اینکه میگویند انسان جایزالخطا است، غلط است، اشتباه است، معلوم نیست که چه کسی چنین حرفی را زده است، اگر قرار بر اجازه به خطا باشد که سنگ روی سنگ بند نمیشود! کمااینکه برخی به خود اجازه و حق میدهند خطا کنند.
این سخن و جمله را در جامعه رواج دادهاند و حتی در بسیاری از سریالهای تلویزیونی و سینمایی هم از آن بهره میبرند. چه معنایی دارد که در یک سریال که خیر سرش قصد دارد آموزش بده و هشدار، تلنگری بزند به اوضاعی که با ناهنجاریهای زیادی دست و پنجه نرم میکند، ناگهان در میان آن دیالوگها و گفتمانهای سریالی و سینمایی یک نفر از گوشه کادر دوربین میگوید، انسان جایزالخطا است!
اصلاً هم چنین نیست، خداوند کجا به انسان اجازه داده تا خطا کند، سند و مدرکی از این ادعا که لق لق زبان بسیاری از فیلمها، افراد و اشخاص و حتی کتابها هم شده است، وجود دارد؟ مثل این سخن میماند که وقتی دروغی میگویند، آن را دروغ مصلحتی مینامند تا ماست مالی کنند! دروغ، دروغ است دیگر، مصلحتی و غیرمصلحتی دارد؟!
خطا هم خطا است، آیا از نظر اخلاقی، انسانی و مذهبی کسی حق دارد دروغ بگوید و یا خطایی از او سر بزند؟ اگر هم دروغ گفت و خطا از او سرد زد، آیا آن را حلوا حلوا میکنند یا نصیحت و سرزنش؟! حال خطای یک نفر بزرگ باشد، که باعث خسران و زیان به جامعه و دیگران گردد، چنین فرد خطا کاری به خاطر سابقه پیشینش نباید مجازات شود؟ چراکه مثلاً فلان کاره بوده و به همان!
اتفاقاً چنین افرادی که دست از پا خطا میکنند در حالی که کارهای هستند و بعضی وقتها هم با تفقد روبرو شدهاند، مجازاتشان باید سنگینتر از افراد عادی و معمولی جامعه باشد. نباید باشد؟!
اتفاقاً آنهایی که در چشم هستند و الگو میشوند برای مردم و جوانان، اگر خطایی کردند باید شدیدتر با آنها برخورد کرد چراکه همه آن تصویری که جامعه از آن به ذهن داده بود با چالش هویتی روبهرو میشود. مثل رایانهای که هنگ میکند! حتی خاموش روشن کردن هم کارساز نیست.
اما در این میان که فردی دست به خطایی زده، دغدغه اصلی و نگرانکننده این نیست آن فرد مرتکب چه عملی شده، چنین افرادی باید بدانند ماه همیشه پشت ابر نمیماند. دغدغه این است که رفتار ناهنجار و خطای او باعث تبعات بدی میشود.
مثلاً یک هنرپیشه یا مجری تلویزیون و یا حتی یک مداح اگر مرتکب خطای مشهودی شود که همگان متوجه شوند، نه اینکه او جایزالخطا است، شاید ممکنالخطا باشد، اما رفتار او به حساب کشور، انقلاب، اسلام و... نوشته میشود.
نمیگویند که او خطا کرده او اشتباه کرده، میگویند مثلاً مجری صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران فلان کار را در فلان کشور انجام داده، یا فلان مداح یا فلان قاری قرآن مرتکب خطایی شده است، بعد همه آن را مینویسند به حساب اسلام و نظام و انقلاب و هر آن چه با اعتقادات مردم مربوط است.
اما عدهای در این بین میشوند یا کاسه داغتر از آش یا قاشق نشسته، کاسههای داغتر از آش آب را که گلآلود میبینند شروع میکنند به تخریب و فضاسازیهای سیاسی که مردم ببینید، مثلاً طیف سیاسی فلان که اصولگرا است، یکی از مداحانی که به این تفکر گرایش داشته است خطا کار از آب در آمده؛ هنوز خطا و جرم او محرز نشده است و تحت بازجویی و تحقیق است، اما آیا آن زمان که فلان جاسوس در خانه فلان مسئول بازداشت شد، یا آن یکی جاسوس در دفتر یکی از مسئولین دولتی شناسایی گشت، طیف مقابل سیاسی اتهامات را به آن صاحبخانه وارد کرد یا به غیر؟
هر کسی ممکن است خطا کند، فریب میخورد، سرش شیره میمالند یا اینکه آنقدر بیغیرت است که تن به خودفروشی آن هم به قیمت ناچیز میدهد میشود جاسوس و خبرچین. اما وقتی چنین و چنان افرادی مرتکب آن خبط و خطا شدند، نباید لاپوشانی کرد یا به توجیه آن پرداخت، این اقدام اوضاع را بدتر میکند. میدانید چه میشود؟ میشود اینکه رسانههای بیگانه که وضع و حال آنها هم مشخص است و نیاز به گفتن نیست، اخباری را منتشر میکنند تا از حقیقت و واقعیت فاصله بسیار دارد.
تحلیل و تفسیرهای آن رسانهها سمت و سوی انتقامگیری، تخریب، فضاسازیهای دروغین و منتسب کردن آن خطا و تخلف به نظام اسلامی میشود. به گونهای جریانسازی میکنند که پنداری آن فرد از سوی جمهوری اسلامی آموزش دیده تا دست به آن تخلف و خطا بزند و آنگاه لو برود و سپس آبروی نظام هم برود؟!
هر کسی ظرفیتی دارد، آنها که بیظرفیت و بیجنبه باشند، پس از آن که به جایی رسیدند، ممکن است جوگیر شوند و با خود بگویند، چه فرصتی بهتر از این، شاید دیگر از این فرصتها به دست نیاید، پس دست به کار میشوند و کارهای غلط و خطای خود را هم آغاز میکنند.
اگر با آن مجری و مجریان تلویزیون که خطا کردند و مثلاً دعوای خانوادگی خود را به عرصه رسانهها کشاندند و یا آن یکی که یک مجری برنامه مذهبی بود آن کرد که نباید، برخورد مناسبی میشد، اکنون دیگر کسی حساسیتی به چند عکس بیحجاب یک مجری در خارج کشور نشان نمیداد یا آم مجری آقا به خاطر رفتار غلطی که کرده پس از چند سال گلایه نمیکرد و تاقچه بالا نمیگذاشت که باید از من دلجویی شود و یا اگر با آن مداحی که از موقعیت شغلی خود سوء استفاده کرده، سالها پیش که آن تخلف و اشتباه فاحش را مرتکب شد که فیلمش هم در شبکههای اینترنتی هنوز هم وجود دارد، با قوت برخورد میشد و جامعه مداحان او را با ترد کردن مجازات میکرد، آیا اکنون که با اتهام سنگینتر گرفتار شده، عملکرد او به نام جامعه اسلامی، مداحان و جامعه مذهبی نوشته میشد؟!
متولیان و دستاندرکاران و مسئولین اکنون باید بدانند که عصر، عصر ارتباطات است، نمیتوان اخبار را پنهان کرد، که اگر پنهان شد، به گونهای دیگر که دروغ است و غلو شده بیرون خواهد زد.
پس بهتر است شفافیت در ارائه اخبار و اطلاعات حاکم باشد تا مردم از زبان خودیها آن را بشنوند. البته اینکه فلان مجری اشتباه و خطایی را مرتکب میشود و عکسهایش هم در فضای مجازی منتشر، همه ایراد از او نیست، جای دیگری است، آنجاست که خودمان از چنین افرادی یک الگو و نمونه میسازیم آنگاه که آن سبو میشکند و آن پیمانه میریزد! کاسه چه کنم دستمان میگیریم.
کار غلط اصلی آن است که هرکس به خود اجازه میدهد عکسهای شخصی و خانوادگی را در فضای مسموم مجازی منتشر کند. و البته آنچه هستیم را با ریاکار و دو رنگی تبدیل به آنچه میخواهند باشیم میکنیم. تفاوت است میان رفتار یک مجری که تاکنون قطعاً همگان آن را دیده و شنیدهاند، با رفتار یک مداح که برای اهل بیت میخواند. اولی شاید یک اشتباه فردی کرده اما دومی رفتارش ذهن همگان را درگیر ساخته.
همین میشود که چنین اخباری و خطاهایی با سناریوسازی رسانههای بیگانه همراه میشود، برای اینکه از نوشتن این سناریوها کاست تنها یک راه وجود دارد، شفافیت رسانهای. هنگامی که حساسیتها بر روی برخی اقشار جامعه زیاد است، هم آن قشر باید خود را جمع و جور کند و رفتارهای ناهنجار از خود نشان ندهد، هم صنف آن قشر باید ساز و کاری داشته باشد برای ورود افراد به آن صنف و البته تعبیه نوع برخورد با تخلفات.
حساسیت بر روی هنرمندان، مجریان، مداحان و بسیاری اصناف دیگر زیاد است، تخلفی که آنها مرتکب میشوند، آن تصویری که مردم در ذهن خود ساختهاند، از بین میرود و جای آن را نفرت، بدبینی، شک و تردید و هر آنچه که با تصویر ذهنی مثبتی که ساخته مغایر است، میگیرد.
حتی اگر یک نفر هم به خاطر آن عملکرد غلط، چپ کند و دست از اعتقاداتش بردارد، اتفاق کوچکی نیست. البته خوشبختانه قاطبه مردم چنین دیدگاهی ندارند، چراکه اگر چنان بودند تاکنون اوضاع مذهبی وخیم میشد، اما میبینیم که اکثریت مردم به خوبی میدانند خطا کار آن فرد بوده و ربطی به سازمان، دستگاه، اعتقادات و یا نظام اسلامی ندارد.
در هر صورت ممکن، میطلبد، هنگامی که اتفاقاتی چنین میافتد، اطلاعرسانی از سوی مراجع و مراکز رسانهای خودمان انجام شود و این فرصت از دست دشمنان گرفته شود که بخواهند اخباری را با جهتگیریهای خاص خود منتشر کنند و افکار عمومی را درگیر خود سازند.