پدیده تازهای نیست که حداقل از زمان سلسله قاجاریه سایه شوم خود را به همراه داشته تا در زمان پهلوی نیز به سبکی پیچیده ادامه یابد. انقلاب اسلامی در سال ۵۷ نوید آن را داشت که سرمایهگذار بتواند با اتکا به دولت آنچه که در چنته دارد رو کند و به تولید برای رهایی از وابستگی بپردازد.
سالهای اول و حتی نخستین دهه را هم اما دستوپاشکسته به این صورت ادامه داد زیرا خیالش راحت بود که از هرکجا برای بریدن تکهای از این گوشت قربانی کارد به دست گرفتهاند. دهههای سوم و چهارم اگرچه با شکوفایی روبرو بود اما هنوز هم این ترس در دل مقتصدان جای داشت زیرا ایجاد یک واحد تولیدی یا صنفی حتی پیش از ثبت آن دست به دامان وکلا و درنهایت کارچاقکنهای بخش عوارض و مالیات میشدند تا راهکارهای مناسب برای فرار، نه از پرداخت حقوق حقه دولت بلکه از زیادهطلبیهای بیمنطق پیدا کنند و این شغل کاذب بخصوص در بین تعداد بسیار معدودی از بازنشستگان بیکار و یا کسانی که به هر دلیل ادامه کار را با دارایی قطع کرده بودند رونق بسیار یافت. مالیات بر ارزشافزوده اگرچه به صورتی منافع لازم را به گردش چرخهای دولت عودت میداد اما شروعی بس چالش بار داشت تا در تمام یک دهه گذشته با تنشهایی نیز روبرو باشد زیرا نهتنها مخاطبان این نوع مالیات بلکه بخش اجرایی آن در سازمان امور مالیاتی کشور هم از نحوه صحیح و اجرای بیغلوغش آن کماطلاع بودند.
آنچه بیش از همه و طی یک دهه اخیر توانسته است رمق اصحاب اقتصاد کشور را حتی در زمینههایی که متمایل به خدمات عامالمنفعه و فرهنگ بوده تحت تأثیر خود قرار دهد فشارهایی غیرمنطقی و بعضیاوقات خارج از عرف و قانون بهمنظور وصول مالیاتهای متنوعی همچون عملکرد، حقوق، تکلیفی و این آخرین یعنی ارزشافزوده است تا سرمایهگذار را از همهچیز پشیمان کند درحالیکه نه راه رفت دارد و نه راه برگشت که این روزها اگر دقت کنیم علیرغم رکود ایجادشده در همه امور با حضور تحریمهای مضاعف بر کرونا بازهم ادارات مالیاتی هستند که همچنان مملو از جمعیت بوده و برای پروتکلهای بهداشتی تره هم خورد نمیکنند! خوشبختانه ملت ایران همچنان در برابر ناملایمات زندگی استوار هستند که این ادعا را تاریخ هفتهزارساله و بخصوص چهل سال گذشته بهخوبی ثابت نموده تا برای ابقاء عقاید و اعتقادات خود سرسختانه مبارزه نمایند و پیروز باشند اما همچنان در برابر بیبرنامگیهای اقتصادی پشت خم و مو سپیده کردهاند! مالیات و پیامدهای آن که نیمی از وقت و فکر مدیران را به خود مشغول کرده و اجازه نمیدهد تا جهش تولید را عملی سازند یکی از سدهای پیش روی این گروه از جامعه است که دریافت مجوزهای جورواجور برای راهاندازیها بعد دیگر ماجرا میباشد، کافیست صدای اولین ضربه کلنگ برای احداث یک کارخانه به صدا درآید و سروکله ثبت شرکتها و پسازآن متولیان وزارت صمت پیدا شود تا با درخواستهای تحمیلی متنوع، انگیزه سرمایهگذار را به یأس تبدیل کنند.
سازمان تأمین اجتماعی برای دریافت حق بیمه، شهرداریهای معترض عدم رعایتهای قانونی در اخذ مجوزهای مختلف و پرداخت عوارضهای گوناگون، سازمانهای کارگری و حمایت از حقوق مصرفکننده و تولیدکننده، اتاقهای اصناف و بازرگانی و اتحادیههای شغلی و انجمنهای وابسته به صنف هرکدام به نحوی از انحاء التماس دعا داشته و برای خود از این گوشت نذری سهمی میطلبند درحالیکه هر آنچه میبینند حاصل تسهیلات دریافتی از بانکها با بهره و سود دورقمی است تا در رهن آنها باشد که اگر روزی به هر دلیل نتوانستند روی پای خود بایستند ضبط شود! اما در آن مقطع از زمان خبری از اینهمه مگسان گرد شیرینی نیست تا ناظر افول و به زمین خوردن یک سرمایهگذار علاقهمند و پرانگیزه باشند و دست او را بگیرند که امروز نقش سنگینی سایهها را بر جهش تولید بازی میکنند! باور داشته باشیم اگرچه ابتکارات و خلاقیتها بینظیرند اما تا این سایههای مدیریت حذف نشوند اتفاق قابلتأملی در تولید اقتصاد نخواهد افتاد.
نویسنده: حسن روانشید