهند تعطيلات خود را در خانه و پاي تلويزيون بگذرانند.
دليل ديگر اين است که متوليان فرهنگ، هرگز در جهت ارتقاي سطح فرهنگ تلاش نکردهاند و در نتيجه، نه تنها افراد بلد نيستند از مسافرت خود بيشترين بهره را ببرند، بلکه عامل ايجاد دردسر براي سايرين نيز ميشوند و مخصوصا محيطزيست را از ناآشنايي خود با فرهنگ مسافرت بينصيب نميگذارند و آثار رفتار غلط آنها گاه تا سالها باقي ميماند.
عدم سرويسدهي مناسب وسايل نقليه عمومي نيز ازجمله مواردي است که مردم را وادار ميکند حتما روي وسيله نقليه شخصي حساب کنند که حاصل آن چيزي نيست جز وجود ترافيکهاي سرسامآور جادهاي در ايام تعطيلات. گراني سفر هم که جاي خود را دارد. حالا به مواردي که گفته شد، حوادث غيرمترقبه که بيشتر از جنس طبيعي هستند و براي مديريت آنها معمولا چارهاي انديشيده نشده است را هم اضافه کنيد و اخبار ناخوشايند حوادث تعطيلات اخير را نيز به خاطر بياوريد تا حق بدهيد به مردم که عطاي سفر را به لقاي آن ببخشند و معضلات خانهنشيني را به مخاطرات سفر ترجيح دهند.
چه بايد کرد؟
مهمترين راه براي اين که فرهنگ سفر در جامعه جريان يابد اين است که اولا تصميمگيران باور کنند که سرمايهگذاري براي ترويج فرهنگ سفر، نه تنها هزينه نيست، که فايده است، چرا که در حکم پيشگيري از معضلاتي است که چه بسا اگر به وجود بيايند، چاره و درماني نداشته باشند. اگر اين باور به وجود بيايد، مواردي که در بالا به آنها اشاره شد، حل خواهند شد و جامعه ميتواند حل بسياري از معضلات خود را به سفر بسپارد و سفرهاي داخلي را جايگزين سفرهاي خارجياي کند که خود عامل تشديد معضلات فرهنگي و اجتماعي هستند و متاسفانه دارند به يك عادت تبديل مي شوند.
محمدرضا آقابابايي