دوشنبه ۱۴ تير ۱۳۹۵ - ۰۰:۵۸
کد مطلب : 96271
گذر یک هفته از گلایه رهبر انقلاب و پایان هفته حقوق بشر آمریکایی در سکوت مسئولان

حذف انقلاب از سینما با کارویژه نشان دادن بدبختی‌ها

سانسور هفتم تیرها از سینمای ایران چگونه رقم خورد؟

حادثه‌ای بسیار کم‌دامنه‌تر از فاجعه‌ای مثل هفتم تیر و وقایع مشابه آن مثل هشتم شهریور در هر کشور صاحب سینمایی اتفاق می‌افتاد با موضوع آن ده‌ها و شاید صدها فیلم و سریال خلق می‌شد اما ایران که یکی از کشورهای صاحب سینما با تولید سالانه بیش از صد فیلم در جهان است هرگز حتی به این موضوع نزدیک هم نشده است.
برای پی بردن به دلائل این موضوع لازم است به ساختار و ماهیت فکری مسلط بر سینمای ایران دقت کرد. از آغاز انقلاب اسلامی، سینمای ایران این ظرفیت را دارا بود تا به عنوان یک قطب سینمایی در جهان آمال و منویات ملت انقلابی ایران را بازتاب دهد و همپای مردم در کنار انقلاب آیینه‌ای از رویدادها و اتفاقات اجتماعی و سیاسی جامعه ایران باشد اما این قابلیت پیش از اینکه از سوی انقلابیون شناخته و مورد توجه قرار گیرد توسط غربی‌ها مورد طمع قرار گرفت و قابلیت‌های آن به عوض اینکه به سود انقلاب تمام شود با رواج سینمای جشنواره ای، ضد جامعه ایران به کار برده شد.
بخشی از سینماگران در بهترین حالت شیوه سانسور انقلاب از جامعه ایران را در آثارشان در پیش گرفتند. وقایع در سال‌های ابتدایی انقلاب آنچنان شتاب گرفت که اغلب مضامین انقلابی با غفلت مواجه شد. با شروع جنگ تعدادی از سینماگران متعهد ژانر دفاع‌مقدس را ایجاد کردند اما خارج از این ژانر بسیاری از مضامین انقلابی مورد غفلت قرار گرفت. رویکرد شبهه‌روشنفکرانه و انحرافی مدیریت سینمایی دهه شصت نیز که اعتقادی به خلق قهرمان در سینما نداشت به این مسئله دامن می‌زد. سینمای جشنواره‌ای در همان دوره رونق زیادی گرفت و ذائقه جشنواره‌های غربی بیش از نیاز مخاطب داخلی مورد توجه قرار گرفت.
پس از جنگ سینمای ایران از فاز بی اعتنایی نسبت به مفاهیم انقلاب اسلامی وارد فاز سینمای اجتماعی با رویکرد انتقادی شد. شرایط نامناسب اقتصادی؛ اجتماعی و فرهنگی کشور پس از جنگ نیز به این رویکرد در سینمای ایران دامن می‌زد. البته پیش از آن و در دهه شصت فیلمسازانی چون محسن مخملباف با آثاری چون شبهای زاینده رود و نوبت عاشقی کلید سینمای ضد اجتماعی را زده بودند اما با پایان جنگ بخش عمده‌ای از فضای سیاسی و فرهنگی جامعه به سمت و سویی سوق پیدا کرد که نتیجه منفی آن در سینمای ایران به خوبی قابل مشاهده بود. در اغلب آثار به جای بازتاب روح انقلابی جامعه که با شاخصه‌هایی همچون امید، فداکاری؛ معنویت، مقاومت، جهاد و مفاهیمی از این دست معنا پیدا می‌کرد و عنصر قهرمان به عنوان یکی از بزرگترین شاخصه‌های سینما را در بر می‌گرفت موجی از فیلم‌هایی ساخته و روانه اکران می‌شد که نه تنها نشانی از قهرمان را در خود نداشت بلکه ناامیدی و تباهی را القا می‌کرد. این رویکرد تا حدی بازتاب جامعه ایران نیز بود چراکه نوعی انقلاب زدایی در سیاست‌گذاری‌های کلان به چشم می‌خورد که تاثیر خود را بر روی جامعه می‌گذاشت.
سینمای جشنواره‌ای که از آنسوی آبها جهت تشویق فیلمسازان جوان ترویج می‌شد نیز به دامنه‌دار شدن این روند در سینمای ایران یاری می‌رساند. این روند دیگر جایی برای پرداخت مباحثی چون هفتم تیر و ماجراهایی از این دست را در سینمای ایران نمی‌گذاشت. فقط کافی بود تا یک فیلم از ایران در یکی از جشنواره‌های معتبر غربی جایزه‌ای را نصیب خود کند تا با پشتیبانی رسانه‌ای نشریات داخلی و بین‌المللی فضای فکری اغلب سینماگران را به خود مشغول کرده و مسیر موفقیت و دیده شدن در سینما را به شکلی خودکار دیکته کند.
بسیاری از فیلمسازان ایرانی در دامی که جشنواره‌های خارجی برای آنها پهن می‌کردند گرفتار شده و آثاری را خلق می‌کردند که موافق میل برگزارکنندگان این جشنواره‌ها باشد. اینگونه بود که سینمای ایران با وجود تمام ظرفیت‌هایی که به لحاظ هنری از آن برخوردار بود و می‌توانست نقطه اتکای مناسبی برای بازتاب انقلاب اسلامی و مجاهدت‌های مردمی آن باشد با غفلت مسئولان فرهنگی وقت تا حد زیادی به ضد خود تبدیل شد و اینگونه القا شد که نشان دادن نقاط قوت جامعه ایران به معنی پروپاگاندا است و بار منفی زیادی که این اصطلاح با خود حمل می‌کرد در مقابل نوعی تفکر شبهه‌روشنفکرانه قرار می‌گرفت که بازتاب نارسایی‌ها و آگراندیسمان معضلات جامعه را عملی متعهدانه از سوی هنرمندان فیلمساز قلمداد می‌کرد.
این شد که سینما به جای ایجاد انگیزه و اشتیاق جهت مبارزه جمعی علیه نارسایی‌ها و مشکلات اجتماعی به آیینه‌ای تبدیل شد که کار ویژه‌ای جز نشان دادن بدبختی‌ها بدون هیچ راه‌حلی می‌پرداخت و دیگر هیچ قهرمانی نیز وجود نداشت که در فیلم‌ها علیه فقر و فساد بشورد و طرحی نو دراندازد چراکه اصولا سینمای روشنفکری و جشنواره‌ای قهرمان را به عنوان عنصری ضد فرهنگی و چیپ جا انداخته بود.
در این فرآیند تحمیلی؛ سینمای ایران به بسیاری از قهرمانان معاصر که با بذل جان خود دین بزرگی بر جامعه داشتند به راحتی پشت کرد و حتی به سمت آنها نزدیک هم نشد. فاجعه خونین هفتم تیر یکی از صدها حوادثی است که با کم‌لطفی سینماگران ایران به واسطه انحرافی که سینمای ایران به آن دچار شد مورد غفلت قرار گرفت و به نوعی با سانسور سینمای ایران مواجه شد. مسئله‌ای که حالا بعد از سال‌ها موجب شده رهبر اهل فرهنگ کشور نسبت به آن گلایه کند. (فردا)

https://siasatrooz.ir/vdcezw8o.jh8pfi9bbj.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی