این روزها سالگرد حادثهای است که تاثیرات بسیاری بر ساختار نظام بینالملل داشته است. ۲۰ شهریور سال ۲۰۰۱ در تاریخ معاصر به یکی از محورهای تحولات جهانی مبدل شده است چرا که بسیاری آن را سرآغاز دورانی میدانند که نظام سرمایهداری با ادعای مقابله با تروریسم، جنگی تمامعیار را در صحنه جهانی آغاز کرد. سران آمریکا به ریاست جمهوری بوش حادثه ۱۱ سپتامبر در برجهای دوقلوی سازمان تجارت جهانی را بهانهای قرار دادند تا با ادعای مقابله با تروریسم جنگی خانمانسوز را در جهان به پا کنند.
حادثه ۱۱ سپتامبر در سال ۲۰۰۱ زمينه لازم را براي حضور پررنگ آمريكا در عرصهها و حوزههاي مختلف نظام بینالملل فراهم ساخت. ميتوان گفت اين حادثه مشكوك بعد از فروپاشي اتحاد جماهير شوروي مهمترين رخداد جهان بود كه به فاصله يك دهه بعد از آن رخ داد. زماني كه جهان از حاكميت دو قطبي و دو ستوني شرق و غرب خارج شده بود، در حالي كه بازمانده شرق تمايلي نداشت كه زير سلطه سيستم غربگرايي آمريكا قرار بگيرد. نشانههاياين موضوع از زمان روي كار آمدن ولاديمير پوتين در روسيه خود را نشان داد. حادثه ۱۱ سپتامبر در قالب برخورد تمدنها نيز قابل تامل است زيرا با جهاني كه آمريكا علاقه داشت تكقطبي بنامد، و به پايان تاريخ نزديك شده بود،هانتيگتون تمدن اسلام را ستيزهجو و جنگطلب ناميد كه به دنبال افول قدرت آمريكا است.اين رويكرد دولتمردان جمهوري خواه را واداشت تا سلاح به دست بگيرند و براي تثبيت قدرت خود و تاييد نظام تك قطبي به كشورهاي منطقه حمله كنند تا به عقيده خود تمدن اسلام را كنترل كنند و هماينكه روسيه را از بازآفريني قدرت بینالمللي بازبدارند.اين در حالي است كه نه حمله به برجهاي تجاري دوقلو كه در آن روز خالي از تجار يهودي بود ربطي به اسلام داشت و نهاينكه اقدامات پس از ۱۱ سپتامبر توانست جلوي بازآفريني قدرت رقيبهاي پيشين از جمله روسيه و چين را بگيرد. اما امريكا دوران ترامپ كه با سياست غيرمتجانس و بيشتر بهانهجويانه همراه است، به كارگيري سناريوي ۱۱ سپتامبري كاملا نخ نما و غيرقابل باور است به همين منظوراين دولت بيش از هر چيز به دنبال دشمنسازي مصنوعي برايايجاد فضاي امنيتي جديد در جهتگيريهاي بینالمللي است كه نسبت به گذشته در جغرافيايي جديد و در حوزه شرق و جنوب شرق آسيا متمركز است و بر مبناي تداوم جنگ تمدنها اين بار دنياي اسلام را در درجه دوم قرار داده و بيش از هر چيز به تمدن كنفسيوس و ارتدوكسي (چيني - روسي) متمركز است. بنابراين كره شمالي فعلا مورد هدف قرار گرفته است اين در حالي است كه رويكردهاي كنوني پيونگ يانگ همواره مثل قبل بوده و اقدام جديدي از سوي آن شكل نگرفته بود تااينكه آمريكا بر روي آن دست گذاشت و به تحريك آن پرداخت تا ازاين طريق تمدن كنفسيوسي - ارتدوكسي را وارد معركه بازي جنگطلبي خود كند. آمریکا در سال ۲۰۰۱ اشغال افغانستان را با کشتار دهها هزار نفر رقم زد و در سال ۲۰۰۳ نیز با ادعای مقابله با عقبه تروریسم و سلاحهای شیمیایی عراق را ویران و اشغال کرد در حالی که هرگز اجازه نداد درباره واقعیت یازده سپتامبر تحقیق جهانی صورت گیرد و این وضعیت همچنان ادامه دارد.
نویسنده: فرامرز اصغری