حوزه دیپلماسی کشور طی روزهای گذشته با فعالیتهای گستردهای همراه بوده است چنانکه از یک سو امیر عبداللهیان وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران به روسیه، لبنان و سوریه سفر داشته است و از سوی دیگر علی باقری معاون سیاسی او نیز سفری دورهای به پاکستان، عمان، قطر و ترکیه انجام داده است. این اقدامات که میتوان آن را برگرفته از رویکرد دولت سیزدهم برای دادن نقش مهم به سیاست منطقهای و دیپلماسی فعال دانست در حالی صورت گرفته است یک سوال مطرح است و آن اینکه چنین سفرهایی بویژه سفر به کشورهایی همچون لبنان و سوریه که به گفته آمارها در وضعیت مطلوب اقتصادی به سر نمیبرند چه ضرورتها و دستاوردهایی به همراه میتواند داشته باشد و آیا بهتر نیست که دستگاه دیپلماسی به جای چنین رویکردهایی معطوف به مذاکرات هستهای و برجامی گردد؟
در پاسخ به این پرسش پیش از هر چیز این امر قابل توجه است که سیاست خارجی هشت ساله دولت تدبیر و امید این تصور را در طرفهای غربی ایجاد کرد که ایران نیازمند به غرب بوده و گزینهای جز مذاکره با غرب برای آنچه لغو تحریمها می نامند ندارد. این تصور موجب شد تا نه تنها غرب از سال ۲۰۱۵ یعنی زمان امضای برجام، لغو تحریمها و اجرای تعهداتش را اجرایی نسازد بلکه ضمن استمرار تحریمها و شرطی سازی اقتصاد ایران، مطالباتی همچون حذف ایران از معادلات منطقهای و حذف توان موشکی ایران را نیز به مطالبات خود افزود. بر این اساس رویکرد اولیه دیپلماسی دولت سیزدهم را میتوان در توهم زدایی از غرب در باب نیاز ایران به مذاکره و برجام عنوان نمود.
هر چند که این امر در سخنان مسئولان ایران بارها و بارها تکرار و حتی امیرعبداللهیان در سفر به نیویورک در ملاقاتهایش با طرفهای اروپایی و غیر اروپایی این امر را مورد تاکید قرار داده اما غرب همچنان در همان توهمان گذشته باقی مانده که ادعاهای افرادی همچون لودریان وزیر خارجه فرانسه و یا بلینکن همتای آمریکایی وی در باب لزوم باز شدن پرونده موشکی و منطقهای در مذاکرات بیانگر این مسئله است. بر این اساس اقدامات عملی برای برهم زدن این توهمات پیش زمینه چینش پازل مذاکره هوشمندانه است. اقداماتی همچون عدم اجازه به زاده خواهی آژانس درباره سایت کرج، برگزاری رزمایش ارتش در مرزهای شمال غرب، تحرکات دولت و قوه قضائیه در رویکرد به حل مسائل اقتصادی کشور با سفرهای استانی و مصوبات کاربردی به جای منتظر برجام ماندن را میتوان در این چارچوب دانست. حلقه تکمیلی این روند میتواند در قالب رویکردهای دستگاه دیپلماسی صورت گیرد که سفر دورهای وزیر امور خارجه و معاون سیاسی وی به کشورهای منطقه میتواند بخشی از این رویکرد باشد.
هر چند که با توجه به بحرانهای منطقه همچون مسئله افغانستان، تحولات حوزه قفقاز و برخی رفتارهای غیر مسئولانه جمهوری آذربایجان در قبال همسایگان، بحران تروریسم در غرب آسیا و...اینگونه تعاملات منطقهای را الزام آور میسازد اما این رایزنیها میتواند در نهایت به قطعهای از پازل مذاکرات هوشمند مبدل گردد. نکته مهم آن است که برخلاف آنچه از سوی محافل رسانهای و سیاسی غربی در باب هزینه آور بودن روابط ایران با لبنان و سوریه عنوان و تلاش میکنند تا چنان القا سازند که هزینههایی همچون ارسال سوخت به لبنان و یا کمک به بازسازی و رفع تحریمهای سوریه هزینه سازیهای غیر ضروری است اما نگاهی واقع بینانه نشانگر ظرفیتهای عظیم این کشورها در تحقق دیپلماسی اقتصادی و حتی سیاست برجامی ایران است. کشورهای مذکور هر چند از نظر اقتصادی دچار مشکلاتی هستند اما از منابع و ظرفیتهای بالای اقتصادی برخوردار هستند که در کنار ظرفیتهای سایر ارکان مقاومت همچون ایران و عراق می توانند در کنار رفع نیازهای اقتصادی یکدیگر بیاثر سازی تحریمهای غرب که به عناوین مختلف علیه هر کدام از این کشورها اعمال میشود رقم زنند. نکته مهم آن است که این بی اثر سازی و معادلات منطقه ای بیانگر وجود ظرفیتهایی ورای ظرفیتهای ادعایی غرب و عدم نیاز ایران به وعدههای غرب است که برهم زننده توهمات و امتیازخواهیهای غرب در مذاکرات آتی خواهد شد. بر این اساس میتوان گفت که سفر منطقهای وزیر امور خارجه از جمله توجه ویژه ایران به لبنان و سوریه در کنار اجرای تعهدات ایران در قبال دوستانش میباشد میتواند بخشی از پازل مذاکرات هوشمندی باشد که در کنار تحقق حقوق ایران مبنی بر لغو تمام تحریمها و راستی آزمایی این لغو از سوی ایران، غرب را از زیاده خواهی بازداشته و بر سر منطق آورد.
نویسنده: قاسم غفوری
در پاسخ به این پرسش پیش از هر چیز این امر قابل توجه است که سیاست خارجی هشت ساله دولت تدبیر و امید این تصور را در طرفهای غربی ایجاد کرد که ایران نیازمند به غرب بوده و گزینهای جز مذاکره با غرب برای آنچه لغو تحریمها می نامند ندارد. این تصور موجب شد تا نه تنها غرب از سال ۲۰۱۵ یعنی زمان امضای برجام، لغو تحریمها و اجرای تعهداتش را اجرایی نسازد بلکه ضمن استمرار تحریمها و شرطی سازی اقتصاد ایران، مطالباتی همچون حذف ایران از معادلات منطقهای و حذف توان موشکی ایران را نیز به مطالبات خود افزود. بر این اساس رویکرد اولیه دیپلماسی دولت سیزدهم را میتوان در توهم زدایی از غرب در باب نیاز ایران به مذاکره و برجام عنوان نمود.
هر چند که این امر در سخنان مسئولان ایران بارها و بارها تکرار و حتی امیرعبداللهیان در سفر به نیویورک در ملاقاتهایش با طرفهای اروپایی و غیر اروپایی این امر را مورد تاکید قرار داده اما غرب همچنان در همان توهمان گذشته باقی مانده که ادعاهای افرادی همچون لودریان وزیر خارجه فرانسه و یا بلینکن همتای آمریکایی وی در باب لزوم باز شدن پرونده موشکی و منطقهای در مذاکرات بیانگر این مسئله است. بر این اساس اقدامات عملی برای برهم زدن این توهمات پیش زمینه چینش پازل مذاکره هوشمندانه است. اقداماتی همچون عدم اجازه به زاده خواهی آژانس درباره سایت کرج، برگزاری رزمایش ارتش در مرزهای شمال غرب، تحرکات دولت و قوه قضائیه در رویکرد به حل مسائل اقتصادی کشور با سفرهای استانی و مصوبات کاربردی به جای منتظر برجام ماندن را میتوان در این چارچوب دانست. حلقه تکمیلی این روند میتواند در قالب رویکردهای دستگاه دیپلماسی صورت گیرد که سفر دورهای وزیر امور خارجه و معاون سیاسی وی به کشورهای منطقه میتواند بخشی از این رویکرد باشد.
هر چند که با توجه به بحرانهای منطقه همچون مسئله افغانستان، تحولات حوزه قفقاز و برخی رفتارهای غیر مسئولانه جمهوری آذربایجان در قبال همسایگان، بحران تروریسم در غرب آسیا و...اینگونه تعاملات منطقهای را الزام آور میسازد اما این رایزنیها میتواند در نهایت به قطعهای از پازل مذاکرات هوشمند مبدل گردد. نکته مهم آن است که برخلاف آنچه از سوی محافل رسانهای و سیاسی غربی در باب هزینه آور بودن روابط ایران با لبنان و سوریه عنوان و تلاش میکنند تا چنان القا سازند که هزینههایی همچون ارسال سوخت به لبنان و یا کمک به بازسازی و رفع تحریمهای سوریه هزینه سازیهای غیر ضروری است اما نگاهی واقع بینانه نشانگر ظرفیتهای عظیم این کشورها در تحقق دیپلماسی اقتصادی و حتی سیاست برجامی ایران است. کشورهای مذکور هر چند از نظر اقتصادی دچار مشکلاتی هستند اما از منابع و ظرفیتهای بالای اقتصادی برخوردار هستند که در کنار ظرفیتهای سایر ارکان مقاومت همچون ایران و عراق می توانند در کنار رفع نیازهای اقتصادی یکدیگر بیاثر سازی تحریمهای غرب که به عناوین مختلف علیه هر کدام از این کشورها اعمال میشود رقم زنند. نکته مهم آن است که این بی اثر سازی و معادلات منطقه ای بیانگر وجود ظرفیتهایی ورای ظرفیتهای ادعایی غرب و عدم نیاز ایران به وعدههای غرب است که برهم زننده توهمات و امتیازخواهیهای غرب در مذاکرات آتی خواهد شد. بر این اساس میتوان گفت که سفر منطقهای وزیر امور خارجه از جمله توجه ویژه ایران به لبنان و سوریه در کنار اجرای تعهدات ایران در قبال دوستانش میباشد میتواند بخشی از پازل مذاکرات هوشمندی باشد که در کنار تحقق حقوق ایران مبنی بر لغو تمام تحریمها و راستی آزمایی این لغو از سوی ایران، غرب را از زیاده خواهی بازداشته و بر سر منطق آورد.
نویسنده: قاسم غفوری