اين اولين بار نيست كه آمريكاييها در كشورهاي خارجي مرتكب كارهاي احمقانه و عجيبي ميشوند كه سياست خارجي، بودجههاي هنگفتي كه صرف اعمال نفوذ و كمك مالي و جنگي، براي حضور در آن كشورها مي كنند را بر باد ميدهد. قرآنسوزي در افغانستان را ميگويم.
در اواخر سال ۱۳۳۰ در حالي كه ماهها صحبت از كمكهاي مالي و كالايي آمريكا به ايران بود، آمريكاييها يك روز از نيروي هوايي ايران خواستند هشت فروند هواپيماي داكوتا به جزيره قبرس اعزام دارد و تعدادي از وسايل و كالاهاي آمريكايي براي كمك به وضعيت اقتصادي ايران كه آن روزها به علت نرسيدن وجوه عايدات نفت و تحريم فروش نفت ايران از سوي دولت انگلستان سخت در مضيقه قرار داشت، را سوار كرده به ايران بياورند.
دولت آمريكا قرار بود يك قرض ۲۵ ميليون دلاري به ايران بدهد كه بانك صادرات آمريكا نداد و در آخرين روزها سرباز زد. قرار بود ۲۳ ميليون و چهارصد هزار دلار هم به عنوان كمكهاي پولي و جنسي اصل چهار به ايران بدهد كه آن را كم كم و با رساندن جان ايرانيها به لب، به صورت محلول د.د.ت براي ضدعفوني مناطق مالاريا خيز، بولدوزر و تراكتور و كمباين، بذر كشاورزي و اصل چهار كمي هم دلار نقد جاسازي كرد. جان ما را ميگرفت تا تحويل ميداد.
جالب اينكه هر كالايي كه ايران احتياج داشت، مانند قند و شكر را بايد از آمريكاييها ميخريديم و پول ميداديم. همين طور روغن موتور. جالبتر اينكه حقوق گزاف كاركنان آمريكايي و ايراني كه در اصل چهار ترومن كار ميكردند، هم از اين محل تامين ميشد.
سازماني به نام اصل چهار تاسيس كردند و هرچه نور چشمي رجال ايران بود و نيز عده زيادي خانمهاي زيبا و خوش اندام و خوش سر و پز ماشين نويس را در آنجا استخدام كردند. قرار بود سازمان اصل چهار ترومن به اقدام عمراني در ايران دست بزند.
ضمنا براي تبليغ فرهنگ آمريكايي در تمام شهرهاي كشور كلاس زبان انگليسي افتتاح كند و در املاك سلطنتي هم تراكتور راه بيندازد. در ميان اقلام كمكهاي عجيب آمريكا به ايران وارد كردن تعدادي خر قبراق و درشت اندام و چاق و چله قبرسي جلب توجه ميکرد.
راز اين خريد خران قبرسي را كسي تا امروز نفهميده، ولي من برايتان فاش ميكنم. خرهاي قبرسي به اضافه شراب انگور و سنگهاي قبرس تنها متاع و توليدات جزيره كوچك قبرس در آن زمان بودند.
كمونيستها پس از پايان جنگ جهاني دوم در قبرس نفوذ فراواني يافته بودند و نيز در خود کشور يونان كه قبرس در آن زمان از جزاير آن كشور بود و در دهه ۱۹۷۰، بلنت اجويت قسمت ترك نشين آن را با اعزام هواپيما و پياده كردن نيرو به تصرف تركيه درآورد و اكنون نيز
وضع به همين ترتيب است. زيرا عده تركهاي مسلمان در قبرس زياد است و يونانيان ارتدوكس و تركهاي مسلمان با هم كنار نميآمدند و نميآيند. شراب و سنگ قبرسي به درد ايرانيها نميخورد، مانند الاغ! قبرسي اما آمريكا در آن زمان براي راضي كردن مردم قبرس و دفع نفوذ كمونيستها، خواست مبالغي دلار نثار آنان كند و كمونيستها را از قبرس براند.
بنابراين از همين شندرقازي كه قرار شد کمكي به ايران بدهند زرنگي و در حقيقت خر مردرندي كرد و حدود ۱۰۵ راس خر اصيل از آن الاغ هاي قبرسي پدر و مادر دار از روستائيان قبرسي خريد و آن را با هواپيما براي ايرانيها فرستاد كه نژاد خرهايشان را اصلاح كنند!! روزي اداره اصل چهارم ترومن ناگهان اعلام كرد از محل كمكهاي اصل چهار (به جاي اينكه براي ايرانيان گوشت،گندم، روغن، روغن موتور، مرغ، برنج، قند و شكر بفرستد) ۱۰۵ راس الاغ اصيل قبرسي خواهد فرستاد.
كساني كه اين روزها خيلي در خارج و شايد داخل از عشق و عاشقي آمريكا بيتاب شدهاند شايد باور نكنند، ولي مرحوم حسين رامتين كه روزنامه نگار و طرفدار سرسخت آمريكا بوده كتابي در مورد الاغ قبرسي نوشته و سياست آمريكاييها در ايران را به باد تمسخر گرفته است. كه آن كتاب موجود است و منهم يك جلد آن را دارم و خيلي ميخندم.
به يادم ميآيد، مرحوم عبدالرحمن فرامرزي در كيهان نوشته بود: «راستي چرا در صورت كمكهاي آمريكا به يونان، ايتاليا، تركيه ، كره، اسرائيل و انگلستان هيچ نامي از الاغ قبرسي نيامده است؟» آمريكا به اسرائيل ۸۰ ميليون دلار، به تركيه ۱۵۰ ميليون دلار، به يونان به همين نسبت، به انگلستان ۲۰۰۰ ميليون دلار وجه نقد و اسلحه و خواروبار داده و به كره جنوبي به مناسبت جنگ كره ۱۲ ميليارد دلار كمك جنسي، اسلحه، پول و خواروبار فرستاده است. «آن وقت براي ما الاغ ميفرستد كه نسل الاغهاي ما بهتر و درشتتر شود. مگر در دنيا تنها ما هستيم كه يگانه مورد نياز ما الاغ است؟» اصلا كي ما درخواست الاغ كرده بوديم.»
«به هر كشور مستعمره و نيمه مستعمره همه چيز دادند و به آنان اعتماد داشتند، اما براي ما الاغ فرستادند!»
فرامرزي سپس نوشت: «من اگر جاي دولت بودم كسي كه اين مساعدت را به ما كرده سوار يكي از آن خرها كرده به آمريكا باز ميگردانم و ميگفتم برويد اين خر را در كشور خودتان سوار شويد.»
فرامرزي سپس نوشت (كيهان اواخر بهمن ۱۳۳۰) «من تا به حال نشنيده بودم كسي در ايران از بيخبري ناليده باشد و مشكل ما در ايران كمبود الاغ نيست مشكل خريت نداريم؛ خر بندري ما قرنهاست در دنيا شهرت دارد.
سالهاست به ما وعدههاي درخشان دادند و آخر سر براي ما الاغ هديه ميفرستند.»
«ما دو ميليون دلار اعتبار نداشتيم ولي خر را از زير پاي روستاييان قبرس ميكشند و براي ما ارسال ميدارند.»
ماجراي قرآن سوزاندن نظاميان آمريكايي مرا ياد عطايا و كمكهاي آمريكا به ايران در دوران مرحوم دكتر مصدق انداخت كه وقتي آن مرحوم به آمريكا رفت و ساعتها با ترومن رئيس جمهور به مذاكره در بلرهاوس نشست و ۱۲۰ ميليون دلار طلب وام كرد، پس از پنج شش ماه اصل چهار ترومن براي كمك مالي به دولت ايران ۱۰۵ راس خر فرستاد و باور نميكنيد براي اصلاح بهداشت روستاهاي ما حدود (۱۰۰۰۰) مستراح فرنگي آهني ارتش آمريكارا كه مازاد بر مصرف زمان جنگ بود به ايران ارسال داشتند كه در دهات نصب شود و پولش را هم به حساب همان ۲۳ ميليون دلار كمك سالانه گذاشتند. مستراحهاي سرپايي بدون آب!!؟
شما نگاهي به وضع اين تلويزيونشان بيندازيد. يك آدم درست و حسابي ايراني ندارند رئيس تلويزيونشان بكنند. چند گوينده معمر داشتند آنان گم و گور شدند. چند پسر بچه و دختر بچه را آوردند جلوي دوربين، حرفهاي احمقانه و مبتذل و بچهگانه. پاي تلفن نشستهاند هر مهملي را كه تلفني برايشان ميگويند و بعضي دستشان مياندازند، پخش ميكنند.
چند بهايي را آوردند تبليغ فرقه خودشان را ميكنند. هر تجزيه طلب بي وطني را ميآورند جلوي دوربين، افاضات او را پخش ميكنند. من بيبرنامهتر، سرگشته تر، احمقانهتر از برنامههاي تلويزيون صداي آمريكا چيزي نه ديده و نه شنيدهام.
هر واخورده اي را ميآورند كه پيش بيني سقوط فوري دولت ايران را سي سال است دارند ميكنند- سياستشان متضاد است، روزي ۱۶ سازمان اطلاعاتي قسم و آيه ميخورند ايران كاري به بمب اتمي سازي ندارد. روز ديگر ميگويند بمب اتمي ساخته به اين هوا و اندازه. ۱۰ برابر بمب اتمي هيروشيما و ناكازاكي ـ ۱۰ سال است، ميگويند همه گزينهها روي ميز است.
در گذشته چند مجري پيرمرد داشتند عذر آنها را خواستند. چند جوان بيتجربه بيسواد را آوردهاند كه حتي كلمات فارسي را هم بلد نيستند، بگويند. حالا برويد و بپرسيد چرا در كشوري مانند افغانستان، سربازانشان قرآن سوزي ميكنند. اوباما عذر ميخواهد و ابراز شرمندگي ميكند!!
من اين مطالبي كه مينويسم به دليل اين نيست كه از آمريكا بدم ميآيد. خير من آمريكا را كشور بزرگ و مهمي در عرصه عالم ميدانم و اصلا ضد آمريكايي نيستم. من چشمانم را نميبندم و به آمريكا فحش بدهم. من دلخور و شگفت زدهام. اين آمريكا كه در صنعت و تكنولوژي و طب و انواع علوم و فنون تا اين حد پيشرفت كرده، چرا در سياست اين قدر ابله و كوردل و قشري و آلت دست ديگران است؟
دوستي آمريكا با هر دولتي به زيان آن دولت تمام ميشود. هر رئيس دولتي دست دوستي به آمريكا داد، آواره و سرگردان و بدبخت و بيچاره و ذليل شد. حتي مانند قذافي اعدام شد. تا روزي كه قذافي جلوي آمريكاييها به هر ترتيب ايستاده بود روي مسندش بود. از روزي كه چاكر و نوكر آنان شد به آن روزگار تيره و آن فرجام ننگين دچار شد.
در تاريخ چرخي بزنيد از نگوين دين ديم ديكتاتور ويتنام تا همين مبارك بدبخت، تا باتيستا، تاسوموزا، تا عيدي امين، تا موبوتوسه سه رهبر کنگو تا زياد باره، هر كس دنبال آمريكا و سياستش رفت، پدرش جلوي چشمش سوزانده شد. زيرا سياست آمريكا خركي است، همان سياست خر قبرسي و ارسال ۱۰۵ راس خر براي دولت مرحوم مصدق است كه انگليس عايدات نفت را قطع كرده بود و آمريكا به جاي ۱۲۰ ميليون دلار كمك و وام برايش خر قبرسي ميفرستاد.
صدام را به ياد آوريد، تا نوكر و چاكر آمريكا شد بدان روز گرفتار شد. امروز افغانستان و پاكستان هم بيچاره و مقهور فضوليها و امر و نهي كردن آمريكا شدهاند و ميبينيد كه آمريكا چه بر سر آنان ميآورد.
سياست آمريکا را به درستي ميتوان سياست خركي خواند. قرآن سوزاندن و دور ريختن پنج سرباز آمريکايي ديگر چه بازي بود؟ افغانيها و پاکستانيها به قدري از آمريکاييها بدشان ميآيد که هر از چند گاه با حمله انتحاري خودشان را ميکشند تا آمريکايي کشي کنند.
حال چند ابله آمريکايي پيدا ميشوند قرآن ميسوزانند، اين همه غائله و ماجرا ايجاد ميکنند. حالا ايران را از گزينه نظامي ميترسانند. اين گزينه را در عراق و افغانستان به کار برديد چه نفعي برديد که حالا ايران را ميترسانيد که گزينه نظاميروي ميزتان است.