پنجشنبه ۲ شهريور ۱۳۹۶ - ۰۱:۰۷
کد مطلب : 100633
علی اکبر صالحی:

عبور از ترامپیسم؛ با تدبیر، بهترین دوران پس از انقلاب برای ما رقم خواهد خورد

اگر با تدبیر از فرصت پیش آمده نهایت استفاده را به عمل آوریم، یقیناً تقدیر یکی از بهترین دوران‌های پس از پیروزی انقلاب را برای ما رقم خواهد زد.
به گزارش تسنیم، علی اکبر صالحی رئیس سازمان انرژی اتمی طی یادداشتی به وضعیت سیاسی موجود در آمریکا و احتمال تسری آن به اروپا و منطقه و نیز فرصت‌ها و تهدیدات متوجه جمهوری اسلامی ایران در این وضعیت پرداخت که مشروح آن از نظر خوانندگان می‌گذرد.
در فاصله سالهای ۱۶۱۸ تا ۱۶۴۸ میلادی جنگ‌های سی ساله در اروپا به وقوع پیوست. این جنگ‌ها واکنشی قومی در برابر هژمونی پادشاهی مقدس رومی-آلمانی بود که در ظاهر به شکل یک نبرد مذهبی میان پروتستان‌ها و کاتولیک‌ها رخ داد و به تدریج و با فرسایشی شدن درگیری‌ها و تثبیت قدرت طرف‌های درگیر مقدمات شکل‌گیری نظریه جامع «دولت- ملت» را به وجود آورد. در واقع آنچه در پایان این دوره سی‌ساله رخ نمود این واقعیت بود که هیچیک از دولت‌های اروپایی نمی‌توانست همچون امپراتوری شارلمانی نقش قدرت برتر را در عرصه سیاست این قاره بازی کند. در نتیجه طرف‌های درگیر رفته رفته پذیرفتند که از نظر قدرت کمابیش با یکدیگر برابر هستند و برای خاتمه دادن به این جنگ بی‌حاصل و ویرانگر چاره‌ای جز انعقاد یک پیمان‌نامه صلح از موضعی برابر ندارند.
در نتیجه، پیمان‌نامه صلح وستفالیا در سال ۱۶۴۸ منعقد و به جنگ‌های سی ساله پایان داده شد. روابط بین‌الملل نوین نیز براساس نظریه دولت- ملت که در آن حاکمیت ملتها برابر و مداخله غیر قانونی اعلام شد، حاصل شد. بنا به تعریف، دولت-ملت‌ها از چهار عنصر برخوردارند که عبارتند از: حاکمیت، مردم، سرزمین، حکومت. از این رو پیمان‌نامه صلح وستفالیا با قرار دادن کشورها در عرض یکدیگر، زمینه ایجاد صلحی نسبتاً پایدار را میان ملت‌های اروپایی ایجاد کرد.
اما به تدریج جان مایه نظم سابق که در آن کشورها در نظمی عمودی طبقه‌بندی می‌شدند از نو پدیدار شد و با وقوع انقلاب فرانسه و جهانگشایی ناپلئون، رفته رفته «قدرت» و سازوکارهای تنظیم آن به عنصری کلیدی در روابط بین‌الملل نوین تبدیل شد. در این دوران، گروهی از اندیشمندان و نظریه‌پردازان موسوم به رئالیست‌ها یا واقعگرایان ظهور کردند و مدعی شدند که برای تداوم صلح باید میان کشورهایی که با یکدیگر تضاد منافع دارند، در قدم اول ساز و کاری برای تنظیم و توزیع قدرت ایجاد کرد.
تجلی اعمال چنین روشی نیز از «کنگره وین» آغاز و با «کنسرت اروپا» ادامه یافت که در تاریخ نهادهای بین‌المللی از نخستین گردهمایی‌های بزرگ سران دولت‌ها به شمار می‌آید. با فراز و نشیب‌های متعدد، رعایت اصل توازن قوا به عنوان راهکار این گروه توانست به مدت نزدیک به چهار دهه صلحی نسبتاً پایدار، شامل دوران «صلح مسلح»، در میان ملتهای اروپایی ایجاد کند که تا شروع جنگ جهانی اول تداوم داشت.
در این نظم غالباً، انگلستان نقش موازنه‌گر را به عهده داشت و توازن میان قطب‌های اصلی را برقرار می‌‌کرد. البته مثال و نمونه کلاسیک چنین توازنی در تاریخ روابط بین‌الملل به توازن قدرت بین دولت-شهرهای اسپارت و یونان بر می‌گردد که جنگ‌های پلوپونزی در نتیجه بر هم خوردن این توازن توصیف می‌شود.
انتخاب دونالد ترامپ بعنوان رئیس‌جمهور جدید در آمریکا زمینه تقابل نظری مذکور را یک بار دیگر فراهم کرد. بگونه‌ای که انگار آمریکا در دوران جدید، در صدد بازگشت به رویه رئالیسم با محوریت قدرت سخت در عرصه بین‌المللی است. چراکه باز از نو همانند دوران نبردهای سی ساله از اعمال قدرت و سلطه‌جویی یاد می‌شود که در صورت بندی جدید آن، در بستن مرزها به‌ روی مهاجران و انتقال فعالیت شرکت‌های آمریکایی از خارج به داخل و تقویت قوای نظامی جلوه‌گر شده است. غافل از آنکه این نوع برداشت از رئالیسم خود ذاتاً به دور از واقعیت است و انتقادات زیادی را با خود به همراه دارد و پایان آسان و خوشایندی برای آن قابل تصور نیست.
آنچه این روزها در آمریکا از آن بعنوان رئالیسم قدرت یاد می‌شود در واقع برداشتی عوامانه از ملی‌گرایی افراطیست که حتی اعتراض جدی صاحب نظران رئالیستی را نیز در پی داشته و پر مخاطره و پر هزینه توصیف می‌شود.
شاید بتوان برای سادگی درک مطلب، جامعه آمریکا را به دو بخش خردگرا و یا فرهیخته که تمرکزشان بیشتر در غرب و شرق این کشور است و بخش توده گرا که عمدتاً در مرکز و جنوب آمریکا هستند تقسیم کرد.
نتیجه اینکه جامعه آمریکا بشدت در حال قطبی شدن است و این می‌تواند بر روی سیاست خارجی این کشور نیز اثر گذار باشد. اگر جمهوری خواهان بطور سنتی در صدد ایجاد روابط با متحدان جهانی و منطقه‌ای براساس اصول ژئوپولیتیک بوده‌اند و دمکرات‌ها نیز روابط خود با دیگران را براساس اصول ارزشی تعریف می‌کنند، دولت جدید در آمریکا احتمالاً به رویکردی التقاطی و غیر قابل پیش بینی روی خواهد آورد.
با توجه به تجارب و موارد مشابه در گذشته، امکان تسری وضعیت پیش آمده در آمریکا به اروپا نیز وجود دارد و شواهدی از آن را می‌توان بسادگی در رقابت‌های انتخاباتی در کشورهای اروپایی مشاهده کرد. اگر چنین شود شدت سردرگمی و پیچیدگی در تعاملات بین‌المللی برای همه کشورها افزایش خواهد یافت.
جمهوری اسلامی ایران بعنوان یک قدرت منطقه‌ای بدون شک تحت تاثیر تحولات بین‌المللی است و در شرایط جدید از فرصت‌ها و تهدیدات تازه مبرا نیست و تسری گفتمان‌های لجام گسیخته، افراطی و التقاطی همانند آنچه در آمریکا ظاهر شده به محیط سیاسی کشورهای منطقه می‌تواند بیشترین تهدید را برای ما در پی داشته باشد. در عین حال، مدیریت محیط پیرامونی با استفاده از سردرگمی استراتژیک غرب در نتیجه تحولات اخیر می‌تواند بهترین فرصت را برای بهره برداری در اختیار ما بگذارد. از این‌رو نباید اجازه رسوخ اندیشه‌های ناسالم به حوزه سیاست داخلی و ایجاد شکاف در حاکمیت را داد. در واقع گفتمان انقلاب اسلامی بیش از گذشته فرصت گسترش و عرضه به ملتهای اسلامی را یافته و اتحاد و همبستگی ملی و سیاسی ما می‌تواند در رسیدن به اهداف انقلاب بیش از هر زمان دیگری ما را یاری کند.
یکی از راهکارهای دشمن در چنین شرایطی ایجاد یاس و سردرگمی برای ملت است که در نتیجه القای ناامنی، فساد گسترده و القای حس رواج بی عدالتی در اکثر شئونات زندگی بوجود می‌آید و می‌بایست بطور جدی و واقع‌بینانه با آن مقابله کرد.
متقابلاً باید از تسری ابراز احساساتمان به حوزه‌های سیاسی نیز جلوگیری کنیم. ذوق‌زدگی و انتظار فروپاشی سریع آمریکا در نتیجه تحولات اخیر یکی از این موارد است. به جای آن بایستی به فکر تقویت بیش از پیش انسجام داخلی حول محور رهبری و دقت در اظهارات و شعارها بود. توجه به شرایط حساس انتخابات پیش رو و تعدیل رفتارها از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است بگونه‌ای که موضع گیری‌های سیاسی داخلی بیشتر حول محور منافع ملی باشد تا منافع حزبی.
‌در صحنه بین‌المللی فرصتی فراهم آمده تا آنچه مدت‌هاست بدان معترض بودیم مورد اجماع جهانی واقع شود. لذا می‌بایست هماهنگ با ملتهای معترض جهان پیش برویم و از اختلاف نظر موجود میان کشورها به خصوص کشورهای غربی، برای مثال درخصوص برجام، بهره مند شویم.
در ارزیابی سیر تحول انقلاب اسلامی دو عنصر مهم باید به طور همزمان در نظر گرفته شود: یکی تدبیر و دیگری تقدیر است. تقدیر همواره به کمک کشور عزیزمان ایران آمده است. به عبارت بهتر، اگر با تدبیر از فرصت پیش آمده نهایت استفاده را به عمل آوریم، یقیناً تقدیر یکی از بهترین دوران‌های پس از پیروزی انقلاب را برای ما رقم خواهد زد. چرا که موضوع هسته‌ای در قالب برجام سر و سامان گرفته، توان نظام و امنیت ملی کشورمان تقویت یافته و محیط پیرامونی ما مستعد تعامل فراگیر خواهد شد.
گفتنی است؛ ترامپ با رویکردهای ضد ایرانی‌اش به دنبال تقابل جدی با جمهوری اسلامی است.

https://siasatrooz.ir/vdcaewn6e49nwi1.k5k4.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی