نخستین سخنرانی بایدن رئیس جمهور جدید آمریکا با محوریت سیاست خارجی در حالی برگزار شد که در آن سخنی از برجام نبود. این رویکرد بایدن چند سناریو را در ذهن ایجاد می کند از جمله اینکه وی با سیاست سکوت به دنبال مطالبه جهانی برای برحام است تا در ازای این وضعیت از متهم ناقض برجام به طلبکار مبدل شود .همچنین بایدن به دنبال ایجاد شکاف و دو قطبی سازی در ایران میان موافق و مخالف اجرای تعهدات برجامی و همزمان استمرار تحریمها برای فشار هوشمندانه است. در این میان آنچه بیش از هر چیز به چشم میاید آنکه آمریکا به دنبال سیاست بازگشت پوچ یا همان بازگرداندن ایران به تعهدات برجامی بدون هیچ هزینه کردی برای آمریکا و استمرار تحریمهاست. صحبتهای بلینکن وزیر خارجه و سخنگوهای کاخ سفید و وزارت خارجه آمریکا در باب اینکه توپ در زمین ایران است سندی بر این رفتار است. در این میان همزمان با برخی اظهارات دو پهلو و البته همراه با تهدید و ارعاب از سوی مقامات آمریکا، نوع رفتار برخی کشورهای اروپایی جای تامل دارد. به عنوان نمونه بورل مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا و نیز مکرون رئیس جمهور فرانسه از دو میانجی گری صحبت کرده اند. از یک سو ادعای میانجی گری میان ایران و آمریکا برای بازگشت به برجام مطرح شده و از سوی دیگر میانجی گری برای نقش افرینی رژیم صهیونیستی و برخی کشورهای عربی همچون سعودی را مطرح داشتهاند. این ادعا از سوی مقامات اروپایی در حالی مطرح می شود که در باب این میانجی گری ادعایی چند نکته قابل توجه است:
اولا ادعای میانجی گری برای بازگشت ایران و آمریکا به برجام در حالی مطرح شده که اصلا ایران از برجام خارج نشده است و لغو برخی تعهدات برجامی نیز بر اساس حقوقی است که در بندهای ۲۶ و ۳۶ برجام مبنی بر حق ایران برای تعلیق تعهدات در صورت عدم تعهد پذیری طرفهای مقابل امده است و لذا میانجی گری برای بازگشت ایران و آمریکا به برجام یک نوع فرافکنی ودروغ پردازی است.
ثانیا اروپا در حالی نقش میانجی خوب و مثبت را اجرا می کند که اروپا خود بخشی از برجام است و همچون آمریکا متهم به عدم اجرای تعهدات برجامی است. اروپایی که خود ناقض برجام است نمی تواند ادعای میانجی داشته باشد و با این ادعا به پنهان سازی نقش مخرب خود در قبال برجام بپردازد. اروپا به عنوان متهم باید پاسخ گو باشد که چرا تعهدات برجامی را اجرا نکرده است. در همین حال اروپا اگر به دنبال احیای برجام است باید تمام تحریم ها را لغو و خسارت های وارده به ایران را بپردازد.
ثالثا به اذعان جهانیان آمریکا از برجام خارج شده و نه ایران لذا نیازی به میانجی گری برای بازگشت آن وجود ندارد بلکه اروپا باید با اعمال فشار بر آمریکا، در نهایت این کشور را به اجرای تعهدات برجامی و پرداخت خسارت به ایران وادار سازد. عدم همراهی با تحریمها و حتی اعمال تحریم علیه اروپا میتواند مولفه ای در جهت اجرای این امر باشد که سنگ محکی برای صداقت غرب برای اجرای برجام می تواند باشد.
رابعا اروپا در حالی ادعای بی طرفی می کند که معنای بی طرفی یعنی عدم موضع گیری و رویکرد جناحی حال آنکه اروپا رسما رویکرد مطالبهای دارد نه بی طرفی. اصرار اروپایی ها بر نامحدود سازی زمان محدودیتهای هسته ای ایران، تاکید بر وارد کردن مباحث منطقهای و موشکی در برجام و نیز اصرار بر همراهی با تحریم های ضد ایرانی برای تحقق این اهداف، خود سندی بر عدم بی طرفی اروپا در برجام است. در همین حال برجام دارای چارچوبی مشخص با بازیگران معین است و ادعای میانجی گری برای اوردن کشورهای عربی و رژیم صهیونیستی به برجام خود نقض برجام است و خلاف اصل میانجی گری.
در جمع بندی نهایی از آنچه ذکر شد می توان گفت که ادعای اروپا در باب میانجی گری میان ایران و آمریکا و یا میانجی گری برای وارد کردن کشورهای عربی و رژیم صهیونیستی به برجام، نوعی فرافکنی و هوچی گری رسانهای برای پنهان سازی نقش مخرب اروپا در برجام و به حاشیه راندن لزوم تعهد پذیر شدن اروپا برای لغو تحریمها و پرداخت خسارت به ایران است که البته مولفههایی همچون جلب رضایت رژیم صهیونیستی و سرکیسه کردن کشورهای عربی را میتوان به آن افزود. اروپا در حالی نقش پلیس خوب را ایفا می کند که خود در کنار آمریکا متهم ردیف اول نقض برجام است که باید مورد بازخواست قرار گیرد لذا طرح ادعاهای میانجی گری را میتوان میانجی گری پروندهسیاهها و ادامه بی صداقتی غرب در تعهد پذیری برجامی دانست که خود سندی دیگر بر عدم اعتماد ایران به اروپا و لزوم استمرار تعلیقهای تعهدات برجامی از سوی ایران است.
نویسنده: قاسم غفوری