یکی دو هفته پیش بحث ساخت سری پنجم مجموعه تلویزیونی پایتخت مطرح شد و طبق اعلام عوامل، قرار است موسسه اوج مسئولیت سرمایهگذاری این سریال را بر عهده بگیرد.
بخش اول این سریال در نوروز سال ۹۰ از شبکه یک سیما پخش شد و آنقدر در بین مردم محبوبیت پیدا کرد که مدیران رسانه ملی را مجاب کرد تا به فکر ادامهدار کردن این سریال بیفتند. سری دوم آن در نوروز دو سال بعد پخش شد و باز هم آنقدر جذاب بود که سری سوم آن هم نوروز سال ۹۳ میهمان خانهها شود.
سری سوم «پایتخت» به لحاظ موضوع و جذابیت درام آنقدر خوب بود که مردم خواهان ادامهدار شدن بودند و البته مدیران وقت رسانه ملی هم از آمادگی برای ساخت سری چهارم آن خبر دادند. اما بر خلاف انتظار، مدیران و مسئولان صداوسیما به قول معروف آنقدر دست دست کردند که دیگر مجالی برای آماده شدن این سریال برای نوروز ۹۴ فراهم نشد. در ماههای پایانی سال ۹۳ قرار بر این شد که این مجموعه تلویزیونی در کنداکتور رمضانی شبکه یک قرار گیرد.
کاری که با توجه به تقریبا دو برابر شدن زمان پخش سریال، کار عوامل سازنده را سختتر از سه دفعه پیش میکرد. سری چهارم پایتخت اما با همه سختیها به ماه رمضان سال ۹۴ رسید، اما یک اشکال بزرگ وجود داشت. پرداختها و روایت داستانی، کشش گذشته را نداشت. البته از حق نباید گذشت که قسمتهای اول این سریال، برای مخاطب جذاب بود، اما به مرور کار به جایی رسید که نویسندگان مجبور بودند با فاصله کمی متنها را آماده کنند و طبیعتا کارگردان و بازیگر هم باید به صورت فشرده و با سختی بسیار کار را پیش ببرند. طبیعتا در چنین حالتی، هم خلاقیت از گروه نویسندگان گرفته میشد و هم کارگردان و سایر عوامل پشت و جلوی صحنه فرصت تمرین و دقت بیشتر را نداشتند.
اما این را باید مورد دقت نظر قرار دهیم که افت کیفی پایتخت ۴ در مقایسه با سریهای قبلی آن بود و حتی همین سری چهارم از بسیاری از سریالهای تلویزیونی یک سر و گردن بالاتر بود.
نکته تاریک پایتخت چهار هم به رپرتاژ آگهی یک کارخانه تولید محصولات بهداشتی برمیگشت که تبلیغات گلدرشت محصولات آن چشم بیننده را خسته میکرد. اما اینجا هم باز مقصر بروز چنین اتفاقی عوامل سازنده نبودند و این از مشکل بودجهای سازمان صداوسیماست که برای ساخت یک سریال پرمخاطب مجبور شده بود به شکل بسیار تابلویی، آگهی بازرگانی را به خورد سریال بدهد.
با همه اینها سری چهارم پایتخت اینقدر خوب بود و آنقدر نکات مهمی را در دل خود جای داده بود که مخاطب تا پایان آنرا پیگیری کند.
آنچه تا اینجای کار نوشته شد، شرح ماوقع اتفاقاتی است که برای «پایتخت» افتاد. اما موضوع اصلی و دلیل مهم نگارش این گزارش، امر دیگری است که در ادامه میآید.
سال ۹۳ وقتی رهبر معظم انقلاب به دلیل عمل جراحی در بیمارستان بستری بودند، جمعی از هنرمندان به عیادت ایشان رفتند و اتفاقا یکی از هنرمندان حاضر در آن دیدار، سیروس مقدم بود. مقام معظم رهبری در آن دیدار به تمجید «پایتخت» پرداختند و فرمودند: «یک تکههایی از این کار شما را دیدم. ...«پایتخت». خیلی خوب بود. یک فیلم ایرانی. من همیشه اعتراضم به هنرمندان این است که حتی دیالوگها را از روی کپیهای فرنگی انتخاب میکنید. این، خب خیلی غلط و بد است. این نه، یک فیلم ایرانیِ کامل و درست است.»
شاید همین جملات رهبری بود که برخی مدیران صداوسیما را در یک رودربایستی قرار داد تا رضایت به ساخت سری چهارم این سریال بدهند.
اما کافی است در بیان رهبری کمی دقت بیشتری شود. اول آنکه تا جایی که حافظه نگارنده یاری میکند، رهبر انقلاب تقریبا تعریف از یک سریال درام خانوادگی را کمتر داشتهاند.
حال سوال از مسئولان و مدیران رسانه ملی این است که چرا چنین سریال موفق و محبوبی که همچنان پخش آن در شبکههای مختلف تلویزیونی تکرار و تکرار میشود و مخاطب هم استقبال میکند، نباید ادامه یابد؟
قطعا در اتاق مدیران تصمیمگیر و تصمیمساز رسانه ملی، دسترسی به شبکههای مختلف ماهوارهای فراهم است. به خوبی میتوان رصد کرد که شبکههای مختلف تلویزیونی از امریکا و اروپا گرفته تا ترکیه و شبکههای ضد انقلاب برای پر کردن اوقات فراغت مخاطب و حتی تئوریزه کردن یک رویکرد و راهبرد، چگونه از ابزار «سریال»های چندین و چند قسمتی و حتی چند فصلی بهره میبرند. سریالهایی که طبق نظر استراتژیستهای آنان، آن چیزی را به خورد مخاطب میدهند که در قالب سرگرمی، موضوعات مهمی را مطرح میکند و به راحتی میتواند ذهن مخاطب را به همان سمت و سویی ببرد که مدیران و تصمیمگیران میخواهند.
پس چرا در تلویزیون جمهوری اسلامی چنین اتفاقی نمیافتد و اگر کاری هم از سر اتفاق و نه تدبیر مدیران موفق میشود، جلوی رشد و نمو آنرا میگیرند؟
صداوسیمای ما مشکل بودجه دارد و دولت هم نه تنها کمک نمیکند که در برخی موارد از خجالت رسانه ملی درمیآید. درست. این را همه میدانند. اما سوال این است که در دوران فشار اقتصادی صداوسیما چگونه سریالهای بیمحتوایی ساخته میشوند که کپی نعل به نعل سریالهای خارجی است؟ و دقیقا مصداق اعتراض رهبری است که فرمودند «من همیشه اعتراضم به هنرمندان این است که حتی دیالوگها را از روی کپیهای فرنگی انتخاب میکنید» چطور چنین طرحهای کپی پِیست شده مجوز ساخت میگیرند و اتفاقا دستشان را در جیب خالی صداوسیما میکنند؟ چطور در همین دوران بیپولی، سریالهایی نظیر «ماه و پلنگ» ساخته میشود که به سوژههای دست چندم و تکراری میپردازد و گویی بزرگترین رسالت آن تبلیغ تجملات و خانههای اشرافی است و البته به موضوع «خیانت» و... بپردازد و در یک قسمت هم سر و ته داستان را به هم بدوزد که چنین رفتاری «بد» است؟ هنر سریال و قصهگویی آیا چنین کارکردی دارد؟
یا کافی است مدیران صداوسیما همین شبها دستشان روی کنترل تلویزیون دفتر کارشان یا خانهشان بچرخد و ببینند چه هجویات و به معنای واقعی کلمه «مزخرفات»ی به اسم سریال طنز به چشم مخاطب پیشکش میشود؟! چطور در دوران سختی و فشار اقتصادی باید پول و سرمایه صداوسیما خرج ساخت سریالهای بیکیفیت، بلاتکلیف و بدون جذابیت شود؟
چرا طولانیترین سریال تلویزیون را به دست کسی میدهند که با «کیمیا»گری خود سوژهای مثل «طلا» را تبدیل به «مس» میکند؟ آیا ما کارگردانهایی که مدیوم تلویزیون را به خوبی میشناسند، کم داشته و داریم؟ کافی است سری به شبکهای مثل آیفیلم بزنیم و ببینیم، خوبهای تلویزیون چه کسانی بودهاند که مردم دوست دارند برای بار چندم کارهایشان را ببینند.
مشکل اصلی اینجاست که در رسانه ملی، راهبرد مشخصی برای ساخت سریال وجود ندارد. این البته به این معنا نیست که در سایر حوزهها چنین ضعفی نیست، اما موضوع مطروحه ما در این گزارش، پرداختن به گروه «تفریحات و سرگرمی» است که ظاهرا خود مدیران آنرا هم سرگرم تفریح کرده است!
کافی است مدیران و مسئولان رسانه ملی، یکبار دور هم جمع شوند و به این نکته توجه کنند که قرار بود صداوسیما «دانشگاه» باشد. قرار بود این رسانه، ابزاری برای کمک به انقلاب باشد. حالا چه شده که مردم حاضرند سریالهای گذشته را چندین و چند بار ببینند، اما دل و دماغ تماشای سریالهایی که با زندگی مردم همخوانی ندارد را ندارند؟
پیشگام شدن سازمان اوج میتواند یک اتفاق خوب باشد. میتوان امیدوار بود که «پایتخت» دوباره دست خالی مدیران صداوسیما را پر کند و مخاطب را پای یک سریال «ایرانی» بنشاند که در آن نه بر روی سیاهیها ذرهبین گرفته میشود، نه از سریالهای خارجی کپیبرداری شده است، نه اشرافیگری را تبلیغ میکند و نه مردم را ناامید میکند.
میتوان امیدوار بود که مردم مجموعهای را دوباره میبینند که در آن احترام به بزرگترها، حفظ حدود شرعی و عرفی، روابط گرم خانوادگی، انجام فرائض دینی، نکات اخلاقی و تربیتی، عفت و... در آن به وضوح دیده میشود.
امیدواریم عوامل سازنده «پایتخت» هم با حوصله و دقت فراوان پنجمین سری از این سریال را طوری تولید کنند که لذت تماشای آن برای مخاطب از سریهای قبلی بیشتر باشد و البته «یک فیلم ایرانیِ کامل و درست» بماند.