جنوب شرق آسیا این روزها با بحرانی بزرگ به نام نسل کشی مسلمانان میانمار مواجه است چنانکه سازمان ملل از کشته شدن هزار نفر به دست ارتش میانمار و آواره شدن دهها هزار مسلمان در شرایطی بحرانی خبر داده است. این وضعیت بحرانی در حالی علیه مسلمانان میانمار ادامه دارد که تکلف جهانی برای مقابله با آن امری ضروری مینماید که نه تنها امت اسلام بلکه همه جهانیان را در بر میگیرد. در کنار اصل بشر دوستی و انسانیت که حکم میکند تا این نسل کشی پایان یافته و همگان برای امدادرسانی و حل بحران مسلمانان میانمار اقدام کنند چند نکته مهم قابل توجه است. طراحان این درگیریها که ابزاری به نام ارتش میانمار این فاجعه را رقم زدهاند یک اصل را پیگیری میکنند و آن ایجاد تقابلهای فرقه ای و مذهبی در جهان است.
آنچه از سوی محافل رسانه ای و سیاسی غربی مورد تاکید است حملات بودائیان علیه مسلمانان است یعنی درگیری فرقهای و دینی. این ادعا در حالی مطرح میشود که از بیش از ۸۰ درصد جمعیت بودایی میانمار تنها ۵ درصد نگاه افراطی دارد لذا ادعای نقش بودائیان در این کشتار صرفا میتواند یک بهانه جویی و سناریو نویسی برای اهدافی بزرگتر باشد.
بررسی کارنامه نظام سلطه نشان میدهد که ایجاد جنگ مذهبی از راهبردهای آنها برای ناامن سازی جهان و استفاده از این شرایط برای فروش تسلیحات، اشغالگری و رسیدن به منافع اقتصادی گسترده است. این تئوری همواره با اصل جنگهای صلیبی و تقابل میان اسلام و مسیحیت صورت گرفته است که حادثه ۱۱ سپتامبر نمود عینی این رفتار است. آنطور که تئوریسینهای بزرگ غربی همچون هانتینگتون مطرح کرده اند جنگ تمدنها مولفه نظام جهانی در عصر حاضر است که محور آن را برتری پیوند اسلام و کنفوسیوس تشکیل میدهد. یعنی به عبارتی مکاتب شرقی دنیای امروز و آینده بشریت را میسازند و جایگزینی برای نظام سرمایهداری شکست خورده هستند.
با توجه به اینکه نظام سرمایهداری برای بقا به هر ابزاری چنگ میزند ایجاد جنگها و تقابلها میان تمدنهای بزرگ جهانی از اهداف آنهاست چنانکه تروریسم ایجاد شده در غرب آسیا و آفریقا بخشی از این سیاست بوده است.
سرمایهداری به شدت از پیوند در شرق هراسی دارد چرا که احیای طرحی مانند جاده ابریشم که شرق آسیا را به غرب آسیا متصل میسازد و همگرایی این مناطق در حوزه امنیت یعنی از بین رفتن سلطه امنیتی و اقتصادی سرمایهداری بر جهان لذا برهم زدن روابط کشورهایی همچون ایران، چین، هند، پاکستان و استمرار ناامنی در افغانستان را راهبرد خود قرار داده اند.
با توجه به این شرایط میتوان گفت که مقابله با بحران انسانی میانمار نه تنها وظیفه کشورهای اسلامی بلکه تمام بشریت است چرا که از یک سو مانع از ایجاد ابعاد جدیدی از تقابل مذهبی و دینی میشود و از سوی دیگر برای مقابله با نظام سرمایهداری به عنوان مطالبهای جهانی و رسیدن به جایگزینی مناسب یعنی تمن اسلامی – کنفسیوس امری ضروری مینماید.
نویسنده: قاسم غفوری