به مجموعهاي از تصميماتي كه در شرايط سخت و حساس انجام ميگيرد تا تبعات بحران را كاهش و اوضاع را كنترل كند مدريت بحران گفته ميشود و اين مهم تفاوت اصلي ميان مديران توانمند و ناتوان را مشخص ميكند.
در تعريفي ديگر ميتوان گفت كه تمامي اقدامات مربوط به پیشگیری و مدیریت ریسک، سازماندهی و مدیریت منابع در زمان بحران و شرايط نامتعادل را مديريت بحران ميگويند. اين مديريت ميتواند دولتي يا غيردولتي باشد و در مسايل كلان يا درون سازماني كل گيرد. در تعريف بحران هم ميتوانيم بگوييم هر اختلالي كه در روند ثابت و هدفمند مجموعهاي ايجاد شود تا مجموعه از هدف اصلي دور شده و یا دیرتر به هدف مورد انتظار دست یابد را بحران ميگوییم. اما حال باید کمی عمیقتر موضوع مدیریت بحران را بررسي کنیم.
مدیریت بحران
میگویند مدیریت هنر انجام امور به وسیله دیگران است و بر نقش دیگران و قبول هدف از سوی آنان تأکید دارد. همچنین برخی هم معتقدند که مدیریت در قالب انجام وظایفی چون برنامهریزی، سازماندهی، هماهنگی و... سنجیده ميشود در عین حال بعضی هم در تعریف مدیریت معتقدند که: مدیریت را میتوان علم و هنر متشکل و هماهنگ کردن، رهبری و کنترل فعالیتهای دسته جمعی، برای نیل به هدفهای مطلوب با حداکثر کارآیی تعریف کرد. اما لازم به ذکر است که عدهای هم ميگویند مدیریت عبارت است از حداکثر استفاده مطلوب از منابع موجود (نیروی انسانی - امکانات مالی و امکانات فیزیکی) از طریق اعمال اصول یا نظام مدیریت (برنامه ریزی - سازماندهی - هدایت و رهبری - نظارت و کنترل و هماهنگی) برای رسیدن به هدفی خاص.
اما باید گفت که در تعاریف کلان آمده که بحران در حقیقت یک فشارزایی روانی است که باعث در هم شکسته شدن انگارههاي متعارف زندگی و واکنشهاي اجتماعی ميشود و آسیبهایی را متوجه سیستم کرده و در عین حال نیازهای تازهای که به وجود میآورد، را ایجاد ميکند.
برای خصوصیات بحران ميتوان گفت که به طور کلی اثرات و خصوصیات بحران را ميتوان در بخشهای جهانی و ملی طبقهبندی کرد. اما بحران انواعی دارد که ميتوان به ، مثل سوانح ساختمانی - تصادفات - انفجارات - آتش سوزی و درازمدت، مثل درگیریهاي داخلی و اغتشاشات اجتماعی - جنگ آن را تقسیم کرد.
ویژگیهای بحران:
بحران اکثرا قابل پیشبینی نیست.
بحرانها آثار مخربی دارند و مردمی که تا قبل از بحران نیازمند کمک نبودند به محض وقوع بحران نیازمند کمک ميشوند.
ماهیت و آثاری طولانی و استهلاکی دارند.
در وضعیت بحرانی معمولاً تصمیمگیری تحت شرایط وخیم و در زمان محدود و اطلاعات مورد نیاز تصمیمگیرندگان ناقص است.
زمان موجود برای پاسخدهی پیش از انتقال تصمیم را محدود کرده و اعضای واحد تصمیمگیری را به تعجب و حیرت وا میدارد.
محدودیت و فشردگی زمان، غافلگیری، استرس و مخدوش شدن اطلاعات.
اما در یک تعریف جامع ميتوانیم مدیریت بحران را اینگونه مطرح کنیم که فرآیند پیشبینی و پیشگیری از وقوع بحران، برخورد و مداخله در بحران و بازسازی بعد از وقوع بحران را مدیریت بحران مينامند.
مدیریت بحران علمی کاربردی بوده که به وسیله مشاهده سیستماتیک بحرانها و تجزیه و تحلیل آنها سعی ميکند ابزاری را پیدا کند که بوسیله آنها ميتوانیم از رخ دادن شرابط بحرانی جلوگیری کرد و به نوعی پیشگیری در بحرانها به خرج داد. مدیر بحران فردی است که فرصتها و تهدیدهای مجموعه خود را شناخته و در جهت از بین بردن تهدیدها و تبدیل آنها به فرصت گام بردارد. در واقع وظيفه مديربحران اتخاذ تصميمات موثر براساس اطلاعات صحيح درجهت کاهش خسارات و کنترل سريع بحران است. مدیر بحران باید بداند که هيچ بحراني شبيه ديگري نيست اما باید از قوه درک تشابهات کليدي براي برنامهريزي رويارويي با بحرانهای همگون را داشته باشد.
عملکرد افراد عادی در بحرانها
بررسي بحرانهاي نشان ميدهد، افراد عادی در صورت وقوع بحران دچار سردرگمي ميشوند، سادهترين و در عين حال اساسيترين اشتباهات در لحظات بحراني رخ ميدهد، دستپاچگي و عکسالعملهاي غيرمنطقي در چنين شرايطي بسيار ديده ميشود.
مسئولین در چنین شرایطی باید تضادي که بين کنترل بحران و تسلط بر شايعات ايجاد ميشود، را طوری مدیریت کنند که افکار عمومی منحرف نشود. باید باور کرد که تعجب و غافلگيري اولين عامل مخرب در بحرانهاست.
براي نمونه، در بحبوحه بحراني که سال ۱۹۸۶ هنگام انفجار شاتل فضايي «چلنجر» براي ناسا پيش آمد، واکنش اوليه ناسا به خوبي نشان داد زماني که افراد ناگهان با بحران مواجه ميشوند چه اشتباهاتي ممکن است از آنها سربزند. ناباوري مسئولان ناسا که ناشي از عدم پيشبيني اين سانحه بسيار محتمل بود، مانع از آن شد که مقامات ناسا واکنش بهينهاي از خود نشان دهند و درپي آن سوءمديريت در توضيح دلايل وقوع سانحه و مقصر دانستن افراد و بخشهاي مختلف، اعتبار اين سازمان را نزد مردم بهشدت تحت تاثير قرار داد.
نقطه ضعف مدیران بحران کنونی
در نهایت باید گفت امروزه عمدهترین نقاط ضعف مدیران بحران عدم هماهنگی و همکاری بین سازمانی، کمبود ضوابط و مقررات جامع و مانع و پراکندگی و ناکافی بودن قوانین و مقررات موجود، محدودیت منابع مالی است، اما خوشبختانه نقاط قوت بسیاری نیز وجود دارد که خود شامل تجارب مفید در مدیریتها بحران و روحیه تعاون و نوعدوستی در جامعه و مشارکت خوب و ارزشمند مردم و سازمانهای NGO همچون جمعیت هلالاحمر است که ميتوان با مرتفع نمودن نقاط ضعف و توجه بیشتر به نقاط قوت راه را برای عملکرد هر چه بهتر و قویتر در امر مدیریت بحران هموار کرد. در نهایت ميتوان گفت باید تهدیدها و فرصتها را به خوبی شناخت و خود را برای مقابله با تهدیدها و استفاده از فرصتها آماده کرد.
برنامه عملياتي داشتن براي انواع بحرانهايي که در حوزه فعاليت هر سازمانی ممکن است روي دهد بههمراه گروههاي راهنمايي تاکتيکي و استراتژيکي، ميتواند اوضاع را در بحرانها تغییر دهد. اين امر بهترين فرصت ممکن را براي مقابله سريع و قاطع با هر بحراني فراهم ميکند. بر این اساس يک برنامه اضطراري که به طور خاص براي سازمان و مشکلات خاص آن تهيه شده باشد، ميتواند از رشد بحران جلوگيري کند. اما بازتابهاي بحران به عنوان عوامل خارجي عبارت از خسارت، جريان فزاينده وقايع، مشکل زمان و افکار عمومي هستند. در عین حال واکنشهاي احساسي به بحران شامل ناباوري، قبول شکست، وحشتزدگي، کوتهنظري، مقصر دانستن اين و آن و جريحهدار شدن احساسات ميتواند اوضاع را بهم ریختهتر کند و چیزی است که باید از آن جلوگیری کرد.
مرضیه دهلانی