تشکیل اتحادیههای منطقهای از ارکان سیاستهای نظام سلطه برای ایجاد و یا مدیریت و هدایت تحولات و یا بحرانهای منطقهای بوده است. نمود عینی این امر را در تحرکات آمریکا در غرب آسیا بویژه در حوزه عربی میتوان مشاهده کرد. آمریکاییها پیش از انقلاب اسلامی ایران، پیمانهای منطقهای همچون بغداد و سنتو و چندین پیمان منطقهای دیگر را با هدف بهرهگیری از ظرفیتهای منطقه در تحقق اهدافش ایجاد کرد اما در نهایت این پیمانها به دلیل اختلافها و عدم انسجام داخلی این کشورها از هم پاشید. پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، آمریکا که نظام اسلامی را بزرگترین دشمن برای سلطهگری منطقهای خود میدانست طرح تشکیل اتحادهای جدید منطقهای را در پیش گرفت. شورای همکاری خیلج فارس با محوریت عربستان، کویت، قطر، عمان، امارات و بحرین اصلیترین این اتحادیهها بوده که نزدیک به ۴ دهه قدمت دارد. البته آمریکاییها در سالهای اخیر پیمانهای جدید در لوای اقدامات امنیتی و سیاسی نیز شکل دادهاند که تبدیل شورای همکاری خلیج فارس با افزودن مصر، اردن و مراکش و تبدیل آن به اتحادیه همکاری خلیج فارس، ائتلاف به اصطلاح مبارزه با داعش، ناتوی عربی، ارتش واحد اسلامی به سرکردگی سعودی، از جمله این اقدامات است. البته باید ائتلافهای نانوشتهای همچون ائتلاف صهیونیستی و ارتجاع عربی علیه مقاومت در جنگهای ۳۳ روزه لبنان، ۲۲، ۸ و ۵۱ روزه غزه، ائتلاف ترکی، صهیونیستی و ارتجاع عربی با تروریسم در منطقه، ائتلاف سه جانبه ترکیه، پاکستان و سعودی را نیز باید به این ترکیب افزود.
آمریکا در حالی زنجیرهای از این ائتلافها را به راه انداخته که بررسی کارنامه سپهر سیاسی منطقه نشان میدهد که یک سرنوشت واحد برای این ائتلافها رقم خورده و آن تزلزل و ناکارآمدی آنهاست. به عنوان نمونه شورای همکاری خلیج فارس در حالی نزدیک به ۴ دهه فعالیت را در خود ثبت کرده که این روزها جهانیان شاهد نه تنها اختلافات در آنها همچنان استمرار دارد بلکه به صفآرایی در برابر یکدیگر مبدل شده چنانکه قطر و سعودی در راس در برابر هم هستند و سایر اعضا نیز میان آنها تقسیم شدهاند.
شکست ائتلاف صورت گرفته علیه ملت یمن پس از دو سال جنگ و کشتار و نیز ناکامی ائتلاف آمریکایی – سعودی در حمایت از تروریستها در سوریه و عراق را نیز باید به این وضعیت افزود. بر اساس همین تجربیات است که بسیاری از ناظران سیاسی تاکید دارند که واژگانی همچون ارتش واحد اسلامی و یا ناتوی عربی صرفا یک نام است که ظاهری توانمند و کارآمد از آن نشان میدهد اما در عمل سست و بدون کارکرد اجرایی است.
البته این روند گویا صرفا در پیمانسازی آمریکا در غرب آسیا صادق نیست بلکه در ابعاد گستردهتر نیز آمریکا با چنین وضعیتی مواجه است که نمونه آن حرکت ناتو به سمت زوال و حاشیه شدن است. نشست اخیر سران ناتو در بروکسل در حالی برگزار شد که اعضا با خواست ترامپ رئیس جمهور آمریکا برای افزایش بودجه مخالفت کرده و حتی بسیاری از اعضا خواستار تشکیل ارتش مستقل اروپایی در برابر ناتو شدهاند.