روز جهانی صلح در همه تقویمهای دنیا ثبت است، هر سال در هفته صلح همه جهان سعی دارند اندر فواید ساختن جامعهای بدون جنگ صحبت کنند اما همیشه در پس این روشنفکری و صلح طلبی قربانیانی وجود دارند که نه برای سخنرانی دعوت میشوند و نه کسی از این جماعت دلخوش و لفاظ برایشان سینه سپر میکنند! همیشه هفته صلح پر از جنگ و آشوب است، جنگ و آشوبی که در پس لبخندهای صلحطلبان جهان پنهان شده و سینه کودکان یمنی، سوری، روهینگیایی، سرخپوست، سیاهپوست و.. را نشانهمیگیرد تا قلبشان را از تپش بازدارد.
منشورملل مینویسند که تضاد نژادی و دینی را بردارند اما منشورشان تنها برای موزهای که قرار است با آن عکس یادگاری ثبت کنند به کار میآید و در عمل در قبال نقضهای گسترده سکوت پیشه میکنند. این بازی متاسفانه به برخی از روشنفکرنماهای داخلی هم نفوذ کرده و باعث شده در قبال بسیاری از مسایل به جای اقدامی فوری و عملی لبخند تحویل دهند. انگار برخی یادشان رفته که مفهوم واقعی صلح را میتوان در اسلام جستوجو کرد. و پرونده نیویورکی را غاز دیده و به او تمایل یافتهاند در حالی که همین سازمانملل با همان پرنده زیتون به نوک! بود که بسیاری از وحشیگریهای صدام را ندید.
استفاده بیرویه از صلح گزینشی
هر سال عدهای از روسای جمهور در سازمان ملل در حالی سخنرانیای از صلح ایراد میکنند که مقر آن در کشوری است که در کارنامه خود جنایات و وحشیگریهای بیمانندی را رقم زده و البته بنیانگذار استفاده از سلاح اتمی در قبال مردم بیپناه دنیاست! هیروشیما و ناکازاکی بزرگترین جنایت بشریت توسط کشوری که مقر سازمان ملل در آن بنا نهاده شده است و هر سال از صلح میگوید صورت گرفته است. در داخل امریکا نسلکشی که در طول دو قرن گذشته تا به امروز صورت گرفته در هیچ جای دنیا مشابه و مانندی ندارد این جنایات تا جایی پیش رفته که باعث شده ساکنین اصلی امریکا یعنی سرخپوستان امروزه هیچ نام و نشانی برایشان باقی نمانده باشد. وجود دو و نیم میلیون زندانی که غریب به اکثریت آنها به دلایل رنگ پوستشان در زندان بوده و بدون هیچ محاکمه و تفهیم اتهامی عمرشان را پشت میلههای فولادی سپری کرده و میکنند گرفتارند. امروز صلاح در کشوری فریاد زده میشود که از بزرگترین مروجان تبعیض نژادی و بردهداری در جهان است.
عدهای از مسئولان داخلی ما هم تحت تاثیر مقالات ارائه شده در این سازمان و لبخندها و دیدارهای پر از صمیمیتی مصنوعی قرار گرفته و به جای تاکید بر ضرورت توسعه صلح اسلامی مدام از صلحی غیرواقعی ینگهدنیا سخن میرانند. صرف حضور در سازمان ملل و ایراد سخنرانی هیچگاه از نظر هیچ شخصی بد تلقی نمیشود اما اینکه در آنجا به جای تبیین صلحی پایدار که بر پایههای تعاریف اسلامی به دست میآید مدام به کشورهای نقضکننده صلح جهان پاس گل بدهیم نامبارک است. فرقی هم ندارد که این عمل توسط کدامیک از مسئولان و نمایندگان کشورمان و یا کشورهای اسلامی دیگر صورت بگیرد.
لزوم ترویج صلح اسلامی
این در حالی است که آنچه در اسلام در تعریف صلح آمده است میتواند گرهگشای همه اتفاقات ضد صلح جهان شود، البته اگر بتوانیم در ترویج صلح اسلامی پیشگام شویم.
صلحي كه اسلام ميخواهد با آن معنايي كه امروز از صلح در ميان دولتها متعارف است فرق دارد. صلح اسلامي داراي معني عميق و وسيعتري بوده و آن عبارت است از «همزيستي و سازش براساس فرامین الهی»، اسلام میخواهد عدالت و امنيت اجتماعي و عمومي را براي همه مردم بر روي كره زمين برقرار سازد. نه اینکه عدهای از ترس هضم شدن در نظام بینالملل به بله قربانگویی بپردازند و اسمش را صلح بگذارند چون جنگی در نگرفته است!
صرف خودداري از جنگ حتي در حالی كه دشمن «ظلم و زور» و «جهل و فساد» بال و پرش را بر مردم جهان گسترانده از نظر اسلام صلح تلقي نميشود. صلح مورد نظر اسلام صلحي است، كه در آن همه بشریت در يك جو و فضاي آزاد و آرام فكري براي تبليغ و نشر خداپرستي و تحقق كلمه والاي خدا و تحكيم حاكميت الهي بدون دغدغه خاطر با هم زندگي كنند و در كمال آزادي و استقلال از عدالت اجتماعي همهجانبهاي كه خداوند براي آنها مقرر فرموده بهرهمند شوند. بنابراين میتوان نتیجه گرفت که جهاد و صلح در اسلام داراي اهداف يكسان است.
رهبر معظم انقلاب نیز همین معنی را در سخنرانی که در مجمع عمومی سازمان ملل در سال ۶۶ ایراد کردند،اشاره کرده و فرمودند: «صلح بیشک کلمهای زیبا و جذاب است؛ تا آن حد که آتشافروزان بزرگ بینالمللی و پدیدآورندگان سلاحهای جهانسوز نیز بدان علاقه نشان میدهند، و ریاکارانه از آن دم میزنند. اما به نظر ما عدالت - واژهای که زورمندان و متجاوزان همواره با ترس و احتیاط بدان مینگرند - از صلح بالاتر و مهمتر است. ای بسا مظلومانی که زندگی را و رفاه را و صلح را به خاطر رسیدن به عدالت فدا کردهاند، اینها همواره قهرمان شناخته شدهاند. شهرهای اروپا هنوز به مقاومت خود در برابر تجاوز هیتلری افتخار میکنند، و لنینگراد هنوز به خودسوزیاش که ارتش ناپلئون را ناکام و مبهوط کرد و به مقاومت چهار سالهاش در محاصرهی مهاجمین نازی به خود میبالد. سازمان ملل بخصوص بنا بر اولین مادهی منشور خود موظف به تأمین عدالت در شکل ویژهاش - یعنی مقابلهی با متجاوز - است. ما همین را از دنیا و از سازمان ملل میطلبیم.»
در همین زمینه باید به سه اصل صلح اسلامی توجه کرد که در آن نبود استبداد داخلی، تحمیل نشدن استعمار خارجی و برقراری شریعت الهی تاکید شده است بدین معنا که هر یک از این پایهها وجود نداشته باشد صلح از منظر اسلامی شکل نگرفته است.
مولفههای صلح اسلامی
صلحی که اسلام از آن دم میزند صلحی در جهانی برابر و بدون برتریجویی است، صلحی که قطعا تنها با لبخند و بلهقربانگویی حاصل نمیشود.
برای رسیدن به این صلح باید ابزار و مولفههایی باید داشت. قطعا اینطور نیست که کشورهای زیادهخواه و آنهایی که به استبداد و زورگویی و استعمار دیگران عادت کرده اند با گفت و گو و معامله و مذاکره حاضر به رعایت حقوق دیگر کشورها باشند.
اسلام میگوید صلح با تقویت توان برقرار میشود. اگر در حوزههای مختلفی چون علم، اقتصاد، فرهنگ، تسلیحاتی و... کشورهای اسلامی تجهیز شوند و تلاش کنند که به ابرقدرتی در این حوزه تبدیل شوند قطعا میتوانند خود را بر کشورهای دارای ادعای هژمونی برتر بدون جنگ و خونریزی تحمیل کرده و به توسعه صلح اسلامی بپردازند.
مسلمانان صلحجو
تاریخ اسلام خود گواه بر این امر است که هیچگاه مسلمانان شروعکننده درگیری و زیر سوال برنده صلح نبودند آنها همیشه از خودشان در برابر تهاجمها دفاع کردهاند اما رسانههایی که تلاش دارند این موضوع را وارونه جلوه دهند توانستند در افکار عمومی جهان نفوذ کرده و چهره خشنی از اسلام را به نمایش گذارند و در این مسیر از تولید فرقههای جدیدی چون داعش و النصره و... نیز دریغ نکردند تا رویهای ایجاد شود که جهانپذیر تلقی شود اما بهتر است مسلمانان جهان تلاش کنند تا چهره واقعی صلحجوی اسلام برای افکار عمومی تبیین کرده و در این مسیر پیشگام باشند.
اسلام دینی است که به همه حتی ادیان غیراسلامی الهی نیز احترام گذاشته و نمیخواهد جای آنها را به دلیل تفاوت دینی و نژادی غصب کند، دینی است که امنیت و صلح را برای جهان به بار میآورد بدون آنکه منتی گذاشته و سهمی طلب کند.
خندههای جنگطلبانه
این را باید در انتها به یاد داشت که تنها با لبخندی که بر لب هر شخص و فردی است نباید فریب خورد و او را صلحجو تلقی کرد، کیسینجر، بوش، ترامپ، چرچیل، استالین و... بسیاری از این افراد دارای صلح نوبل و لبخند، ید طولایی در نقض گسترده صلح جهانی داشته و خون هزاران و بلکه میلیونها نفر از دستانشان میچکد اما همگی لبخند بر لب دارند و سخنرانیهای طولانی درباره صلح در کارنامه خود ثبت کردهاند اما هیچیک به عدالت، اعتقادی ندارند و همین باعث میشود که برای صلح خون بریزند و نابود کنند. عدالتی که پایه اصلی صلح اسلامی است و تحقق آن زمینهساز صلح پایدار در سراسر جهان خواهد بود.
مائده شیرپور