چرا گاهی آنقدر دیر درباره شایعات اظهارنظر میشود که فرصت کافی برای عرضاندام معاندین به وجود آید؟! چرا درباره جاسوسی مداحان، اقدام خلاف عرف (س.ط) و یا حتی خودکشی یک فرد معمولی در فلان استان به قدری دیر پاسخ دادیم که همه معاندان فرصت تشریح و تفسیر خودساخته را داشتند و توانسته بودند بخشی از افکار عمومی را با اراجیف خود تحت تاثیر قرار دهند و از همه مهمتر چرا این روزها که البته مصادف است با درگذشت آیتالله هاشمیرفسنجانی صراحتا نمیگویید که این اتفاق مشکوک بوده یا خیر؟! گاهی آنقدر دیر موضعگیری میکنیم که همان دروغها و فرضیات غلط در اذهان برای چندین سال باقی مانده و کسی صدای تکذیب و واقعیت را نمیشنود.
باید قبول کرد که شایعه سمی مهلک است که میتواند بیاعتمادی که سالها وجود داشته را از بین برده و ریشه رفاقتها را به دشمنی مبدل سازد سطح انتشار شایعه هر چه بالاتر رود تبعات آن نیز بزرگتر و البته خسارات آن جبرانناپذیرتر میشود. با همین مقدمه یکراست میرویم سراغ شایعاتی که تاکنون مردم را دچار تشویش کرده و شاید علت اصلی این روند نداشتن سواد رسانهای درست مسئولان مربوطه و پاسخ ندادن به موقع آنها بوده است.
این واقعیتی انکارناپذیر است که امروزه با توجه به رشد فضای مجازی و میزان دسترسی مردم عادی به این فضا نه تنها امکان مخفی نگه داشتن حادثهای تا یافتن صحت و سقم آن وجود ندارد بلکه اگر دیر بجنبیم فضای مسموم شایعه جای شفافسازی و اعتمادسازی را میگیرد. با این مقدمه چند شایعه و پیامدهایش را بررسی و به موضوع آیتالله هاشمی باز میگردیم.
سکانس نخست: خودکشی و تظاهرات
یک روز بهاری بود که خبر خودکشی یک دختر در یکی از هتلهای مرزی مخابره شد. همین که این خودکشی در هتل بوده و همین که این دختر جزو یکی از اقوام با اصالت ایرانی بوده کافی بود که شایعاتی درباره علت خودکشی در فضای مجازی پر بشود. از روز خودکشی تا روزی که مردم خشمآلود تجمع کردند و هتل را به آتش کشیدند چهار روز سپری شد، چهار روز طلایی که به هدر رفت تا معاندین با تکیه به مسایل قومیتی مردم را تحریک کرده و آشوب به راه بیندازند. روز یکشنبه خودکشی صورت گرفت و مسئولان روز جمعه نشست خبری ترتیب داده و ماجرا را شرح دادند و شواهد را نشان دادند و ماجرا رو شد و همه چیز به حالت عادی برگشت اما...
اما با مرروی بر توئیتها و متنهایی که در شایعهافکنی و ایجاد نفاق قومیتی در این مدت موثر بودند یک رد پا پیدا شد، بیشترین هشتکگذاری و توئیت از سوی سعودیها و عوامل سازمان منافقین بود که به خوبی از حفرههای اطلاعاتی سکوت نهادهای مسئول استفاده کرده و با تحریک و پرداختن به مسایل قومیتی یک حادثه را به راحتی به موضوعی امنیتی مبدل ساختند. چیزی که اگر مسئولان ما با سرعت عمل بیشتری درباره آن توضیح میدادند هیچگاه چنین مسایلی پیش نمیآمد. درست است که در ساعات نخست هر حادثهای نمیتوان اطلاعات درست و صحیح داشت تا ارائه شود اما همین سکوت باعث شد تا شایعات قوت و معاندین مردم مظلوم ما را تحریک کنند.
سکانس دوم: باز شدن پرونده در آن سوی مرزها
یک روز بعدازظهر که بخش خبری یک رسانه که عناد او با جمهوری اسلامی ثابت شده است خبری را مبنی بر مشکلات اخلاقی یک قاری بینالمللی پخش و حتی سعی در مصاحبه با شکات داشت. اینطور عنوان شد که شکایتها چند سالی است که پیگیری نشده است و جامعه در بهت فرو رفت. این اخبار و شایعات برای اولینبار در خردادماه مطرح و از وجود پرونده علیه (س.ط) به دلیل اعمال منافی عفت خبر دادند. این اخبار آن چنان مورد توجه قرار نگرفت تا اینکه اوایل مهرماه یکی از رسانههای خارج از ایران اتهامات سنگینی علیه او مطرح کرد. این اتهامات بازتاب گستردهای در شبکههای مجازی داشت.
برخی شاکیان این پرونده نیز گفتوگوهایی با رسانههای خارج از ایران داشتند که در آن ادعاها و اتهامات خود را علیه (س.ط) مطرح کردند. در واکنش به این اتهامات دو بیانیه از سوی فردی که ادعا میشد متهم است، صادر شد. او در بیانیه اول که روز پنجشنبه صادر کرد و ماجرا را از اساس تکذیب کرد.
بعد از اظهارات افکار عمومی اما سخنگوی قوه قضاییه اینطور در نشست خبری خود بیان کرد: «اتهام سنگین به یک قاری برجسته قرآن در روزها گذشته بازتاب گستردهای در افکار عمومی داشته است. (س.ط) از اساتید تلاوت قرآن که از شاخصترین قاریان کشور به حساب میآید متهم به عمل خلاف عفت عمومی و تشویق به فساد شده است. اتهامهایی که در یکی از آنها قرار منع تعقیب برای او صادر شده است و در دومی (تشویق به فساد) پرونده همچنان باز است. رسیدگی به شکایتی که صورت گرفته طبق روال در حال بررسی است و هنوز مراحل رسیدگی نهایی نشده است. در مرحله اول یکی از شکات در مسئله خلاف عفت عمومی شکایتی مطرح کرد که برای این مورد قرار منع تعقیب صادر شد که این حکم قطعی شده است.» اما همین انفعال چند ماهه برای پاسخ کافی بود تا چندین شایعه با منشاهای نامشخص ایجاد و در افکار عمومی تاثیر خود را بگذارد.
سکانس سوم: پچپچهای جاسوسی برخی
چندی پیش نیز اخباری مبنی بر یافتن چند جاسوس در بین مداحان و سکوت متولیان شایعاتی را به راه انداخته بود که نمیشد درباره آن اظهارات صحیح و اتفاقات درست را برگزید و نظر قطعی داد. همین فضا باز هم جایی شد برای رخنه معاندان و آنهایی که میخواهند از هر فرصتی برای بدبین کردن مردم ایران استفاده کنند. و فضا پر شد از شایعات عجیب و غریب که باز هم سکوت به این شایعات دامن زد.
سکانس چهارم: درگذشت آیتالله
حالا اما مسالهای ملی به وجود آمده است درگذشت ناگهانی آیتالله و صحبتهای برخی از اطرافیان درباره فوت مشکوک شایعهسازی کرد اما محمد هاشمی، برادر رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در همان روز گفت: علت فوت آیتالله هاشمیرفسنجانی سکته قلبی بود. به محض اینکه آن مرحوم را به نزدیکترین بیمارستان رساندیم تیم قوی آمد و وزیر بهداشت هم آمد و سعی کردند ایشان را احیا کنند ولی موفق نشدند. همچنین سیدحسن قاضیزاده هاشمی وزیر بهداشت نیز در همان زمان با اشاره به درگذشت آیتالله هاشمیرفسنجانی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، گفت: آقای هاشمی دچار سکته و ایست قلبی شد. اگر تيم پزشكی هم همراه ايشان بود نمیتوانستند کاری کنند.
سکانس پنجم: استمرار جملات و مصاحبههای مشکوک
اما این جملات مشکوک کمکم هرچه از فوت آیتالله هاشمی گذشت بیشتر و بیشتر شد و در سالروز فوت او به اوج خود رسید تا جایی که پای شورای عالی امنیت ملی را نیز به این ماجرا باز کرد.
چندی قبل یاسر هاشمی فرزند آیتالله اکبر هاشمیرفسنجانی رئیس فقید مجمع تشخیص مصلحت نظام و رئیسجمهور اسبق ایران از باز شدن مجدد پرونده فوت پدرش در شورای امنیت ملی این کشور خبر داد.
این خبر در خبرگزاری پانا حتی مورد توجه رسانههای خارجی از جمله آناتولی قرار گرفته است. در این مصاحبه یاسر هاشمی، فرزند کوچک آیتالله، اعلام کرد که پرونده فوت پدرش در شورای امنیت ملی این کشور مجددا باز شده است. وی با اشاره به اینکه مواد رادیواکتیو در پیکر هاشمیرفسنجانی بوده است گفت: «من شنیدهام که شورای عالی امنیت ملی نامهای برای رئیسجمهوری نوشته و ارسال کرده است مبنی بر اینکه پرونده درگذشت آیتالله هاشمی در این شورا بسته شود، ولی رئیسجمهوری این مسئله را قبول نکرده و دوباره پرونده را به شورای عالی امنیت ملی ارجاع داده است.»
هاشمی در ادامه اظهار داشت: «من بعید میدانم که رئیسجمهوری به بند خاصی از گزارش ایراد گرفته باشد، مطابق شنیدههایم کل محتوای گزارش را قبول نکرده است؛ شاید به این دلیل که احساس میکند لازم است بررسیهای بیشتری انجام شود.»
اما دختر هاشمیرفسنجانی نیز در مصاحبه با یکی از جراید اینطور عنوان کرد «حوله پدرم آلوده به رادیواکتیو بود»
پیش از این فائزه هاشمی، دختر دیگر آیتالله اعلام کرده بود که فاطمه، خواهرش و عفت مرعشی، مادرش نیز به مواد رادیواکتیو آلوده هستند. در این مصاحبه که اتفاقا در یورونیوز و بی.بی.سی بازنشر گستردهای داشته فاطمه هاشمی، فرزند رئیس پیشین مجمع تشخیص مصلحت نظام گفت که حولهای که آیتالله هاشمی رفسنجانی را با آن به بیمارستان بردند نیز به رادیواکتیو آلوده بوده است.
فاطمه هاشمی در این زمینه گفت: «این گزارشی بود که شورای عالی امنیت ملی داد و چندین بار هم از آنها خواستیم که حداقل برای معالجه اطلاعات به ما بدهند تا بتوانیم به متخصص مراجعه کنیم. برای آن یک سری آزمایشهای خاصی هست که هر جایی آن را انجام نمیدهند و بیشتر هم مکانهای امنیتی این آزمایشها را انجام میدهند و به همین خاطر ما هیچ اقدامی انجام ندادیم.»
هاشمی یادآوری کرد که وجود رادیواکتیو در بدن او و مادرش با پیگیری شورای عالی امنیت ملی و با آزمایش در یک مرکز ویژه انجام شده است. او در این زمینه افزود: «اول یک آزمایش ادرار از بابا داشتند. [...] آنطوری که خودشان گفتند، روی ادراری که در سوند [پدرم] بوده است آزمایشی انجام دادند. بعد از من خواستند که آزمایش ادرار مادرم را بگیرم و برایشان بفرستم و بعد از خود من خواستند. بعد هم ما را بردند در یک مرکز و با دستگاه اسکنی که بود برای رادیواکتیو اسکن کردند. البته شورای امنیت هم اول به خود ما این موضوع را نگفت. من از یک مسئول دولتی این ماجرا را فهمیدم که من و مادرم هم آلوده هستیم، ولی گفتند که چون مقدار آن کم است چیز مهمی نیست و کاری هم نمیشود کرد. چندینبار هم گفتیم که جواب را میخواهیم. یک جوابی بعد از مدتها دادند که وقتی به چند پزشک نشان دادم گفتند این اعداد و رقمهایی که در این جواب گذاشتهاند خیلی جور در نمیآید.»
دختر بزرگ هاشمیرفسنجانی در پاسخ به این پرسش که چرا آزمایش تنها روی او و مادرش انجام شده، گفت: «فقط از من و مادرم آزمایش گرفتند و ما را اسکن کردند. از ما سوال کردند که چه کسی بیشتر با حاج آقا ارتباط داشته است که گفتیم اول مادرم، بعد پرسیدند که چه کسی رفت و آمد بیشتری داشته که گفتم من. البته من اسم یکی دو نفر دیگر از بچهها را دادم ولی آنها را برای آزمایش نبردند. [...] حتی آن روزی که همه خانواده را جمع کردند و گفتند که علاوه بر ادرار، حوله بابا هم آلوده بوده است. این حولهای است که به تنشان بوده و با آن ایشان را به بیمارستان آورده بودند. این موضوع را در آخرین جلسهای که ما را جمع کردند، گزارش دادند.»
اما سیدمحمود علیزاده طباطبایی وکیل خانواده هاشمی در مصاحبهای با تسنیم درباره روز فوت آیتالله هاشمی گفته «من آن روز منزل آقای نوری بودم، حدود ساعت ۵، سر قیطریه که خبرنگاران گفتند آقای هاشمی را بردند بیمارستان؟ من گفتم نمیدانم؛ سریع رفتم سمت بیمارستان وقتی رسیدم خیلی شلوغ بود من را شناختند و راهم دادند داخل بیمارستان. رفتم دیدم مشغول احیا بودند ولی دکتر هاشمی و دکتر طباطبایی آنجا بودند و همینجا دکتر هاشمی اعلام کرد که مرگ طبیعی به نظر نمیرسه و از همانجا شروع شد که مرگ ایشان طبیعی نیست و همانجا از آقای هاشمی خون گرفتند ولی خون گم شد که اینها دلایلی است که قضیه را مشکوک می کند. همانجا محسن و محمد آقا با درایت جلوی شایعات را گرفتند. حضرت آقا دستور دادند شورای امنیت ملی قضیه را بررسی کند و این را من از محسن شنیدم که یک خونی از قبل در آزمایشگاه بوده یا از همان پنبههای خونی که در زمان احیاء چک کردند، دیدند میزان اورانیوم در خون ده برابر میزان مجاز است که فاطمه خیلی نگران بود و میگفت در خون من و مادر هم دو برابر میزان مجاز است و درمان این قضیه فقط توسط پزشکان انرژی هستهای امکانپذیر است. من همانجا که از بچههای آقای هاشمی سوال کردم که فکر میکنید کار که باشد؟ گفتند که بایستی کار اسرائیل باشد و نوع مرگ شبیه مرگ یاسر عرفات است اما آقای هاشمی به هر جهت ۸۲ سال سن داشتند و فوقش دو یا سه سال دیگر میماندند ولی هرچه بود آقای هاشمی با عزت رفتند.»
همین اظهارات باعث ایجاد شبههای زیادی درباره فوت آیتالله هاشمی شده است که لازم است پاسخگویی شفافی درباره ؟آن صورت گیرد.
وزیر بهداشت با اشاره به فوت ناگهانی آیتالله هاشمیرفسنجانی در همان روزهای نخست در نشست خبری این نکته را گفته بود که ایشان اگرچه ۸۲سال زندگی کردند اما پزشکان در آنژیوگرافی ۱۵ سال قبل، سه پلاک در عروق قلبی وی تشخیص داده بودند، همچنین مدت بیست سال مبتلا به دیابت بودند و در این ماه های آخر نیز از انسولین استفاده میکردند؛ در صورتی که اگر از عوامل زمینهساز این بیماریها پیشگیری میشد، نه آن پلاکها تشکیل میشد، نه دیابت، غیرقابل کنترل بود و نه مرگ ناگهانی اتفاق می افتاد.
سکانس ششم: خالی کردن فضا برای جولان معاندین
برای اینکه فضا خالی نماند تا مغرضان و معاندین جولان دهند بسیار تلاش کردیم با کسی از اعضا یا معاونین و یا حتی مسئول ارتباط با رسانههای شورای عالی امنیت ملی گفتوگو کنیم و اصل ماجرا را بدانیم اما علی رغم تماسها و پیگیریها چیزی عایدمان نشد و انگار قرار است هنوز منتظر بمانیم تا خود شورا تصمیم بگیرد که به مصاحبهها و اظهارات خانواده آقای هاشمی واکنش نشان دهد یا خیر.
نکته مهم این است که هر چه میزان واکنش مسئولان به شایعات مهلک که اعتماد افکار عمومی را هدف قرار میدهد کوتاهتر باشد معاندان و مغرضان فرصت کمتری برای مانور مییابند.
سکانس هفتم: مطالبه عمومی
نکته پایانی اینکه مطالبه عمومی است که سرنوشت درگذشت آیتالله هاشمی به صورت شفاف برای مردم عنوان و اعلام شود. به هر حال ایشان خدمات زیادی را به انقلاب داشته و مورد پذیرش همه جناحها بودهاند و با وجود اظهاراتی که گاهی باعث زاویه با جناح چپ و راست میشد باز هم از احترام فراوانی برخوردار بودند بر همین اساس است که مردم هم پیگیر روند اقدامات درباره علت فوت هستند.
در عین حال واکنش سریع و دقیق به چنین اظهاراتی باعث میشود فضا برای دامن زدن به شایعات از سوی هر فرد معاند و یا حتی نادانی که ندانسته آب به آسیاب دشمن ریخته و اعتماد عمومی را خدشهدار میکند فراهم نشده و ریشه شایعهافکنی و تفرقهافکنی از ابتدا خشکانده شود.
به هر حال تجربههای سنوات گذشته در سکوت مسئولان قابل مشاهده است و میتوانند از رویهای که قبلا طی شده است درس عبرت گرفت و آثار ناشی از چنین اقدامات و سکوتی را دوباره بررسی کرد تا بتوانیم تصمیمی به جا و به موقع گرفت و اجازه نداد که مغرضان اعتماد عمومی را هر بار به بهانه ایجاد شبههای که میتواند در دم پاسخ داده شود، به بازی گرفته و افکار عمومی مردم را تحت تاثیر فرضیات و گاها توهمات خود درآورند.
البته که خانواده جناب هاشمی حق دارند پیگیر پرونده پدرشان باشند اما لازم است درباره اینکه واقعا شورا به ماجرا ورود کرده یا نه و آیا عامل رادیواکتیو علت اصلی فوت آیتالله بوده یا نه مسئولان مربوطه سریعا اظهارنظر کرده و اجازه ندهند تا هرکسی هر طور دلش میخواهد از این رویه برداشت کند.
آنطور که وکیل خانواده هاشمی اعلام کرده خانواده او دلیل اتفاق را در صورت تایید اسرائیل و عوامل رژیم صهیونیستی معرفی کردهاند که چنین ادعایی در صورت تایید باید با پیگیری در مجامع بینالمللی و محکومیت ترور شخصیت انقلابی به ثمر نشیند. به نظر میرسد چیزی که اکنون مردم کشور ما به شدت درباره این مساله و مسایلی از این دست که معمولا در قالب شایعات و یا اخبار مبهم مخابره میشود نیاز به شنیدن شفاف اصل ماجرا دارند، اصل ماجرا بدون کم و کاست و رودربایستی تا سالها بعد نکته مبهمی در اذهان باقی نماند و زمینه یک آشوب و دسیسه را فراهم نکند.
یادمان نرفته که برخی مغرضان حتی درباره مسایل به شدت شفاف هم ایجاد شبهه میکردند و تلاش داشتند تا فضا را مسموم کرده و ماهی خود را از آب گلآلود دشت کنند، براساس این حرف منطقی که از یک سوراخ نباید دوبار گزیده شد به نظر میرسد که لازم به شفافسازی و پایان دادن به شایعات بیاساس و پیگیری مسال مهم و شبهه ناک تا روشن شدن ماجرای علت فوت جناب هاشمی بیش از گذشته نیاز امروز افکار عمومی است. هر چند ۸۲ سال سن او و بیماریهای زمینهای چون دیابت با شرحی که وزیر بهداشت در روز فوت جناب هاشمی درباره علت حس نکردن حمله قلبی به دلیل داشتن دیابت اشاره داشتند به خوبی ماجرا را روشن کرد اما اینک و بعد از یک سال با نکاتی که از سوی خانواده و نزدیکان مطرح میشود لازم به نظر میرسد تا همه مسایل یکبار دیگر مرور و درباره علت فوت یکبار دیگر شفافسازی شده و اینطور به مردم توضیح داده شود که آیا شورای عالی امنیت ملی یکسال ماجرا را پیگیری میکرده یا خیر.
در همین زمینه اما حجتالاسلام محسنیاژهای در نشست خبری دیروز خود در پاسخ به سوال ایلنا مبنی بر اینکه با توجه به سالگرد آیتالله هاشمی از سوی برخی نزدیکان ایشان عنوان شده که درصد رادیواکتیو موجود در بدن وی بیش از استاندارد بوده است و در این ارتباط پروندهای در شورای عالی امنیت ملی تشکیل شده است. آیا دستگاه قضایی به این مساله ورود کرده است؟ گفت: تاکنون نه چیزی از طرف خانواده آیتالله هاشمیرفسنجانی و نه شورای عالی امنیت ملی به قوه قضاییه فرستاده نشده است.
حال با جوابی که سخنگوی قوه قضاییه به شایعات داده و درباره این اظهارات اعلام بیاطلاعی کردهاند به نظر میرسد که دستگاههای دیگری که از موضوع و صحت یا عدم صحت ماجرا خبر دارند باید برای تنویر افکار عمومی توضیحاتی شفاف را ارائه کنند.
نباید فراموش کنیم که رهبر معظم انقلاب هم بر این امر تاکید کردند که دشمن دقیقا از ضعفهای ما راه نفوذ پیدا میکند و اگر خودمان حفرهها و شبهاتی را که اجازه نفوذ به دشمن و درپی آن هدایت افکار عمومی را میدهد ببندیم هیچ دشمنی هر قدر هم نیرومند و قدرتمند باشد نمیتواند عزم و اراده و اعتماد مردم را مورد هدف قرار داده و با شایعهپراکنی و انتشار اکاذیب به تشویش اذهان عمومی دامن بزند.
حتی اگر ادعاهای مطروحه در هر شایعهای درست نباشد به نظر ضروری میآید که مسئولان مربوطه با درک درست و داشتن سواد رسانهای کافی در بهترین موقع واکنش مناسبی ارائه دهند تا مانعی برای جولان دشمن در راههای نفوذی که با قصور مسئولان ایجاد کنند.
مردم حتما حرفهای مسئولان را در داخل نظام باور میکنند و کاری به شایعهافکنان نخواهند داشت البته اگر و تنها اگر صحبتی باشد که بتوانند به قبل از اظهارات و شایعات بیگانه به آن مراجعه کنند.
نویسنده: مائده شیرپور