مجبوریم از برجام شروع کنیم، واقعیت این است که بعد از خروج آمریکا از برجام، یک سری صحبتها درباره آینده هستهای کشور صورت گرفت که مهمترین آن صحبتهای مقام معظم رهبری مبنی بر لزوم آمادهسازی زیرساختهای هستهای کشور برای تولید ۱۹۰ هزار سو بود که قرار بود فعلا در چارچوب برجام رخ دهد. به نظر شما بهترین راهکار برای اینکه از یکسو منافع هستهای ایران تأمین شود و از سوی دیگر اقدامی جهانی علیه ایران صورت نگیرد چیست؟ و در این عرصه تا چه میزان میتوان روی اروپایی که به هر حال نه به خاطر ایران بلکه به خاطر منافع خود با آمریکا به مشکل خورده است حساب باز کرد و آیا این کشورها حاضرند که برای حفظ برجام مقابل آمریکا قرار گیرند؟
ما نباید فراموش کنیم که برجام برای چه به وجود آمد. اگر به این امر دقت نکنیم نمیتوانیم به درستی تحلیل داشته باشیم. در سال ۱۳۸۲ جمهوری اسلامی با محوریت آقای روحانی (دبیر وقت شورای عالی امنیت ملی) وارد مذاکرات با سه کشور اروپایی شد (آلمان، فرانسه و انگلیس) اما باید پاسخ بدهند که در آن زمان ایران چه به دست آورد؟
نزدیک به دو سال مذاکره در سعدآباد، بروکسل و پاریس صورت گرفت. توافقاتی در این مذاکرات انجام شد که نتیجه آن نیز عقبنشینی جمهوری اسلامی پیشروی این سه کشور بود، اما باید بگویند که دستاورد آنها چه بود؟ در آن زمان ما محدودیتهای بسیاری را پذیرفتیم مثلاً غنیسازی را تعلیق کردیم و یک بخشهایی از تولید سوخت را هم تعطیل کردیم و همواره هم از کلمه داوطلبانه استفاده شد. مثلاً ایران داوطلبانه تعلیق و یا تعطیلی فعالیتهای هستهای خود را انجام میدهد و یا داوطلبانه پروتکل الحاقی را اجرا میکند. چه به دست آمد؟
همین سه کشور معمولاً بعد از توافقی که صورت میگرفت به جای اینکه فشارهای ضد ایرانی را تعدیل و کاهش دهند حتی یکی دو روز بعد از توافقات، در شورای آژانس قطعنامههایی که علیه ایران داده و بعضا توسط چین و روسیه تعدیل میشد توسط همین سه کشور ارائه میشد. این چه مذاکرهای است که انتهای آن فشار بیشتر میشود؟
بله و این روند با ورود رهبری اصلاح شد؟
دقیقا، سرانجام در سال ۱۳۸۴با ورود مقام معظم رهبری به موضوع، تعلیقها برداشته شد و توسط دولت خاتمی فعالیتهای هستهای ایران از سر گرفته شد. یعنی دولت آقای خاتمی سرکار بود که تعلیقها برداشته شد و قرار شد که ما غنیسازی و تولید سوخت را از سر گرفته و راکتور آب سنگین را تکمیل کنیم.
بعد از این روند دولت نهم بر سر کار آمد و این فعالیتها سرعت بیشتری گرفت. جالب است که پرونده ایران در اواخر دولت هشتم به شورای امنیت رفت و ادعای آنها این بود که چرا شما تعلیقهای داوطلبانه را برداشتید.
میخواهید بگویید تعلیقهایی که ایران در دوره خاتمی داوطلبانه میخواند، اصلا داوطلبانه نبود؟!
بله، یعنی کلمه داوطلبانه فقط برای خودمان داوطلبانه است و آنها با نگاه اجباری به آن مینگرند. مسئله اینجاست که مسئولان اجرایی و هستهای کشور به داخل کشورمان راستش را نمیگویند یعنی هر کدام به یک دلیلی جامعه را در بیخبری نگه میدارند، یعنی جناحی که در دولت نهم و دهم مذاکره میکرد، چون اهل اینکه برای خودشان تبلیغ بکنند نبودند خیلی در تلویزیون ظاهر نمیشدند و میگفتند ما باید کار انجام دهیم و نه تبلیغات. این نوع دیدگاه به نوعی جامعه را در بیخبری نگه میدارد و نمیگوید چقدر در مذاکرات تلاش کرده است و طیف دیگر هم برای اینکه اطلاعات ندهد و بخواهد تفکرات قبیلهای و طایفهای خود را پیش ببرد اطلاعات درست نمیداد.
پس هر دو را اشتباه میدانید؟
ببینید، نکته این است که یکی میگوید جامعه را آرام نگه داریم یکی میآید و جامعه را از جنگ و تهدید خارجی میترساند و خواستار مذاکره برای مقابله با این ادعای جنگ میشود. پس میتوان گفت در هر دوره اطلاعات درست به مردم داده نشده است که اگر پرونده ما به شورای امنیت رفته چرا رفته است، نمیگویند که دلیلش عقبنشینیها در برابر خواستههای سه کشور اروپایی بود. آنها میگفتند شما نباید هستهای باشید سوخت نباید کار کنید غنیسازی نباید بکنید. این حرفها را میزدند، دولت اصلاحات هم عقبنشینی میکرد در حالی که خواستههای آنها را پایانی نبود.
خب اینها را گفتید اما برجام...
می خواهم برسم به همین سوال شما، ببینید ۱۰ سال از ماجرای سال۱۳۸۲ گذشت در سال ۱۳۹۲ دوباره همان تفکر مماشاتگر پیرو نظریه عقبنشینی، دستگاه اجرایی کشور را در دست گرفت و همان تیم مذاکرهکننده مماشاتگر را برگرداند و حالا در یک موضع قویتری قرار دارد در حالی که مجموع این طیف اعتقادی به وجود فناوری سطح بالا در کشور ندارند. حال اگر از من پرسیده شود که این حرفها را با چه سندی مطرح میکنید میگویم که یکی از اعضای تیم مذاکرهکننده در مجلس میگفت راکتور اراک روغن