شیوه انعکاس پذیرش پست شهرداری تهران توسط محمدعلی نجفی به گونهای بود که گویی وی با کراهت و با منتگذاری این پست مهم را پذیرفته است.
امکانات بینظیری که در شهرداری تهران وجود دارد برخی جریانات سیاسی را برای تصاحب این جایگاه به تکاپو میاندازد. در واقع سازمان عمومی، شهرداری تهران یک مجموعه کامل از امکانات و ظرفیتهای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، رسانهای و حتی سیاسی است که فرصتی بزرگ برای گروههای به دنبال قدرت در قلب ایران محسوب میشود.
اصلاحطلبان با پیروزی در انتخابات شورای پنجم، میتوانند بار دیگر اهرمی از ساختارهای قدرت در کشور را به صورت اختصاصی در دست گیرند. شهرداری تهران جایی است که این جریان تنها مدعی آن است و در دایره تنگ انتخاب شهردار تنها گزینههای همین جریان قرار دارند.
باید این نکته را نیز در نظر گرفت که برخلاف ادعای اصلاحات مبنی بر شایستهسالاری و حقوق شهروندی، در میان گزینههای معرفی شده برای شهردار تهران، حتی برای خالی نبودن عریضه، یک فرد مستقل یا میانهرو وجود ندارد! در دوره قبل انتخاب شهردار رقابت میان محسن هاشمی و محمدباقر قالیباف بود که نشان از وجود سلایق مختلف برای تصدی پست شهرداری بود.
ولی به نظر میرسد با وجود معرفی ۷ نفر برای انتخاب شهردار، همه راهها قرار است به یک گزینه کارگزارانی ختم شود. جوسازی رسانههای اصلاحطلب و وابسته به کارگزاران در انتشار خبر پذیرش شهرداری تهران از سوی محمدعلی نجفی! گویای بازی از پیش تعیین شدهای است که اعضای شورای شهر تنها مهرههای تایید تصمیمات از بیرون شورا هستند.
در همین حال از محسن هاشمی به عنوان رئیس شورای شهر یاد میشود تا همه امورات شهری در قبضه کارگزاران قرار گیرد. نقش حسین مرعشی در این میان نیز به عنوان هدایتکننده موجهای رسانهای به نفع گزینههای کارگزاران است.
وی، کسی بود که خبر پذیرش شهرداری نجفی را اعلام کرد و در عین حال گفت که با توجه به آرای مردم تهران، ریاست محسن هاشمی بر شورا، خواست عمومی است! در عین حال، به نظر قرعه قائممقام شهرداری نیز به نام مرعشی افتاده است.
از زمان برکناری کرباسچی در سال ۷۸، تا به امروز یک کارگزارانی تمام عیار شانس مدیریت پایتخت را نداشته است. غلامحسین کرباسچی که نقش تعیینکنندهای در حزب کارگزاران دارد، کانال مهم و اصلی برای تعیین سازوکارهای انتخاب اعضای لیست امید و برنامههای آنها در شورای شهر بود. نتیجه هم مشخص است، شهردار میبایست یک کارگزارانی تمام عیار باشد.
اعضای شورای شهر پنجم هرچند در رسانهها از استقلال رای خود سخن میگویند اما بر هیچکس پوشیده نیست که آنها موظف به اعمال نظرات بیرون از شورا هستند، چراکه وجود خود آنها در شورای پنجم وابسته به لابیها و زدوبندهای پشت پرده است. قدرت لابیگری و چیدمان کارگزاران به حدی بوده که گزینه رئیس دولت اصلاحات، یعنی محسن مهرعلیزاده، از دایره رقابت با گزینه کارگزاران خارج شد.
ولی چرا در میان مدیران اصلاحطلب، قحطالرجال به حدی بوده که تمام نگاهها به سمت محمدعلی نجفی چرخید. کسی که به علت ناتوانی جسمی در اوایل ۶۰ سالگی از مدیریت سازمان میراث فرهنگی کنار رفت و در حال حاضر نیز مسئولیتهای سبکتری در حد مشاوره را پذیرفته است.
از اینرو باید برای مسئولیت شهرداری تهران و حتی کلانشهرها مکانیزمهای سختگیرانهتری تعیین شود، چراکه منافع عمومی کلانشهرها به خصوص پایتخت، در کلیت با منافع ملی گره خورده است. نجفی ۶۶ ساله به هیچوجه توانایی مدیریت اجرایی در سطح پایتخت را ندارد.
وی در مسئولیتهایی که از دهه ۶۰ تا به امروز برعهده داشته، سابقه مدیریت اجرایی (اداره یک کلانشهر با همه جوانبش) نداشته، در حالیکه تهران یکی از مناطقی است که در مسیر توسعه زیرساختی قرار دارد که با کارهای عمرانی گره خورده است.
از سوی دیگر وی به عنوان یکی از بانیان حزب کارگزاران، از سیاسیترین مدیران دولتی است. نقش وی در انتخابات مختلف و فعالیتهای سیاسی نجفی در دو دهه اخیر، باعث سنگینی کفه سیاسی کاریهای او میشود. حال آنکه یکی از انتقادات اصلاحطلبان در سالهای اخیر، سیاسی بودن شهرداران تهران بوده، ولی نوبت که به یکی از هم طیفیهای آنها که رسید این فاکتور به طور کلی از نقدها محو شده است!
همچنین باید اذعان کرد که حامیان مالی و به اصطلاح اسپانسرهای کارگزاران، مجموعهای از فعالان و واسطه گران اقتصادی در حوزههایی مانند ساختمان سازی، برج سازی، پیمانکاریهای بزرگ و ...هستند که اکثر آنها پس از دستیابی یکی از اعضای کارگزارانی به پست شهرداری میتوانند به امتیازات بینظیری دست پیدا کنند.
از اینرو کمیسیون شوراها و امور داخلی در مجلس شورای اسلامی میتواند برای انتخاب شهردار کلانشهرها از جمله پایتخت، طرحهای جدیدی ارائه دهد که براساس آن نامزدهای شهرداری از معیارهای خاصی در حوزه مدیریت اجرایی، پایبندی عملی به نظام ، سلامت و توانایی جسمانی و عدم سوپیشینه در عملکرد سیاسی و... برخوردار باشند. چنین معیاریهایی میتواند به عنوان سند بالادستی و لازمالاجرا برای شوراهای شهر جهت انتخاب شهردار ابلاغ گردد و مجلس نیز به عنوان نهاد نظارتی بر روند امور و اجرای قوانین اعمال نظر کند.
به هر حال نبود مکانیسمهای خاص نظارتی و کنترلی میتواند محلی برای سوءاستفاده برخی از جریانهای سیاسی از پتانسیل شوراها و شهرداریها باشد و این امر در تهران بسیار پررنگتر است. در این زمان اصلاحطلبان بعد از ۱۵ سال به قدرت شهری دست پیدا کردهاند که سابقه آنها در تهران نشان از تضییع حقوق شهروندان به واسطه بازیهای سیاسی و سواستفاده از امکانات عمومی است.
۱۰ سال مدیریت کرباسچی بر شهر تهران همراه با فساد مالی و در نهایت محاکمه شهردار تهران بود و در دوره شورای نخست نیز شهر به پایگاه جناحی جریان حاکم اصلاحات تبدیل شد و فرصت بینظیر توسعه شهر اسیر بازیهای سیاسی و حاشیهسازیها بود.
امکانات بینظیر رسانهای شهرداری یعنی موسسه همشهری نیز تبدیل به پروپاگاندای حزبی اصلاحطلبان در تاختن به نظام و حرکت بر خلاف منافع ملی شده بود. حضور افراد حاشیهداری مانند نجفی و مرعشی و نظیر آنها بار دیگر میتواند، پایتخت را به عقب بازگرداند و حاصل سالها کار و تلاش شبانهروزی را به باد دهد. برهمین اساس است که نیاز به نظارتهای جدیتر در انتخاب شهردار تهران ضروری مینماید.
حتی یکی از حاشیههای مهم شورای سوم تهران که نجفی در آن حضور داشت مخالفت جدی وی با تغییر نام میدانی در پایتخت به نام ۹ دی بود که اعتراضات و انتقادات فراوانی از سوی مردم انقلابی به همراه داشت. حال آیا چنین افرادی میتوانند به غیر از حاشیه برای پایتخت حاصل چندانی داشته باشند.(جهان)