پنجشنبه ۳۰ فروردين ۱۳۹۷ - ۰۱:۰۲
کد مطلب : 104005
الحاقیه رضا امیرخانی درباره نمایشگاه کتاب

بازگشت به مصلا یعنی جاهلیت پس از بعثت

رضا امیرخانی نویسنده و عضو شورای سیاستگذاری نمایشگاه بین‌المللی کتاب در یادداشتی به بررسی موقعیت نمایشگاه کتاب در سال جاری و انتقال آن از مجموعه شهرآفتاب به مصلی امام خمینی پرداخته است.
این یادداشت را در ادامه می‌خوانیم:
چندسالی‌ست عضو حقیقی شورای سیاست‌گذاری کتاب‌م. با نظر دکتر صالحی که پیش‌تر معاونت فرهنگی ارشاد بود و ام‌روز وزیر ارشاد، عضو این شورا شدم. هنگام پذیرش نیز به ایشان گفتم که اگر بنا باشد در یک دولت و با یک مسوول کار کنم، حتما با ایشان کار خواهم کرد. طی جلسات متعدد شورا چند باری پیش آمد که نظری مخالف نظر اکثریت و به تبع آن نظر مصوب داشتم، اما بر مبنای اخلاق عمومی و پیمانِ کار شورایی، از نظر اکثریت دفاع کرده‌ام و از آن سو هم‌واره نظر سخن‌گوی محترم منصوب شورا را تایید کرده‌ام. حالا نیز مصرم که ابتدای این الحاقیه تاکید کنم که در هیچ‌کدام از آرای شورا، هیچ نکته‌ی خلاف کار گروهی –اعم از تطمیع یا تهدید یا بی‌توجهی...- ندیده‌ام و شخص دکتر سیدعباس صالحی را به شدت اهل تعامل و مشورت می‌دانم. شورا برای او هرگز هم‌خانواده‌ی تشریفات نبوده است. مباد که این نوشته لکی بیاندازد به این خاصه‌ی پسندیده‌ی ایشان که در این روزگار کبریت احمری‌ست.
نگارش این الحاقیه‌ی شخصی برای من تمرینی‌ست اجتماعی جهت زیستن اخلاقی در دنیای مدرن. من مخالف‌م با بازگشت نمایش‌گاه کتاب به مصلای تهران. رای داده‌ام و در اقلیت بوده‌ام و شاید تنها رای مخالف بوده باشم اما رای مخالف‌م بی‌نتیجه بوده است.
۱- با بازگشت به مصلا مخالف‌م. بازگشت به مصلا یعنی جاهلیت پس از بعثت. گمان می‌کنم در جلسه‌ی مورخه‌ی هفتم بهمن ۹۴، همین شورای سیاست‌گذاری و تقریبا با قریب به اتفاق همین ترکیب، رای دادند به خروج از مصلا و رفتن به شهرآفتاب. امثال من در سال‌های پیش از دولت فعلی نیز منتقد حضور در مصلا بودیم.
۲- بگذریم که در همان جلسه، همه‌ی اعضا رای موافق دادند به خروج از مصلا و رفتن به شهر آفتاب. تنها رای مخالف من بودم! قطعا موافق خروج از مصلا بودم، اما به دلایلی با رفتن به شهرآفتاب موافق نبودم.
۳- شهرآفتاب به تعبیر دقیق آقای دکتر سیدمحمد بهشتی، نکره‌ای بود که فقط با ادات «نمایش‌گاه کتاب» معرفه می‌شد. با هیچ نمایش‌گاه دیگری نمی‌توانستیم بیابان‌های اطراف بهشت زهرا را به عنوان نمایش‌گاه شهری جا بیاندازیم الا نمایش‌گاه کتاب.
۴- زمین‌های کم‌ارزش منطقه‌ی شهرآفتاب، رشد قیمتی پیدا کردند و همین فرصتی شد تا بانک شهر مشتری درون سازمانی این نمایش‌گاه (زمین و تاسیسات و غرفه‌ها و سالن‌ها) شود. در این رشد قیمت، و در این حق رشد یا به تعبیر قدیمی‌تر حق کسب و پیشه و سرقفلی و به تعبیر نوتر حق برند، نویسنده‌گان و ناشران و شاید ارشاد سهم داشتند. حالا صحبت از چند میلیارد اجاره‌ی سالانه‌ی نمایش‌گاه نبود که حذف‌ش برگ برنده‌ی قرارداد و تخفیف مقبولی بود؛ صحبت از چندصد برابر آن رقم بود. یعنی مرتبه‌ی عدد مورد ادعا چیزی حدود هزار میلیارد تومان بود. (اجاره‌ی ده‌روزه‌ی نمایش‌گاه احتمالا در اندازه‌ی حدود ده میلیارد تومان است، اما رشد قیمت مجموعه‌ی شهر آفتاب بیش از هزار و پانصد میلیارد تومان بود.) این حق در قانون وقتی ایجاد می‌شود که تغییری –اعم از نقل و انتقال یا تغییر مستاجر...- صورت پذیرد. همین حق‌خواهی تا ام‌روز مانع این نقل و انتقال بوده است. رها کردن شهرآفتاب شاید موجب چنین خسرانی نیز باشد. (این دلیل دومِ رای منفی من به شهر آفتاب بود.) و حالا حتا اگر نمایش‌گاه از شهر آفتاب خارج شود، وظیفه‌ی چشمان تیزبین رسانه است که مراقب این نقل و انتقال اسمی باشند. آن رقم هزار و پانصد میلیارد تومان ارزش افزوده فقط ناز شست مدیران شهرداری نیست. هر نویسنده و هر ناشری می‌تواند در آن سهم داشته باشد.
۵- هم‌چنان و هم‌واره نگران محل دائمی نمایش‌گاه‌های بین‌المللی در خیابان سئول هستم. هم‌چنان نظر اول من بازگشت به سئول است. از بین رفتن زمین اوقافی اما بسیار باارزش سئول جزو مصادیق وحدت ملی است. چون همه‌ -اعم از رسانه و نیروهای نظامی و سازمان‌های دولتی و حکومتی- می‌توانند از آن زمین سهم ببرند. اگر همین هزینه‌ی شهر آفتاب یا بخشی از آن به‌ به‌سازی معابر و امور حمل و نقل همه‌گانی در اطراف محل دائمی نمایش‌گاه‌های بین‌المللی صرف می‌شد، اولا نمایش‌گاه کتاب در یک فضای مصفا که هم‌چنان بالاترین متراژ فضای مسقف را در بین گزینه‌ها دارد، برگزار می‌شد و در ثانی در باقی سال مردم از خدمات به‌سازی ترافیک حول نمایش‌گاهِ سئول سود می‌بردند. مثلا تکمیل خط هفت مترو می‌توانست در طول سال نیز بسیار کمک حال مردم شهر باشد نه مثل ایست‌گاه شهر آفتاب که فقط ده روز از سال کار می‌کند. این نیز دلیل اول من بود برای رای منفی به شهر آفتاب.
۶- آن رای منفی سال ۹۴ هرگز همه‌گانی نشد. چراکه نظری بود در مقابل سایر نظرات و عمده‌ی خطرش –حالا که معما حل شده است- برمی‌گشت به مثلا چکه کردن آب از سقف و بوی‌ناک بودن سالن‌ها یا استقبالِ کم‌تر مخاطبان...
۷- من می‌توانم در مقابل کسانی که به من اعتماد دارند، چکه کردن آب از سقف را خاک‌مالی کنم و یادشان بیاندازم که سالن اجلاس سران‌مان نیز وضعیتی به‌تر نداشته است... اما اگر در مصلا قطره‌ای خون از بینی کسی بیرون بیاید هرگز نمی‌توانم پاسخ‌گو باشم. بین این دو وضعیت تفاوت هست.
۸- مساله‌ اصلی مصلا، امنیت بازدیدکننده‌گان است. اگر یک ترقه وسط مصلا بترکد، خروج از شبستان، قطعا اتفاقی مرگ‌بار است. در همین بهشت زهرا قطعه‌ای داریم به نام سوخته‌گان ارک. بسیاری از سوخته‌گان ارک در ازدحام خروج از مسجد از دنیا رفتند نه بر اثر سوخته‌گی.
زیرشاخه‌ای هست در جامعه‌شناسی که کارش تحلیل عددی رفتار انبوهه‌ها در وضعیت اضطراری‌ست. این زیرشاخه بعدتر طراحی می‌کند راه‌های خروج از فضاهای عمومی را. در بسیاری از کشورهای دنیا هر فضای عمومی باید چنین پی‌وست امنیتی را داشته باشد و در همه‌ی فضاهای عمومی دپارتمان پلیس شهری پلاکی نصب می‌کند که ظرفیت دقیق نفرات داخل را مشخص می‌کند. در ایالات متحده حتا مساجد نیز از این امر مستثنا نیستند. به خاطر دارم که امام جماعت مسجدی در نیویورک می‌گفت وقتی دسته‌ی پاکستانی‌ها روز عاشورا برای سنت سلام هیات‌ها وارد مسجد ‌شدند، پلیس نیویورک وارد شد و اعلام کرد از ظرفیت بالاتر رفته‌اید و عده‌ای باید از شبستان خارج شوند.
سوال! این عددِ ظرفیت در شبستانِ مصلا چند نفر است؟ کدام مرجع شهری یا حکومتی پاسخ‌گوست؟ اگر چنین عددی وجود دارد، حجم جمعیت چه‌گونه اندازه‌گیری می‌شود؟
این دو سوال بدون پاسخ است. رای من، مخالف بازگشت به مصلاست.
و اگر نظر هم‌چنان بر بازگشت به مصلاست، پیش‌نهاد می‌کنم حتما احتمال عقلایی بدهند و نه قطعه، که قطعاتی در بهشت زهرا با عنوان کشته‌گان کتاب در نظر بگیرند!
۹- در شورا دست بالا نماینده‌ی خودم هستم. اما مطلع‌م که درصد بالایی از ناشران، هوادار بازگشت به مصلا و به عبارت ادق و اصح بازگشت به شهر هستند. یکی از دلایل عمده‌شان فروش پایین‌شان در دو سال شهر آفتاب است. فقط یک سوال! کدام کسب و کار در بهار ۹۶ نسبت به سال‌های پیشین‌ش رشد نشان داده است؟ آیا اطمینان داریم که این کاهش سود فقط به مکان برمی‌گردد؟
۱۰- مصلای تهران هر سال در ماه مبارک رمضان میزبان نمایش‌گاه قرآن است. با این حساب دست بالا نمایش‌گاه کتاب تهران فقط همین ام‌سال می‌تواند مهمان مصلا باشد! این اسباب‌کشی یک ساله را کدام مستاجر تحمل می‌کند؟
۱۱- تاریخ برپایی نمایش‌گاه کتاب سال ۹۸ مصادف می‌شود با ماه مبارک رمضان. فرصتی داریم تا مثل بسیاری از کشورهای اسلامی شهر شبانه و جشن شبانه داشته باشیم در ماه مبارک. فضای شهرآفتاب برای زنده‌گیِ شبانه به هیچ رو مناسب نیست. از همین حالا تلاش کنیم نمایش‌گاه را برگردانیم به سئول یا دست کم باغ کتاب، تا دو سال بعد بتوانیم در ساعات شب، نمایش‌گاه فعالی داشته باشیم.

https://siasatrooz.ir/vdchvknzm23nvvd.tft2.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی