جهاد همیشه قدم گذاشتن در مسیر نبرد نظامی نیست، گاهی جهاد، مبارزه با نفس دنیاطلب معنا میشود و گاه در هدیه دادن خوشیهای دوست داشتی خودمان به دیگران، گروههای جهادی روزهای فراغت و خوشیشان را برای محرومیتزدایی روستاییها میگذارند و با همه رنجهایشان شریک میشوند و با سختی کشیدن در این مسیر هم از سفرهای لذتبخش دنیایی دوری میکنند و هم گرهای از کار خلق باز میکنند تا در دوران صلح بتوانند جهاد کنند. اکنون که به تعطیلات نوروز نزدیک میشویم جهادیها چمدان میبندند تا تولد بهار را در بخشیدن آرامش به مناطق محروم جشن بگیرند، بر همین اساس با یکی از جهادگرها به نام مهدی رفیعی همکلام شدیم. بخوانید ماحصل ۱۰ سال جهاد این جوان ۲۱ ساله را:
از گروههای جهادی کدام شهر هستید و چه کارها میکنید؟
از استان تهران شهر ری هستم.
از چه زمانی با اردوهای جهادی آشنا شدید و از چند سالگی وارد این عرصه شدهاید؟
من ۲۱ سالم است و از سن ۱۰ سالگی وارد اردوهای جهادی شدم.
از ۱۰ سالگی؟ همراه خانواده میرفتید؟
(میخندد...) من اولینبار با خواهرم به اردوی جهادی رفتم و از آن زمان به بعد دیگر خودم فعال این اردوها شدم.
حال و هوای اولین سالی که به اردوی جهادی رفتید یادتان هست؟
بله، اولینباری که در این اردوهای جهادی شرکت کردم با خودم گفتم من را چه به این کارها، اصلا چه کاری از دست من بچه بر میآید آن زمان به اصرار خواهرم رفتم. اولین جایی که برای اردوی جهادی رفتم کرمانشاه روستای تاویران بود.
در آن سن و سال چه کاری انجام میدادید؟
(به همراه دوستانش که ناظر گفتوگو هستند میخندد...) در آن زمان رابط بین خواهران بودم. کار فرهنگی میکردم به بچههای کوچک ریاضی و درسهایی که بلند بودم یاد میدادم. همان سال اول هم وسط اردوی جهادی به کما رفتم.
چطور؟
در اردوی اول آقایی به نام نادر حضور داشت که اتفاقا خیلی سنگین وزن بود. یک روزی میخواستند برای یکی از بچهها جشن پتو بگیرند و آقا نادر جلوی من بود بچهها او را هل دادند که ناگهان خورد به من و من یکی دو روز در کما بودم. بچهها به شوخی میگفتند اگر به هوش نمیآمدی اسم شما را روی مسجدی که میساختیم، میگذاشتیم. جالب اینجا بود که در همان اردوی نخست ماشینمان هم با گراز برخورد کرد.
با این همه سختی چه شد که از ادامه راه باز نماندید و به اردو رفتن ادامه دادید؟
آن ارتباطی که مسئولان و البته بچههای اردوها داشتند آدم را جذب میکرد. کار جهادی فقط این نیست که بروی در روستاها ساخت و ساز کنید، بخشی از کار جهادی خودسازی است که بچهها روی خودشان انجام میدهند. وقتی بچهها را برای کمک به روستاییها میبرید باید برای همین بچهها نیز برنامه داشته باشید که آنها هم در کنار خدمترسانی، پرورش یابند و دستاوردی از این اردو داشته باشند.
الان در شهر ری هستید. کارهای شما در چه حوزههایی است؟
ما در قرارگاهی هستیم که ۱۶ شهرستان استان تهران را زیرمجموعه خود داریم. از نظر جهیزیه، ارزاق و... ما در آمار خود ۷ هزار فقیر در جمع ۱۶ شهرستان استان تهران داریم.
۷ هزار فقیر؟ چه کاری برای این افراد انجام میشود؟
ما در هر شهرستانی یک نماینده گذاشتهایم برای کمک به این نیازمندان. هر کدام از این نمایندگان تعدادی بازرس دارند که پیگیر امور هستند.
این افراد خودشان برای کمکخواهی میآیند و اعلام نیاز میکنند یا مراکز شما آنها را پیدا میکنند؟ آیا برای کمکرسانی شرایط خاصی باید داشته باشند؟
فرمهای مختلفی وجود دارد خانوادههای بیسرپرست، سرپرست خانوار و... برخی از افراد خودشان مراجعه میکنند و برخی را هم توسط کارشناسان و رابطین شناسایی میکنیم.
چه کارهایی برای این افراد میکنید؟
الان نقطه هدف خود را شهر ری قرار دادهایم. سعی در ایجاد اشتغال برای آنها داریم. به عنوان مثال یک کارگاه کوچکی برای دانههای روغنی تهیه کردهایم که روغن کنجد، روغن زیتون و... تولید میکند که خانوادههایی در آنجا مشغول شدهاند و دامنه به روستا و شهرستانهای دیگر نیز رسیده است.
ما به روستاهایی که میرویم به صورت مستمر کار میکنیم به گونهای که یک پروژه را به صورت کامل انجام دهیم و این شاخه آن شاخه نشویم. مثلا سال گذشته ۱۶ اردوی جهادی را به شهرستان حمیدیه بردیم که کار ساخت مسجد، مدرسه و... را داشتیم. مرحله بعدی کار ما ایجاد گروههای جهادی محلی است به گونهای که در سالهای بعد این گروههای محلی خودشان کارها را انجام میدهند و ناظران ما به آنجا سرکشی و نیازهای آنها را تامین میکنند. در همه زمینهها فرهنگی، اقتصاد مقاومتی و... کار انجام میدهیم.
نگاه همه در اردوها یکسان است؟
نه خب، برخی نظرشان این است که باید در تهران کار کنیم نه خارج از آن. اما به نظر من کسی که برای اولینبار به اردوی جهادی میآید نیاز به یک طرح هجرت دارد. یعنی طرحی که به خودسازی این افراد منجر شود. بعضیها این بخش از اردوی جهادی را در نظر نمیگیرند و فکر میکنند کار جهادی فقط کار برای دیگران است و یا برخی فکر میکنند که یک پیمانکار هستند که منطقهای را گرفتهاند که بسازند و بیایند در حالی که در اصل اردوی جهادی شامل خودسازی هم میشود که بخش مهمی است.
برخی این گلایه را مطرح میکنند که اردوهای جهادی یک کاری را آغاز میکنند یا برای مدتی برای آبادانی منطقهای کار میکنند اما دیگر پیگیر بعدی ندارد و این نتایج منفی زیادی دارد؟ آیا این طور است؟
ما دو یا سه سال حداقل در یک استان هستیم و بعد کارها را به نیروهای جهادی محلی میسپاریم. در اصل ما پشتیبانی آنها را انجام میدهیم. به عبارتی پروندهها همیشه باز است و بسته نمیشود چون کار عمرانی و کمکرسانی پایان ندارد.
هر خانوادهای وقتی فرزندش را به اردوی جهادی میفرستد انتظار داردکه وقتی بازگشت دستاوردی چه اخلاقی، چه معنوی و... داشته باشد. چه اقداماتی از سوی اردوها برای تحقق این مطالبه خانواده صورت گرفته است؟
برنامهها به این صورت نیست که ما فقط برای انجام کارهای جهادی و کار، به بچهها فراخوان بدهیم بلکه در سایر مواقع آنها را به پایگاهها دعوت و برای آنها کلاسهای آموزشی و درسی و هر آنچه در زندگی به دردشان میخورد میگذاریم. ما بحثهای تفریحی و زیارتی داریم. حتی مشاورهای متعددی داریم که به بچهها کمک کنیم. جالب است که بگویم این مسائل موجب شده تا رویکرد به اردوهای جهادی به صورت زنجیرهای شود یعنی یک فرد که به اردو میپیوندد خود افرادی دیگر را میآورد.
وقتی به شهرهای دوردست میروید نوع واکنش مردم چگونه است به هر حال به دلیل عدم حضور مسئولان در مناطق دور دست برخی دلخوریها میان مردم وجود دارد؟
حضرت آقا میفرمایند بالاترین و سختترین جهاد آن جهادی است که وقتی جهادگر حرکت میکند آحاد جامعه یا منکرند یا از آن غافلند و کسانی که حمایت میکنند بسیار اندک هستند و این مبارزه و جهادی غریبانه است و جهاد غریبانه سختترین جهاد و مبارزه است. هر راهی سختی و بلندیهای دارد و راه جهادی نیز چنین است. اگر بخواهیم با دو حرف مردم کنار بکشیم و راه را ادامه ندهیم آن دیگر کار جهادی نمیشود.
جایی بودید که مردم اول نگاه منفی داشته باشند و بعد نگاهشان مثبت شده باشد؟
من خودم برای اولین باری که رفتم همین فکر را داشتم که برای چه باید به این اردوها بروم اما وقتی آن روحیه و مردم را دیدم تغییر نظر دادم. نگاه مردم به جهادیها هم به نسبت همین طور بوده گاهی اوقات مردم یک روستا حتی جهادیها را به روستا و یا خانههای خود راه نمیدادند. میگفتند برای چه آمدهاید. اما وقتی کارهای فرهنگی و عمرانی بچهها را میدیدند نظرشان عوض میشد. حتی برخی فکر میکردند که ما حقوق میگیریم و حتی میگفتند بچههای ما هم بیایند کنار شما حقوق بگیرند. بعد از آنکه به آنها توضیح میدادیم نظرشان عوض میشد. یادم هست یک بار که به خوزستان رفته بودیم بعدش به لرستان رفتیم اهالی روستای خوزستانی با ما به اردوی جهادی لرستان آمدند.
نکتهای که درباره شما وجود دارد این است که شما از ۱۰ سالگی در اردوی جهادی هستید این امر روی زندگی و تحصیل شما تاثیرنداشته است؟
نه من اکنون در دو دانشگاه همزمان درس میخوانم متاهل هستم و کار هم میکنم. بچههایی که به اردوی جهادی میآیند برایشان اساتید و معلمانی هم داریم که به آنها درس میدهند و این طور نیست که فقط وقتی به آنها نیاز داریم فراخوان دهیم.
خاطرهای دارید که موجب میشود تا خانوادهها با رضایت بیشتری فرزندان خود را به اردوی جهادی بفرستند برایمان میگویید؟
ما برای اردوی جهادی که میرویم فقط از بچههای جهادی استفاده نمیشود بلکه خانوادهها هم درگیر میشوند مثلا پدری که وانت دارد در حملونقل کمک میکند و این درگیر شدن خانوادهها موجب رضایت آنها برای حضور فرزندانشان در اردوهای جهادی میشود.
* لازم به ذکر است مخاطبین محترم جهت کسب اطلاعات بیشتر از اردوهای جهادی میتوانند شماره ۰۹۱۰۲۷۷۰۵۱۹ در شبکههای اجتماعی جستوجو کرده و یا به آدرس sazandegi۳۱۳ مراجعه نمایند.