شنبه ۵ تير ۱۴۰۰ - ۱۲:۰۹
کد مطلب : 118580

مرثیه‌ای برای چهارباغ!

کدام وجدان بیدار و شیفته تمدن و فرهنگ ایرانی-اسلامی می‌پذیرد و رخصت می‌دهد که ارگانی پول‌ساز...

کدام وجدان بیدار و شیفته تمدن و فرهنگ ایرانی-اسلامی می‌پذیرد و رخصت می‌دهد که ارگانی پول‌ساز با استفاده از چراغ سبز مدیریت میراث فرهنگ فروش! در گهواره تمدن اسلامی کشور طی یک دوره هشت‌ساله و بخصوص چهار سال پایانی چنان بلایی بر سر پیشینه ۴۲۵ ساله قدیمی‌ترین خیابان مهندسی‌شده جهان که تاریخی بس شگرف دارد، بیاورند و آن را از پایگاه فرهنگی کم‌نظیر و مستعد با ۴۵ دکه روزنامه‌فروشی، ده‌ها واحد انتشاراتی و عرضه کتاب و لوازم‌التحریر، صدها کارگاه و نمایشگاه و فروشگاه صنایع‌دستی ظریفه، سه زورخانه پهلوان پرور، چهار قهوه‌خانه و پاتوق اصناف مختلف، تعدادی آموزشگاه موسیقی و پانزده سینما و تماشاخانه فعال که هرروز پذیرای هزاران پیر و جوان و فرهیخته درحالی‌که کیف و کتاب زیر بغل و ابزار موسیقی در دست داشتند و طول و عرض آن را به‌دفعات طی می‌کردند و زمان یکه خسته می‌شدند سری به یکی از کافه‌قنادی‌های نوستالژی پارک، ارک، پولونیا و لوکس می‌زدند و یا بر روی نیمکت‌های چوبی حاشیه آن زیر سایه‌سار درختان کهنسال می‌نشستند و به عرضه و دفاع از نوشته‌ها و هنرهای دستی خود و دیگر نویسندگان و شعرا به بحث و مناظره می‌پرداختند؟ اینجا روزگاری از چهار قرن پیش مهد تمدن شرق برای غرب کره خاکی بود تا وقتی پا به این شهر می‌گذاشتند پس از تماشای اعجاز معماری در میدان نقش‌جهان، چهلستون، منارجنبان و صدهای اثر برجسته دیگر این شهر موزه جهانی برای تمدد اعصاب و کسب آرامش مطلق به چهارباغ عباسی آمده تا شکوه مدرسه آن را نظاره‌گر باشند و در کنار سردر هشت‌بهشتش که امروز از جور زمانه و کج‌سلیقگی‌های بی‌فرهنگی در امان نمانده و تخریب شده است، عکس و فیلم بگیرند و سفرنامه بنویسند. تعداد خاطرات مکتوب شده سیاحان غرب و شرق در طول سلسله‌های صفویه، افشاریه، زندیه، قاجاریه و پهلوی و حتی همین اواخر تا دهه هشتادی یعنی بیست سال پیش آنقدر زیاد است که فرصتی برای معرفی فوج گردشگران در این محدوده مکان و زمان نگارشی نیست اما امروز پس از گذشت هشت سال سپری‌شده در برهوت رخوت و ضعف مطلق مدیریت شهری که خلاصه افتخارآمیز آن تنها ۱۸ خواهرخواندگی این ابر موزه بی‌بدیل با شهرهای درجه سه در سطح جهان است که هیچ نشانی از این انگیزه‌های به‌جامانده تاریخی در آن مشاهده نمی‌شود زیرا نوستالژی‌های چهار قرنی چهارباغ در هاله‌ای از فراموشی سیری می‌کنند که این محدوده رؤیایی به لطف نوچه جوانان تازه مهندس شده در مجموعه‌ای به نام مدیریت چهارباغ بیشتر به کپی یکی از پیاده راه‌های غرب در شهرهای پاریس و رم شباهت پیداکرده تا اغذیه‌فروشی‌ها در آن بوی روغن‌سوخته را به خورد رهگذران بدهند که گروهی بیکار و کارتن خوابان معتاد جای فرهیختگان کتاب زیر بغل گرفته قدیم را اشغال و نیمکت‌های سنگی تخت خواب آن‌ها شود تا اواخر شب سطل‌های پر از زباله را برای یافتن آخرین لقمه‌ها از انواع فست فود زیرورو کنند! آنچه از شورای اسلامی پنجم شهر اصفهان که برنامه‌ریز و ناظر اجرایی ارگان شهرداری متولی چهارباغ با نزدیک به یازده هزار نیرو به یادگار می‌ماند ارائه مجوزهای مالی و اجرایی است که به آن می‌دهند تا با تبلیغات پیاپی در رسانه‌ها و تزریق پول پیرامون پل‌های طبقاتی نقطه صفر شرق کلان‌شهر، بزرگنمایی کرده و افکار شهروندان را از کوتاهی‌های این چهار سال منحرف نمایند زیرا بقیه اجراها به‌نوعی اتمام طرح‌های نیمه‌تمام و به‌جامانده از شوراهای اسلامی سوم و چهارم است که چهارباغ و خط یک متروی زیر آن می‌توانست به‌راحتی در دوران شهردار قبلی افتتاح شود اما شانس با شورای اسلامی پنجم و شهردار تحمیلی با آن همراه بود تا به دلیل اختلالات ایجادشده در پرداخت‌های به‌موقع مطالبات بودجه زیرساخت‌های این دو پروژه به نام دو شهردار قبلی تکمیل اما افتتاح آن به کام شورای اسلامی پنجم و شهردار انتصابی از سوی دبیر اصلاحات اصفهان رقم بخورد! آنچه هدف نهایی برای سیاست شهرداری و آخرین شورای اسلامی شهر بود استفاده صددرصدی از کانال‌های تبلیغاتی گسترده بخصوص در بخش بازرگانی رسانه ملی و تعدادی از نشریات مکتوب که بعضاً از زنجیره‌ای‌های متمایل به آن‌ها بودند که البته حق هم داشتند برای بقاء و تأمین مخارج رسانه‌های مکتوب که وزارت ارشاد از دادن یارانه‌های مختلف به آن‌ها طفره می‌رفت زیر بار اینگونه پروپاگانداهای حزبی از محل بیت‌المال بروند تا شهرداری همچنان به تخریب هویت چهارباغ مشغول باشد و علی‌رغم تلاش NGO های حافظ محیط‌زیست اما به‌منظور گسترش فضاهای فیزیکی که این روزها قیمت آن به اوج آسمان‌ها پرواز کرده است دست به ریشه‌کنی درختان کهنسال در بافت مرکزی و گوشه و کنار شهر بزنند و در روز روشن به بریدن یا سوزاندن شاید سهوی! آن‌ها بپردازند و بلافاصله جای ریشه آن را چمن یا گل‌کاری نمایند تا به‌واسطه جراثقال مستقر بر تریلرهای کفی شهرداری به مکانه‌ای دیگر و احیاناً به‌منظور ساخت نیمکت‌های چوبی حمل شود که دم خروس آن را می‌توان در کنار این مطلب مشاهده کرد! زهی تأسف و افسوس برای اهالی و هنرمندان صنایع‌دستی این کلان‌شهر و ده‌ها هتل و مکانه‌ای توریستی تعطیل‌شده که چشم‌به‌راه پایان هجوم کرونا و ورود مجدد گردشگران خارجی به‌منظور تماشای مکان‌هایی چون میدان نقش‌جهان و چهارباغی هستند که می‌رود تا از بافت سنتی و نوستالژی خود خارج شود! زیرا این سال‌ها بخش اجرایی کشور و بخصوص ارگان خدمات شهری در اختیار کسانی بوده که بجای خدمت صادقانه و عاشقانه، مطالبات خود را در ستادهای تبلیغاتی نامزدهای انتخاباتی طی سه‌ماهه اول در سال‌های ۱۳۹۲ و ۱۳۹۶ فارغ از عدم توانایی‌های لازم دریافت دارند حال‌آنکه در هیچ نقطه از جهان مرسوم نیست چوپان جای خلبان را بگیرد و کشاورز به‌جز بیل به دست داشتن، شهردار یک کلان‌شهر شود! تا در آخرین روزهای مسئولیت خود علاوه بر شدت بخشیدن به تبلیغات رسانه‌ها به تولید محتواهای بی‌محتوای کلیپی از نوع فیلم‌های هندی پرداخته و خود را ناجی چهارباغی بداند که به‌واسطه بولدوزرهای شهرداری به خیش کشیده شده تا از حجاب سنتی خود خارج و به محیطی کاملاً غرب‌زده تبدیل گردد و خانواده‌های اصیل این شهر نتوانند دمی در آن بیاسایند و شاید جرأت نکنند در زیر بار نگاه‌ها و متلک‌پرانی‌هایی که در آن رایج شده است به گردشی مطمئن بپردازند! آنچه حاصل ویدیوی چنددقیقه‌ای شهردار این کلان‌شهر از بازار مکاره مد و لباس و بدحجابی مفرط زنانه و مردانه در فضای دم‌گرفته و خفقان‌آور چهارباغ همین روزهاست که بیشتر به مرثیه‌ای برای دفن آن شباهت دارد تا زنده ‌بودنش! 

نویسنده: حسن روانشید

https://siasatrooz.ir/vdcaaan6w49n6m1.k5k4.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی