نگاهي به مجموعه فيلمسازان ايراني كه دغدغه، همت و جسارت تجربه ساخت فيلمهاي سينمايي دفاعمقدسي را داشته باشند تاييدكننده ليستي با تعدادي كمتر از تعداد انگشتان دست است.
اگر چه ادعاهاي فراواني وجود دارد و البته رديفهاي بودجه كلان اختصاص يافته براي ترويج دفاعمقدس، اما نكته ظريف اين است كه همين تعداد كم فيلمسازان دغدغهمند دفاعمقدس همواره از سنگلاخي بودن مسير فيلم دفاعمقدسي ساختن حكايتها دارند.
ابراهيم حاتميكيا را همين مسير سنگلاخي به اين فكر انداخت كه كاش او هم همچون بسياري از سرداراني كه به واسطه درجههاي روي دوششان حالا براي شد يا نشد فيلمهاي او تصميم ميگرفتند، به جاي سالها تجربه فيلمسازي داراي انبوهي از درجههاي بر دوش بود تا در ديالوگ اغلب نارس و يكسويه با مديران درجهدار نهادهاي نظامي كه پول فيلمسازي براي دفاع مقدس با چرخش امضاي آنها تاييد و يا مردود ميشود و البته كم و زياد، حرفش خريدار داشته باشد.
حالا در اين شمار اندك فيلمسازان دفاعمقدسي يكي هم محمدعلی باشهآهنگر است كه اتفاقا خود از جنگديدهها و ساكنان جنوب جنگزده بوده كه سالهاست با دغدغه جنگ در سينما حضور مستمر و موثر دارد. با وجود گذر سن و سال او از پنجاه، هنوز ميتوان او را در عرصه فيلمسازي جوان دانست و صاحب آينده. اين كارگردان كارآزموده نشان داده كه ميتوان او را از كارگردانان خوش ذوق انقلابي دانست كه دردمندي و انقلابيگري و تعلق خاطر به عرصه جهاد و شهادت همواره همراه او و آثار اوست.
حضور او در مقام كارگرداني فيلم بلند از سال ۷۸ و با ساخت «نیمه گمشده» آغاز شد. او در ادامه و ۳ سال بعد «نبات داغ» را ساخت. اما ساخت و عرضه فيلم قابل تحسين «فرزند خاك» در سال ۱۳۸۶ نشان داد كه او را ميتوان يكي از اميدهاي سينماي انقلاب دانست. فرزند خاك به دلايل متعدد آنگونه كه ميبايد ديده نشد اما اين چيزي از محاسن اين فيلم بسيار خوب نميكاهد.
«بیداری رویاها» ديگر فيلم اين فيلمساز دفاعمقدسي هم با بازي درخور امين حيايي، گذشته از برخي صحنههاي آن كه اگر از فيلم جدا هم ميشد در كشش و داستان فيلم خلا ايجاد نميكرد، فيلمي در خور و قابل اعتنا در سينماي ايران به معني عام و در سينماي دفاعمقدس به طور خاص بود. باشه آهنگر دغدغههاي دفاعمقدسي خود را همراه داشت و پس از مدتها بستنشستن در آبادان و خرابههاي به يادگار مانده از سالهاي دفاعمقدس، آخرين فيلم خود يعني ملكه را در سال ۱۳۹۰ ساخت.
باشهآهنگر تلاش نمود در اين فيلم با ادبياتي جهان شمول به جنگ بپردازد، اما در بيان اين گفتمان با لكنتها و خلاهايي مواجه شد. با اين وجود و با قدري اغماض از اين بحث، آنقدر طرح اصلي فيلم، كارگرداني و بازيها و طراحيهاي صحنه در اين فيلم از قوام بهرهمند بود كه نميشد به راحتي از اين فيلم گذشت. با اين وجود اين فيلم با بداقبالي مواجه شد و آنچنان كه بايد و شايد در سيامين جشنواره فيلم فجر با روي خوش داوران مواجه نشد.
اما كسب ۱۰تنديس از شانزدهمین جشن سینمای ایران توانست نشاني باشد بر اينكه اين فيلم قابلتوجه و لايق ديده شدن است.
اما با تمام تلاشهايي كه اين كارگردان انقلابي از خود بروز داده است به نظر ميرسد سنگهايي در پيش پاي او انداخته ميشود و بخشي از انرژي او در مسير گذر از اين موانع تحليل ميرود كه اين همان بخش تلخ ماجراي رانده شدن فيلمسازان دفاع مقدسي است. او از اين موانع به ستوه آمده و خود ميگويد: بعد از «ملکه» هنوز شلاق فیلمهای قبلیام را میخورم.
محمد علی باشه آهنگر کارگردان فیلم سینمایی «ملکه» درباره فیلم نساختنش گفت: بعد از ساخت فیلم ملکه هر گاه متن فیلمنامهای را ارائه میکنم هنوز شلاق فیلمهای قبلی ام را میخورم.
کارگردان فیلم ملکه در نشست هفته فیلم برج میلاد تهران با اشاره به اینکه ساخت این فیلم کاری طاقت فرسا بود، گفت: من در این فیلم میخواستم بگویم که برای جنگیدن شعور لازم است، یعنی فردی که میخواهد بجنگد باید بداند برای چه بجنگد و جنگیدن فقط کشتن نیست. لذا هیچ ایرانی در طول هشت سال دفاع مقدس سر هیچ سربازی را نبرید ویا اموالی را ندزدید.
محمد علی باشه آهنگر کارگردان فیلم سینمایی ملکه در جلسه نقد و بررسی با اشاره به اینکه خود از اهالی جنوب کشور است گفت: زمانی که جنگ تحمیلی علیه ایران شروع شد من ۱۸ ساله بودم و در نزدیکی اروند زندگی میکردیم به همین دلیل جنگ را کاملا از نزدیک لمس کردهام.
وی ادامه داد: من در منطقهای بودم که مدت هشت سال از همه جهات گلوله برروی ان میبارید لذا بسیار دوست دارم که همیشه در جهان صلح برقرار باشد.
باشه آهنگر با اشاره به اینکه در فیلم ملکه سعی کرده است بخشی از واقعیتهای جنگ را بگوید افزود: بسیاری ازباورها و رفتارهای که در زمان جنگ اتفاق افتاد را نمیتوان سینمایی کرد و کاری بسیار سخت است، اما حتی اگر این تصاویر را بسازیم ما را ملامت میکنند.
وی ادامه داد: یکی از سختترین بخشهای فیلم رابطه سیاوش و جمشید بود و من به خاطر اینکه اسم این دو نفر از اسطورهای ایرانی گرفته شده بود بسیار چوب خوردم و بعضی افراد میگفتند که چرا اسم این آدمها از اسطورههای ایرانی گرفته شده است.
باشه آهنگر درباره بازی میلاد کی مرام در این فیلم گفت: قرار بود به جای کی مرام بازیگر دیگری ایفای نقش کند و حتی فیلمنامه را بر اساس وی نوشته بودم اما ناگهان دو روز مانده به فیلمبرداری اعلام کرد که نمیخواهد در فیلم بازی کند و در نتیجه میلاد کی مرام جایگزین شد.
وی ادامه داد: هرچند دور خوانی فیلمنامه کار خوبی است اما در هنگام دور خوانی فیلم و نقش بازیگر کامل نمیشود و باید سر صحنه بازیگر بازی خود را نشان دهد لذا من علاقه به بازیگری دارم که در لحظه بازی میکند و حسی است.
این کارگردان سینمای ایران، درباره صحنه خود کشی فرمانده عراقی و نجات جان وی توسط سرباز ایرانی گفت: حضرت امام خمینی (ره) جملهای دارند که میفرمایند اگر صدام مرد باشد باید خودکشی کند. صحنه این خودکشی به نوعی نماد خود کشی نظام دشمن است اما روحیه جوانمردی ایرانی اجازه نمیدهد که وی خودش را بکشد.
باشه آهنگر با طاقت فرسا بودن ساختن این فیلم آن هم بدون حمایت گفت: بویلری که در فیلم استفاده میشد در تابستان دمایش به ۶۰ درجه میرسید و رفتن از آن حدود ۲۰ دقیقه طول میکشید. وی با اشاره به موسیقی فیلم گفت: حسین علیزاده برای ساخت موسیقی این فیلم به سر صحنه آمد و حتی در زمان تدوین نیز حضور پیدا کرده بود. به گفته باشه آهنگر من در این فیلم میخواستم بگویم که برای جنگیدن شعور لازم است یعنی فردی که میخواهد بجنگد باید بداند برای چه بجنگد و جنگیدن فقط کشتن نیست. لذا هیچ ایرانی در تمام طول هشت سال دفاع مقدس سر هیچ سربازی را نبرید ویا اموالی را ندزدید و یا به ناموس کسی تجاوز نکرد.
وی ادامه داد: در این فیلم میخواستم نشان دهم کسانی که به جنگ رفتند و شهید و جانباز شدند زندگی و خانواده داشتند، اما رفتند و جنگیدند تا ما بتوانیم زندگی کنیم.
باشه آهنگر درباره فیلم نساختنش گفت: بعد از ساخت فیلم ملکه هرگاه متن فیلمنامهای را ارائه میکنم هنوز شلاق فیلمهای قبلیام را میخورم.