اوضاع بازار كتاب اصلا خوب نيست. هرچند برخيها براي ارائه گزارش عملكرد به برخي آمارهاي عجيب و غريب روي ميآورند، اما اوضاع كتاب خوب نيست.
نشان ميدهد كه در حوزه كتاب و نشر، استراتژي مشخصي وجود ندارد. اول آمارها را بخوانيم، بعد كمي دقت كنيم.
این گزارش به تعداد کتابهاي منتشر شده طی ۴ ماهه ابتدای سال ۱۳۹۴ در قیاس با همین بازه زمانی در سال ۱۳۹۳ میپردازد.
براساس این گزارش در بازه زمانی اول فروردین ۱۳۹۴ تا ۲۵ تیرماه ۱۳۹۴ حدود ۲۱ هزار و ۱۴۴ عنوان کتاب منتشر شده است که در این میان سهم کتابهاي چاپ اولی ۱۳۸۷۷ عنوان، چاپ مجدد ۷۲۶۷، تالیفی ۱۶۵۳۰، ترجمه ۴۶۱۴ بوده است، البته ناشران تهرانی ۱۵ هزار و ۵۷۵ عنوان و ناشران شهرستانی ۵ هزار و ۵۶۹ عنوان روانه بازار کردهاند.
در این آمار حدود سه هزار و ۴۸ عنوان هم از آن حوزه کتابهای کودک و نوجوان است و در نهایت هزار و ۴۱۳ عنوان هم کمک درسی و آموزشی را شامل ميشود. اما در همین بازه زمان در سال گذشته ۱۹ هزار ۴۱۷ عنوان روانه بازار کتاب شده که سهم ناشران تهران ۱۴ هزار و ۱۳۷ عنوان و سهم ناشران شهرستانی ۵ هزار و ۲۸۰ عنوان بوده است.
۱۱ هزار و ۲۵۳ عنوان چاپ اول، ۸ هزار و ۱۶۴ عنوان چاپ مجدد، ۱۴ هزار و ۶۳۹ عنوان تالیفی، ۴ هزار و ۷۷۸ عنوان ترجمه بوده است. ۳ هزار و ۶۲ عنوان هم مربوط به آثار کودک و نوجوان و ۶۸۷ عنوان هم کمک درسی و آموزشی بود.
این آمار حاکی از آن است که در حوزه کتابهای کمک درسی و آموزشی رشد دو برابری را شاهد بودهایم، در حوزه کودک افت کم انتشار ولی در بخش تالیف در سال ۹۴ آثار از ۹۳ پیشی گرفتهاند.
همچنين آمارها نشان ميدهد شمارگان متوسط کتابهای تألیفی کودک و نوجوان در حدود ۱۲درصد کاهش داشته است.
کتابهای ترجمه شده در موضوع کودک و نوجوان در سال ۱۳۹۴، هزار و ۱۱ عنوان بوده که نسبت به سال گذشته (به تعداد ۸۷۳ عنوان) در حدود ۱۶ افزایش یافته است. همچنین شمارگان متوسط کتابهای ترجمه شده کودک و نوجوان در حدود ۱۱ کاهش داشته است.
وقتي اين آمار را مرور ميكنيم، به چند نكته مهم دست پيدا ميكنيم. اول آنكه بازار كتابهاي كمكدرسي همچنان داغ است و برخيها سعي دارند از شيوه و ساختار غلط آموزشي كشور همچنان كسب درآمد كنند. هنوز هم كتابهاي كمكآموزشي و كنكوري در بازار جاي خود را دارد و هنوز هم برنامهاي براي اصلاح آن صورت نگرفته است.
نكته بعد آنكه مقايسه نشر تهرانيها و با كل ايران (شهرستانيها) اين نكته را گوشزد ميكند كه شانس نويسندگان كل ايران، نسبت به تهرانيها يكسوم است. ناخودآگاه همين امر سبب ميشود كه ناشران شهرستاني براي ديده شدن، راهي تهران شوند تا شايد بتوانند آثارشان را منتشر كنند.
قصه كاهش تيراژ هم كه ديگر تبديل به سريالي تكراري شده است.
اما يكي از نكات مهم اين آمار اين است كه در بازار كتاب كودك و نوجوان هيچ برنامهريزي و راهبردي وجود ندارد. درشرايطي كه سرانه مطالعه كشور آمار نااميدكنندهاي را نشان ميدهد، برنامهريزي مشخصي براي سنين پايينتر و جلب نظرشان به كتابخواني وجود ندارد.
هم تيراژ و تنوع كتابهاي كودك كم شده است و هم قيمتشان افزايش يافته است.
شايد برخي تصور كنند كه آمار نشر كتاب براي اين گروه سني نسبت به سال گذشته افت چنداني نداشته است، اما چرا هيچكس به اين امر توجه نميكند، كه سه ماه فصل تابستان، طولانيترين دوره فراغت بچههاست و اگر قرار باشد در كنار همه بازيها و سرگرميها فصل تعطيلات، كار درستي براي كتاب و كتابخواني اين جامعه آماري كشورانجام داد، همين ۳ ماه را فرصت داريم. نه همين سه ماه كه از پيش از شروع فصل تابستان بايد كار كرد و به قول معروف دستي جنباند. كار كردن براي كتابخوان شدن كودكان و نوجوانان مهمترين و در عين حال سختترين كاري است كه حوزه ادبيات و نشر بايد آنرا جدي بگيرد.
اما اين اتفاق نميافتد. آمار كتابهاي اين حوزه آن چيزي نيست كه بايد باشد. در كنار اين گرانتر شدن قيمت كتابها را هم بايد ديد.
كاش همه روزهاي خوب كتاب، مربوط به نمايشگاه كتاب نميشد. كاش تلاش ناشران و دستاندركاران اين حوزه براي همه روزهاي سال و به خصوص دوران تعطيلات و تابستاني