برجام واژهای است که در دو سال اخیر به کرات از سوی محافل رسانهای و سیاسی در داخل و خارج از کشور مطرح میشود به گونهای که به یکی از کلید واژههای ادبیات سیاسی مبدل شده است. در همین چارچوب نشست خبری حسن روحانی رئیسجمهوری اسلامی ایران در حالی برگزار شد که وی درباره برجام بر این جمله تاکید داشته که برجام یک توافق بینالمللی است و نه یک خط به آن اضافه و نه یک خط از آن کم نخواهد شد.
این جمله رئیسجمهور در حالی پاسخ به ادعاهای مقامات آمریکایی و البته اروپایی بود که تغییر در برجام را مطرح و حتی از تشکیل کمیته برجام سخن گفتهاند. اما در باب اهداف غرب در مورد برجام و تغییرات آن چند نکته باید مورد توجه باشد.
نخست آنکه برجام صرفا حفظ چارچوبهای کاغذی آن نیست. اینکه خطوط برجام تغییر نکند امری حاشیهای است و اجرا شدن برجام است که باید مورد توجه باشد. آمریکا و اروپا هر چند در ظاهر بر برجام کاغذی پایبند بوده و حتی ترامپ امضای خود را پای ۱۲۰ روز تعلیق تحریمهای ادعایی تکرار کرد، اما در عمل اجرایی در برجام صورت نگرفته و جهانیان بر نقض روح و بتن برجام اذعان دارند. بر این اساس واکنش به مساله برجام نباید براساس یک خط کمتر شدن یا بیشتر شدن تدوین شود بلکه باید براساس اجرایی شدن یا نشدن آن باشد.
نکته دیگری که در رفتار کشورهای غربی در مورد برجام مشاهده میشود آن است که آنها به دنبال تغییر در خطوط برجام نیستند بلکه برآنند تا برجامهای جدیدی را به ایران تحمیل کنند. سخنانی که درباره توان موشکی ایران و نیز نقش منطقهای آن مطرح میشود نشانگر طراحی آنان برای برجامهای جدید است.
نکته مهم آن است که غرب میداند که ایران حاضر به مذاکره درباره برجامهای جدید نیست و لذا به دنبال ابزارهای حاشیهای برای گرفتارسازی در برجامهای جدید هستند در حالی که در ظاهر از یکسو ادعا میکند این اقدامات برای اجرای برجام است و از سوی دیگر دادن جایگاه جهانی به ایران است. کلمهای در سخنان مقامات غربی در دوران نگارش برجام مطرح بود و آن اینکه ایران باید وارد جامعه جهانی شود و خود را با جهان همراه سازد. شاید این واژه در ظاهر به معنای وارد شدن ایران به جامعه جهانی باشد اما در عمل هدف دیگری را دنبال میکند که میتوان از آن با عنوان برجامهای تحمیلی و البته بدون مذاکره و امتیاز دادن یاد کرد.
شواهد نشان میدهد که کنوانسیونهای بینالمللی نظیر FATF، کنوانسیون مقابله با جرایم سازمان یافته فراملی یا همان پالرمو، کنوانسیون مبارزه با پولشویی، سند ۲۰۳۰، سند ۲۰۲۰ آب و هوا ، هر چند که در ظاهر ایران را به عرصه جهانی وارد میسازد اما در عمل ایران را گرفتار قوانینی میکند که با قوانین و اصول داخلی ایران هیچ تناسبی ندارد و فقط ایران را تحت فشار قوانین ساخته غرب قرار خواهد داد.
متاسفانه رئیسجمهور در نشست خبری در حالی بر عدم افزایش و یا کاهش خطوط برجام تاکید کرد که اشارهای به چرایی پیوستن به این کنوانسیونها نکرده و نگفت که چگونه با ماهیت ضدایرانی این کنوانسیونها یا همان عدم پذیرش برجامهای جدید و تحمیلی مقابله خواهد کرد.
نکته دیگری که در سخنان رئیسجمهوری مطرح شده اشاره به دستاوردهای برجام و فاینانس و کسب منابع مالی و سرمایهگذاری خارجی در کشور بود. هر چند که این امور را میتوان از دستاوردها برای حل چالشهای اقتصادی کشور دانست اما یک نکته مورد توجه قرار نگرفت آن اینکه این گرایشات به خاطر برجام و یا تعهدپذیری غرب به برجام نبوده است چراکه تمام شواهد نشان میدهد که آنها نه تنها به برجام پایبند نبودهاند بلکه در آن نیز کارشکنی کردهاند.
آنچه زمینهساز این گرایشات بوده از یکسو ظرفیتهای گسترده ایران در داشتن منابع طبیعی و معدنی و نیز بازار بزرگ ۸۰ میلیونی ایران بوده که موجب شده تا هیچ کشوری نتواند از آن چشمپوشی کند. در همین حال دستاوردهای ایرانی در عرصه مبارزه با تروریسم مولفهای بوده تا جهانیان ایران را حوزه امن منطقه دانسته و برای رسیدن به امنیت پایدار همگرایی با آن را در پیش گیرند.
بهتر بود رئیسجمهور به این مولفهها اشاره میکرد تا مانع از آن شود که آمریکا و اروپا نخواهند این رویکرد جهانی را به نام خود و برجام ثبت کنند و در ازای آن طلبکار امتیازات از ایران باشند. این تصور که غرب به تعهدات برجامی پایبند بوده و به دنبال روابط منصفانه و درست با ایران است آدرس غلطی است که غرب با مولفهها و ابزارهای حاشیهای به دنبال القای آن به ایرانیان و جهانیان است و لذا باید با تشریح درست دلایل گرایش جهانی به ایران به مقابله با چنین سوءاستفادههایی پرداخت.
به هر تقدیر میتوان گفت که مساله برجام نه یک خط کمتر و نه یک خط بیشتر، اصلی است که باید در حوزه عمل به برجام به آن توجه شود و در همین حال مراقب بود که با نام ورود به عرصه جهانی و بهرهمندی از کنوانسیونها گرفتار برجامهای جدید نشد و گرفتار بازی پنهان و آشکار دشمنان این سرزمین نگردید.
نویسنده: قاسم غفوری