نشست گروه ۷ با محوریت کشورهایی همچون آمریکا، انگلیس، فرانسه، آلمان، کانادا، ژاپن دیروز در حالی برگزار شد که محور این نشست را بررسی تحولات افغانستان تشکیل میداد. در این نشست سران برخی کشورها بار دیگر بر اقدام گسترده برای خروج اتباع کشورهای غربی از افغانستان و نیز اعمال تحریم و فشار بر طالبان در صورت آنچه خشونت علیه منافع غرب نامیدهاند، تاکید کردند. حاضران در حالی برآن بودهاند تا خود را دلسوز افغانستان معرفی نمایند که در باب این نشست چند نکته قابل توجه است. نخست آنکه نگاهی به کارنامه کشورهای مذکور نشان میدهد که بسیاری از آنها بویژه آمریکا و انگلیس نقشی محوری در ۲۰ سال اشغال افغانستان داشتهاند. حاصل این ۲۰ سال در حوزه سیاسی برهم زدن ثبات سیاسی و عدم اقدام عملی برای وفاق ملی بوده است بگونهای که برخی جریانها سرکوب و برخی بر اساس منافع غرب به قدرت رسیدهاند.
این وضعیت بیثابتی سیاسی را در افغانستان رقم زد که نتیجه آن را در اقدامات نظامی طالبان و در نهایت وضعیت کنونی حاکم بر افغانستان میتوان مشاهده کرد. در حوزه اقتصادی نیز وضعیت چنان است که اکنون سازمان ملل اعلام میکند که ۱۰ میلیون کودک افغان نیازمند کمکهای بشر دوستانه هستند و میلیونها نفر نیز آواره و گرفتار بحران اقتصادی هستند. بر این اساس به صراحت میتوان گفت که عدم تعهد پذیری کشورهای مذکور زمینه ساز بحرانهای جاری بر این کشور شده است. دوم آنکه نکته کلیدی در مواضع حاضران در این نشست تاکید آنها بر حفظ منافع غرب و خروج اتباعشان از افغانستان بودن اشاره به درد و رنجی است که ۲۰ سال بر این مردم تحمیل کردهاند. آنها توجهی نیز به وضعیت فرودگاه کابل و هزاران افغانها که پس از سالها خدمت کردن به آمریکا و ناتو، خواستار خروج و رفتن به کشوری دیگر هستند، ندارند و به نوعی با دیدگاهی خودبرترپندارانه به مردم این کشور مینگرند. نکته قابل توجه آن است که ادعای کشورهای مذکور مبنی بر آمادگی برای مقابله آنچه تحرکات نظامی طالبان نیز نامیده میشود بیشتر یک بلف نظامی است چرا که اگر این کشورها واقعا توان و ارادهای برای این کار داشتند پیش از این انجام داده بودند و مذاکره با طالبان را امری الزام آور برای خروج اتباعشان از افغانستان عنوان نمیکردند.
با توجه به آنچه ذکر شد میتوان گفت که کشورهای مذکور با برجسته سازی مسائل حاشیهای و ادعاهایی همچون اعمال تحریم علیه طالبان، به دنبال پنهان سازی اصل موضوع یعنی نقش این کشورها در بحران سیاسی و اقتصادی تحمیلی به افغانستان هستند. کشورهایی که سیاستهای آنها زمینه ساز فاجعه سیاسی و اقتصادی در این کشور شده و هر کدام از آنها به جرم این جنایات باید مورد بازخواست و محاکمه قرار گیرند.
نویسنده: قاسم غفوری
این وضعیت بیثابتی سیاسی را در افغانستان رقم زد که نتیجه آن را در اقدامات نظامی طالبان و در نهایت وضعیت کنونی حاکم بر افغانستان میتوان مشاهده کرد. در حوزه اقتصادی نیز وضعیت چنان است که اکنون سازمان ملل اعلام میکند که ۱۰ میلیون کودک افغان نیازمند کمکهای بشر دوستانه هستند و میلیونها نفر نیز آواره و گرفتار بحران اقتصادی هستند. بر این اساس به صراحت میتوان گفت که عدم تعهد پذیری کشورهای مذکور زمینه ساز بحرانهای جاری بر این کشور شده است. دوم آنکه نکته کلیدی در مواضع حاضران در این نشست تاکید آنها بر حفظ منافع غرب و خروج اتباعشان از افغانستان بودن اشاره به درد و رنجی است که ۲۰ سال بر این مردم تحمیل کردهاند. آنها توجهی نیز به وضعیت فرودگاه کابل و هزاران افغانها که پس از سالها خدمت کردن به آمریکا و ناتو، خواستار خروج و رفتن به کشوری دیگر هستند، ندارند و به نوعی با دیدگاهی خودبرترپندارانه به مردم این کشور مینگرند. نکته قابل توجه آن است که ادعای کشورهای مذکور مبنی بر آمادگی برای مقابله آنچه تحرکات نظامی طالبان نیز نامیده میشود بیشتر یک بلف نظامی است چرا که اگر این کشورها واقعا توان و ارادهای برای این کار داشتند پیش از این انجام داده بودند و مذاکره با طالبان را امری الزام آور برای خروج اتباعشان از افغانستان عنوان نمیکردند.
با توجه به آنچه ذکر شد میتوان گفت که کشورهای مذکور با برجسته سازی مسائل حاشیهای و ادعاهایی همچون اعمال تحریم علیه طالبان، به دنبال پنهان سازی اصل موضوع یعنی نقش این کشورها در بحران سیاسی و اقتصادی تحمیلی به افغانستان هستند. کشورهایی که سیاستهای آنها زمینه ساز فاجعه سیاسی و اقتصادی در این کشور شده و هر کدام از آنها به جرم این جنایات باید مورد بازخواست و محاکمه قرار گیرند.
نویسنده: قاسم غفوری