پس از اشتباه بزرگ صداوسیما و پخش اعترافات مستندگونهای به اسم «بیراهه» موجی از مخالفتها مجازی در مواجهه با پخش اعترافات مائده هژبری به راه افتاد و فرصتی را برای مخالفان مجازی پدید آورد تا با این دستاویز بار دیگر به انتقاد از صداوسیما بپردازند.
دامنه این فضای مجازی آنقدر گسترش پیدا کرده که روابط عمومی سازمان صداوسیما به دادسرای فرهنگ و رسانه احضار شد. اما در چنین شرایطی رئیس دانشگاه صداوسیما پس از پخش فیلم اعترافات دختر اینستاگرامی در توئیتی اظهار نمودند:
«۱-من هیچ مسئولیتی در صداوسیما ندارم.
۲-در دانشگاه صداوسیما کار میکنم.
۳-با دیدن این کلیپ متاسف شدم، نه اخلاقی بود نه حرفه ای. و رسانه ملی بابت پخش این قبیل مصاحبهها در گذشته هزینه سنگینی داده.»
در این توئیت سه نشانه وجود دارد که قابل بررسی است، اول؛ غیراخلاقی و غیرحرفهای بودن بیان این تحلیل از زبان رئیس دانشگاه صداوسیما صحه گذاشتن بر اشتباه بودن پخش اعترافات هژبری است. اما دو نشانه دیگر دهها حرف ناگفته دارد که ایشان باید منظورشان را شفافتر بیان کنند. بگذارید از منظری دیگر به مطلب نگاه کنیم:
الف-من هیچ مسئولیتی در صداوسیما ندارم.
ایشان اولا با حکم رئیس سازمان صداوسیما، رئیس دانشگاه صداوسیما شدهاند، چطور میتوان پذیرفت که مسئولیتی ندارند، حتی اگر صداوسیما را در گیومه گذاشته باشند که آن را خاص کرده باشد، باز هم پذیرفتنی نیست که مسئولیتی در صداوسیما نداشته باشند. مگر ایشان عضو شورای معاونان رسانه ملی نیستند که بالاترین شورای تصمیمگیری در مورد سیاستها و برنامههاست!! مگر میتوان تصور کرد که کسی هیچ مسئولیتی در صداوسیما نداشته باشد، آن وقت عضو بالاترین و اصلیترین و مهمترین شورای تصمیمگیری صداوسیما باشد؟
ب- نشانه دوم به این جمله بر میگردد که من در دانشگاه صداوسیما کار میکنم.
این جمله رئیس دانشگاه صداوسیما از ظرافت خاصی برخوردار است و ظاهرا هوشمندانه نگاشته شده، از این جهت که اولا خودش را همانند دیگر کارکنان و اساتید دانشگاه صداوسیما نشان دهد و در ثانی بگوید که من از بدنه مدیریتی صداوسیما جدا هستم! چرا باید چنین کند؛ اینکه ژست اپوزیسیونی وی که فقط برای مطرح شدن است در بین کاربران شبکههای اجتماعی جا بیفتد که اگر روزی فضایی انتقادیتر درباره رسانه ملی پیش آمد نشان دهد که بر خلاف سیاستهای آن شنا کرده است. در واقع نمایشی برای آینده که من مخالف (اپوزیسیون) بودهام. اما کاربران هوشمند و به خصوص کارکنان فهیم صداوسیما میفهمند که اینها فقط ژست است برای اینکه جایی باز کنی برای پستی بالاتر. چون شایعاتی که بعضا در مورد ایشان شنیده میشود حکایت از سر درون دارد.
چقدر این رفتار شبیه رفتار اشخاصی است که بالاترین مقامات را در دستگاههای اجرایی کشور دارند و هماکنون ژست اپوزیسیون به خود گرفتهاند. این افراد همانهایی هستند که از مسئولیت پذیری فرار کرده و برای جلب توجه فردی حاضر به بیاعتبار کردن رسانه ملی که خود عضو اصلی تصمیمگیرانش است، هستند.
ایشان سعی در اتصال به حلقه برگزار کننده جشنواره عمار دارند و چندین بار داور این جشنواره بودهاند. ایشان در جشنواره عمار سخن از اعتلای سینمای انقلاب به زبان میآورند اما پایاننامه دکترای منتشر شده ایشان درباره سینمای مهرجویی و کیارستمی است. در برنامه هفت محمود گبرلو از سینمای دفاع مقدس تجلیل میکنند اما برای دفاع از فیلم «فروشنده» اصغر فرهادی در مقابل مسعود فراستی مینشیند.
آیا این رفتار نوعی دوگانهسوزی نیست؟! مشرق