بخش پایانی
شاید به جرات بتوان گفت که حوزه نمایش در وزارت ارشاد پاشنه آشیل این وزارتخانه طی سه سال گذشته محسوب میشد.
اینکه کالاهای فرهنگی زیادی که به اسم تئاتر و فیلم به خورد مخاطب داده شد، اما در بطن آن چیزی جز ضد فرهنگ و بیفرهنگی قرار داشت، قابل کتمان نیست.
شاید مرور این اتفاقات برای مدیرانی که خیلی راحت چشم خود را به روی واقعیتها میبندند و به درد خودخواسته و خودساخته فراموشی دچار میشوند، لازم باشد تا به یادشان بیاوریم طی این سه سال چه گلی به سرِ هنر این مملکت زدهاند.
بوی تعفن روی صحنه هنر
در این سالها نمایشهایی به روی صحنه رفت که به وضوح سعی میکردند همان فاجعههای حوزه ادبیات را به شکلی نمایشی و تصویری درآورند.
نمایشهایی که در آنها از توهین به مقدسات و شرعیات گرفته تا انقلاب اسلامی، امام(ره)، دفاعمقدس، شهدا و نهادهای انقلابی در آن موج میزد.
چه اتفاقی افتاده بود که این تئاترها به اسم یک «هنر» این فرصت و مجال را یافته بودند که بتوانند بر روی صحنه عرض اندام کنند؟
نگاه خوشبینانه این است که یک عده مدیر نان به نرخ روزخور که جز «ولنگاری» هنر دیگری ندارند، عنان کار را به دست گرفته بودند و برای نشان دادن منورالفکری خود به هر نمایشنامه موهنی مجوز اجرا بدهند.
در کنار اینها نوع پوشش بازیگران و حتی دیالوگهای به شدت موهن را هم اضافه کنید. به اینها تبلیغ روابط جنسی ناسالم و غیرشرع و عرفی در پرده نمایش و اشاعه سبک زندگی غیرایرانی - اسلامی را پیوست کنید تا ببینید در این دوران شاهکاری که آقایان رقم زدند چه بوده است؟
متاسفانه به بهانه اینکه مخاطب تئاتر محدود است، در این دوران نمایشهایی به روی صحنه رفتند که اساسا با نام «وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی» نه تنها سنخیتی نداشتند که اتفاقا در تناقض آشکار بودند.
آیا قرار بود تئاتر ما در دوران مدیریت «اعتدال» آنقدر دچار تساهل و تسامح شود که اجازه دهد هر توهینی را بر روی صحنه جار بزنند؟
آقایان به صرف اینکه همه «اهالی فرهنگ» را زیر پرچم بنفش خود جمع کنند، چشمشان را به روی سخیفترین نمایشها و هرزهترین دیالوگها بستند تا ثابت کنند چه تلاش زیادی را صرف روشن نگاه داشتن و شکوفا کردن خلاقیتها در تئاتر ضد ایرانی - اسلامی به کار بستند.
سینمایی که محصول یقه دیپلماتهاست
از بزرگترین کرامات آقای جنتی، انتخاب فردی برای سازمان عریض و طویل سینمایی بود که کمتر قرابتی با این حوزه داشت.
فردی که به قول ظریفی تا پیش از شروع مسئولیتش یک فیلم سینمایی را هم تا انتها نگاه نکرده بود. مدیری که همه قرابتش با حوزه فرهنگ، در رایزنی فرهنگی و مدیریتش بر سازمان اکو بود. اما «کلید» انداختن به درِ نیمهباز «خانه سینما» باعث شد تا خیل عظیمی از اهالی سینما به اشتباه تصور کنند که او همان کسی است که میتواند سینمای ایران را نجات دهد.
عجیبتر آنکه چنین مدیری که کمترین شناختی از حوزه سینما نداشت، حالا کارنامه خودش را با جایزههای بینالمللی سینمای ایران درخشان میبیند.
اما به این موضوع نگاه نمیکند که چه فیلمهایی برای اعتبار مدیریت او از دست خارجیها جایزه گرفتند. فیلمهایی که اعتبار نظام و انقلاب و ایران و اسلام را به راحتی قربانی کردند تا امروز مدیر یقه دیپلمات سینما برایشان بیانیههای شاعرانه بنویسد و به افتخار فیلمسازانی که تا توانستهاند نگاتیو سوزاندهاند و به این ملک و مملکت بد و بیراه گفتهاند، کلاه از سر بردارد.
رهبر انقلاب در دیدار شهریورماه سالجاری با هیئت دولت نکته مهمی را اشاره میکنند: «این خیلی مهم است. آن کسی که عمرش را در خدمت انقلاب و در خدمت دین بوده، آیا این [طور] است که مورد تکریم و ترجیح شما باشد، نسبت به آن کسی که در همهی عمرش حالا یک قدم [هم] در راه دین و انقلاب که برنداشته، گاهی اوقات ضربه هم زده، نیش هم زده؟ خب، اینها مهم است، اینها نکاتی است که باید به آنها توجّه داشت. ما اگر به این نکات توجّه نکنیم و بر اثر جوّزدگی برویم سراغ مثلاً فرض کنید که فلان کسی که از بنِ دندان با انقلاب اسلامی و با حکومت اسلامی و با نظام اسلامی مخالف است، خب این خلاف یک حرکت فرهنگی عاقلانه است. بنابراین من، هم معتقدم روحیّهی آزاداندیشی وجود داشته باشد، [هم] برنامهریزی عادلانه باید وجود داشته باشد. نه بیبرنامهگی و ولنگاری فرهنگی، نه جزماندیشی و تحجّر و استبداد فرهنگی؛ هیچکدام از این دو طرف قضیّه را بنده قبول ندارم. راه صحیح این است که برنامهریزی کنیم، هدایت کنیم، کمک کنیم به رویشهای خوب، و جلوی ضربهها و حملات و مانند اینها را بگیریم؛ یعنی هم آفند، هم پدآفند.»
مصداق اتم این سخنان و نقد رفتاری چنین مدیریتی را میتوان در سازمان سینمایی دید. جایی که جایزههایش برای فیلمهایی است که تا توانستهاند، به سیاهنمایی پرداختهاند و از طرف دیگر از دست بابرکت! خارجیها هم جایزه دلاری دریافت کردهاند.
مدیریتی که آنچنان برای سینمای ضد ایرانی و اسلامی سفره پهن کرده که هرچقدر میخورند و میریزند و میپاشند، تمام نمیشود و باز هم این فرصت را دارند که از پول مردم و مملکت بردارند و علیه صاحب سرمایه فحاشی کنند. نماینده سینمای ایران به اسکار کسی میشود که بهتر و حرفهایتر فحش میدهد، جایزههای جشنواره فیلم فجر به فیلمهایی میرسد که از ایران جز یک جامعه عقبمانده در خود فرورفته سراسر فساد چیز دیگری نشان نمیدهد. در عوض فیلمسازان نسلهای مختلف انقلاب با یک «بایکوت» عجیب مواجه میشوند که قابل کتمان نیست.
چه اتفاقی میافتد که در این دوره برخی فیلمها داد مراجع عظام تقلید و علما را در میآورد؟ چه میشود که اولیات و بدیهیات شرع و عرف و اخلاق در سینمای ایران به استهزا کشیده میشود و مسئولان دم نمیزنند؟ چه میشود که بهترین زمان اکرانها به فیلمهای خاص تعلق میگیرد و «جناح فرهنگی» این انقلاب باید گوشهگیر شود؟
اولین روز همین امسال هم رهبر معظم انقلاب فرمودند: «در زمینههای فرهنگی [هم] کاری که شهید آوینی پیشاهنگش بود و در این اواخر [هم] مرحوم سلحشور - که اینها پیشروان کار انقلابی در این کشورند - اینها را باید ترویج کرد، اینها را باید تقدیر کرد و نام اینها را باید گرامی داشت. کار انقلابی این است. اینکه من بارها تکرار میکنم که نیروهای انقلابی را و نیروهای حزباللّهی را باید گرامی بداریم و باید نگه بداریم، بهخاطر این است؛ کار وقتی با روحیهی انقلابی شد، پیشرفت خواهد کرد.»
این سخنان متر و معیار و شاغول و شابلون عملکرد مسئولان است. بگذارید و ببینید در این سه سال چه کردهاید. چقدر بیرونزدگی داشتهاید؟ اصلا چیز دندانگیری زیر این شابلون باقی میماند؟
مدیریتی که بخواهد ادای برخی مدیران پیش از خود را در بیاورد و مثل آنها یک عرصه فراخ و گشاد را برای ضد فرهنگها پدید بیاورد، محصولی جز این نخواهد داشت که «پنجاه کیلو آلبالو»ی فاسد را به خورد مردم بدهد. کاری جز این نخواهد داشت که تا سالهای سال آدمهایی را به عرصه بیاورد که هم از سفره ایران و انقلاب بخورند و هم خوراکهای خارجیشان را بر سر همین سفره قی کنند.
همچنان در جاده انحرافی
باز هم تاکید میکنیم که نه در این چند ماه باقیمانده دولت یازدهم و نه در صورت پیروزی در انتخابات دوازدهم، در چهار سال بعد اگر این سقوط و سقط فرهنگی شیب و شتاب بیشتری پیدا نکند، کمتر نخواهد شد و دل سپردن به تغییر «آدم»ها خیالی واهی است که متصور شویم، نوع نگاه مدیریتها تغییر خواهد کرد.
مسیر همان است که آقایان فرمودند: «ایجاد فضای احساس امنیت و آزادی برای اهل فرهنگ» شما بخوانید همه آنها که احساس ورشکستگی میکردند، «شکوفایی خلاقیتها در تبیین ارزشهای اسلامی - ایرانی» که میتوان نتیجه گرفت ارزشهایی که ما و انقلاب ما آنها را ضد ارزش یا کمارزش میداند و...
دولت تصمیمش را گرفته است.«دولت با قوتِ تمام و با سرعتی بیشتر در این مسیر حرکت خواهد کرد»
مسیری که چه جنتی باشد و نباشد، راه همان است که بود. یکی دیگر میآید که او هم الگوی خود را امثال خاتمی، مهاجرانی و جنتی میداند و سعی میکند جا پای آنها بگذارد. در این میان آنچه از نظر آقایان مهم نیست، ارزشهای انقلاب، توجه به جناح فرهنگی مومن انقلابی، منویات رهبری و البته خواست واقعی مردم است.
راه همان است که بود. این مسیر انحرافی همچنان ادامه دارد و قرار نیست نقشه راه حوزه فرهنگ دولت اعتدال تغییری کند. راننده تغییر میکند، اما...