يکشنبه ۹ خرداد ۱۳۹۵ - ۲۳:۰۴
کد مطلب : 95920
چرایی ناکامی امید اصلاح‌طلبان در مجلس دهم

تَکرار می‌کنیم: آقایان توجیه نکنید

تَکرار می‌کنیم: آقایان توجیه نکنید

آنچه روز گذشته در انتخاب رئیس مجلس موقت دهم رخ داد، قابل پیش‌بینی بود. از همان روزهای پس از انتخابات اسفند ۹۴ که عده‌ای باورشان شده بود، پیروز قطعی و قاطع کرسی‌های مجلس هستند مشخص بود که «امید»شان چندان از سر منطق و اصول نیست.
متاسفانه دوستان اصلاح‌طلب، در برخورد با فرآیندهای دموکراتیک، همواره به این اندیشیده‌اند که با استفاده از ابزار رسانه‌ای بتوانند خودشان را «برنده» جا بزنند.
اتفاقات تلخ سال ۸۸ را نمی‌توان به این راحتی‌ها از حافظه تاریخی ایران پاک کرد. موضوعی که توهم پیروزی سبب شد کشور و مردم ماه‌ها درگیر خودخواهی‌های یک جریان شکست‌خورده باشند. اگر در انتخابات سال ۹۲ و حتی همین انتخابات اخیر مجلسین هم اتفاقی نیفتاد و به قول معروف، برخی‌ها فرایند دموکراتیک را پذیرفتند، تنها دلیلش آن بود که فکر می‌کردند پیروز شده‌اند. اما اگر به اتفاقات نگاهی واقع‌بینانه داشته باشیم، متوجه می‌شویم که در همه این اتفاقات نمی‌توان پیروزی مطلق و یا حتی نسبی اصلاح‌طلبان را دید.
آنچه روز گذشته رخ داد، «تکرار» یک شکست از پیش مشخص بود. درست مثل انتخاب رئیس مجلس خبرگان رهبری که نمونه‌ای از وزن‌کشی دو جریان خاص سیاسی کشور دارد.
البته چنین شکستی در سال ۹۲ هم رقم خورده بود. کنار گذاشتن مرد قابل احترامی نظیر دکتر عارف از انتخابات و به استعفا کشاندن اجباری ایشان تنها برای این بود که وزن دوستان اصلاح‌طلب در نظرسنجی‌ها مشخص بود و آنها برای فرار از اعلان آن مجبور شدند، اصلاح‌طلب واقعی را کنار بگذارند و به جایش از «رحم اجاره‌ای» استفاده کنند. با آن ترفند، هم اندام نحیف اصلاحات هویدا نشد و هم توانستند بر سر کاندیدای پیروز انتخابات یازدهم ریاست جمهوری منت «ستون فقرات» بگذارند.
هرچند در انتخابات اخیر و حتی در مجلس خبرگان هم مشخص بود برخلاف سر و صدای زیاد رسانه‌ای آنچه قابل احصاست، شکست مدعیان پیروزی است، اما شاید لازم بود در دو میدان رقابتی همه‌چیز مشخص شود و عیار اصلاح‌طلبی آقایان مشخص شود.
اما آنچه پس از انتخابات دیروز در فضای رسانه‌های به شدت اخلاقی و راستگوی حامی اصلاحات رخ داد، توجیهات عجیب و غریب و به اصطلاح بافتن آسمان به ریسمان بود.
مثلا چنین توجیهی که اصول‌گرایان شکست خوردند و یا آقای لاریجانی مورد حمایت «لیست امید» بود.
اصلا ما فرض را بر این می‌گذاریم که اصول‌گرایان شکست خورده‌اند و خاستگاه و پایگاه و پیشینه آقای لاریجانی هم ارتباطی با اصولگرایی ندارد. سوال اینجاست «شما که مدعی پیروزی قطعی لیست امید بودید چرا شکست خوردید؟» آن همه پروپاگانداهای رسانه‌ای و خبرهای لحظه‌ای از پیروزی قاطع اصلاح‌طلبان در سراسر کشور در روزهای انتخابات چه شد؟
ضمن آنکه آقای لاریجانی اگر در فهرست امید بود که به درخواست ایشان نبود و اتفاقا آقایان شورای سیاستگذاری اصلاح‌طلبان برای وزانت بخشیدن به لیست خود از ایشان حمایت کردند. آقای لاریجانی همین چند روز پیش رسما اعلام کرد که لیست امید تاثیری در آرای ایشان نداشته و وی به پشتوانه حمایت مراجع عظام تقلید در انتخابات حضور پیدا کرد. البته با فرض حمایت اصلاح‌طلبان از آقای لاریجانی می‌توان یک نتیجه هم گرفت. اینکه وی نتوانست مثل سنوات گذشته نفر اول شهر قم بشود و در رده دوم قرار گرفت.
اگر علی لاریجانی «واقعا» مورد حمایت اصلاح‌طلبان بود، چه لزومی داشت که در رقابت برای ریاست مجلس از یک فهرست، دو نفر کاندیدا شوند و با هم رقابت کنند؟ کجای چنین رفتاری عاقلانه است؟ آیا بهتر نبود مثلا علی لاریجانی که مورد حمایت اصلاح‌طلبان بود می‌ماند و تا یک رای قابل توجه به نام اصلاحات زده شود؟! یا مثلا آقای عارف می‌ماند و با پیغام و پیام‌ها رئیس فعلی مجلس را از صرافت کاندیداتوری می‌انداختند؟
کاش دوستان اصلاح‌طلب اینقدر مردانگی و معرفت به خرج می‌دادند و همان کاری را می‌کردند که آقای عارف کرد. «تبریک به برنده رقابت» و تلاش برای کمک به رئیس منتخب نمایندگان مردم.
توجیهات و بهانه‌تراشی‌ها و احیانا بی‌اخلاقی‌های نمایندگان فهرست امید و رسانه‌های متبوعشان متاسفانه کمکی به فراموشی باخت نمی‌کند. اگر برخی‌ها بیان می‌کنند که این رقابت درون‌فراکسیونی بوده، چرا پس این دو رقیب در دو فراکسیون متفاوت حضور داشتند و هر کدام ریاست فرhکسیون متبوع خود را بر عهده داشتند؟
اینکه دوستانی با فراکسیون امید عکس گرفتند و زنبیلشان را جای دیگری گذاشتند، نشان از ضعف سیاستگذاری شورایی دارد که برای فهرست‌بندی دور هم جمع شده بودند. این ضعف تشکیلاتی آقایانی است که برای بردن انتخابات مجبور بودند، از نیمکت ذخیره‌های تیم رقیب هم یار کمکی بگیرند. حالا تقصیر و قصور با نمایندگان است یا آنها که واقعا باورشان شده بود، جناحشان پیروز بوده است؟
راستی اگر دوستان سعی می‌کنند به خودشان بقبولانند که لاریجانی از خودشان است، چرا به رفتارهای ضداخلاقی نظیر شبهه در نسبت خانوادگی دو رئیس قوه و زیر سوال بردن دموکراسی در قوای قانونی کشور پرداختند؟ چرا عارف را شایسته‌تر دانستند و اینقدر بر شعار «عارف پاینده، رئیس مجلس آینده» تاکید داشتند.
واقعیت آن است که عده‌ای در اردوگاه اصلاح‌طلبی رفتاری را مرتکب می‌شوند که هم به ضرر نظام است و هم به ضرر جناح چپ. بر شخصیت فرهیخته‌ای به مانند دکتر عارف روا نیست که چنین بازیچه افرادی شود که به دنبال کلاه ساختن از نمد اصلاح‌طلبی برای خود هستند. افرادی که نفر اول انتخابات تهران را بازیچه خود قرار می‌دهند و یک روز او را به زور از عرصه رقابت کنار می‌زنند و روز دیگر به زور او را به باقی ماندن و رقابت در عرصه‌ای پیشتر باخته ترغیب می‌کنند. بلا و اتفاقی که پیش از این همین افراد بر سر امثال میرحسین موسوی آوردند. بازی برای این افراد دوسر برد است و آنها هیچگاه بازنده نخواهند بود. این وسط ضربه به شخصیت‌های باتجربه نظام و خدشه به احساسات بدنه اجتماعی یک طیف خاص است که همه چیز خود را مجبور است ببازد و به شعارها و وعده‌های توخالی آقایان نگاه کند و مبهوت بماند.
به هرحال انتخاب ریاست مجلس تمام شده است و آقای عارف هم تصمیم برای شرکت مجدد در رقابت برای ریاست یک‌ساله را ندارد. حالا شاید وقت آن باشد که دوستان اصلاح‌طلب که رقابت را به شکل بدی واگذار کرده‌اند و همه خواب و خیال پیروزی مطلق را «کابوس» می‌بینند، کمی از فضای روانی خودخواسته و خودساخته خارج شوند و به جای کوبیدن بر طبل جناح‌بازی و رجحان بر منافع گروهی، برای عمل به وعده‌هایی که به مردم داده‌اند، آستین بالا بزنند و نشان بدهند، بهتر از نفرات قبلی که روی صندلی‌های سبز بهارستان نشسته‌اند می‌توانند به مردم خدمت کنند. اینجا میدان رقابتی حیثیتی است که برنده آن یک برنده واقعی است و می‌تواند با سرِ بالا به مردم بگوید: «من آنچه گفتم،‌ انجام دادم»

ایمان شریعتی

https://siasatrooz.ir/vdce7o8o.jh8nwi9bbj.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی