یکی از اصول هر مذاکره و گفتمانی آن است که پیش از هر چیز هدف و مبنای آن، ظرفیتهای موجود، نوع فهم و مولفههای هزینه فایده طرفین مورد ارزیابی قرار گیرد. انتخاب هدف نادرست به دور از اصول واقعگرایانه و گرفتار شدن در تصورات سادهانگارانه گاه زمینه ساز هزینههای سنگینی میشود که بعضا غیر قابل جبران بوده و یا اینکه به تجربهای تلخ مبدل میگردد.
یکی از مباحثی که در دوران رقابتهای انتخاباتی از سوی برخی نامزدها مطرح و به عنوان یک هدفگذاری مطرح گردید، احیای برجام و تعامل با جهان بوده است. هر چند که جایگاه لغو تحریمها در بهبود شرایط اقتصادی و کاستن از مشکلات کشور امری انکار ناپذیر است و تعامل با سایر کشورها نیز امری ضروری در دنیای امروز بوده اما در این زمینهها توجه به برخی نکات ضروری مینماید.
طرفهای تاثیرگذار در برجام شامل ایران، روسیه، چین، امریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان ( تروئیکای اروپایی ) می باشند که در سال 1394 برجام را امضا و هر کدام متعهد به انجام تعهداتی شدهاند.
با توجه به عضویت ایران در بریکس و شانگهای و نیز تغییرات در نظم نوین جهانی تکلیف چین و روسیه تا حدودی زیادی مشخص است و عملا به دلیل مسائلی همچون جنگ اوکراین، تنش در تایوان و... این کشورها نمیتوانند در معادلات ضد ایرانی آمریکا ایفای نقش داشته باشند و این ادعا که آنها در نهایت ایران را در معامله با غرب خواهند فروخت به دور از منطق واقع گرایی است چرا که جنگ میان آنها به مسئلهای حیثیتی مبدل شده و هیچ کدام حاضر به معامله با دیگری نخواهد بود. طرفهای اروپایی برجام نیز به دلیل وضعیت بحرانی که پس از جنگ اوکراین گرفتار آن شدهاند چه ترامپ و چه هریس رئیس جمهور آمریکا شود، گزینهای جز همراهی با آمریکا ندارند چرا که تمام پلهای پشت سر خود را ویران کرده و آمریکا رسما آنها را به بردگانی مطیع مبدل ساخته است و ادعاهایی مبنی بر رویکرد مستقل و یا ارتش اروپایی و... تماما واژگانی برای کم کردن اعتراضات جامعه اروپایی به مطیع آمریکا بودن دولتمردانشان است.
در باب آمریکا نیز، حداقل تا پایان سال 2024 تحولی خاص در رویکرد جهانی آمریکا از جمله در قبال ایران روی نخواهد داد چرا که انتخابات ریاست جمهوری آبان ماه این کشور از هم اکنون آغاز شده و تا پایان سال فرایند آن ادامه دارد و چنان حساستی میان جمهوریخواهان و دموکراتها ایجاد شده که عملا مسائلی همچون ایران در حاشیه قرار میگیرد. بر این اساس هرگونه آغاز مذاکرات برجامی در صورت توافق همه طرفین ظرف ماههای آتی نخواهد بود. این مدت زمان، فرصتی است تا دولت چهاردهم مولفههای قدرت برای ورود به مذاکره را فراهم سازد که پیش زمینه اصلی آن نیز گره نزدن اقتصاد کشور به مذاکرات و شرطی نکردن بازار است. به عبارتی دیگر چنانکه در دولت سیزدهم بر توان داخلی و همگرایی منطقه ای برای خنثی سازی تحریمها تاکید شد، در ماههای آتی نیز میتوان از این تجربیات بهره گرفته و با کاستن از میزان چالشهای اقتصادی، بی اثر بودن تحریمها را در عمل به طرفهای مقابل برجام نشان داده و توهم کارآمدی تحریم را از ذهنشان زدود. اصرار بر حل مشکلات با برجام و تعامل با غرب، جز تشدید توهم کارآمدی تحریمها و افزایش فشارها و دست برتر غرب در مذاکرات احتمالی آینده نتیجهای به همراه ندارد.
یکی از مباحثی که در دوران رقابتهای انتخاباتی از سوی برخی نامزدها مطرح و به عنوان یک هدفگذاری مطرح گردید، احیای برجام و تعامل با جهان بوده است. هر چند که جایگاه لغو تحریمها در بهبود شرایط اقتصادی و کاستن از مشکلات کشور امری انکار ناپذیر است و تعامل با سایر کشورها نیز امری ضروری در دنیای امروز بوده اما در این زمینهها توجه به برخی نکات ضروری مینماید.
طرفهای تاثیرگذار در برجام شامل ایران، روسیه، چین، امریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان ( تروئیکای اروپایی ) می باشند که در سال 1394 برجام را امضا و هر کدام متعهد به انجام تعهداتی شدهاند.
با توجه به عضویت ایران در بریکس و شانگهای و نیز تغییرات در نظم نوین جهانی تکلیف چین و روسیه تا حدودی زیادی مشخص است و عملا به دلیل مسائلی همچون جنگ اوکراین، تنش در تایوان و... این کشورها نمیتوانند در معادلات ضد ایرانی آمریکا ایفای نقش داشته باشند و این ادعا که آنها در نهایت ایران را در معامله با غرب خواهند فروخت به دور از منطق واقع گرایی است چرا که جنگ میان آنها به مسئلهای حیثیتی مبدل شده و هیچ کدام حاضر به معامله با دیگری نخواهد بود. طرفهای اروپایی برجام نیز به دلیل وضعیت بحرانی که پس از جنگ اوکراین گرفتار آن شدهاند چه ترامپ و چه هریس رئیس جمهور آمریکا شود، گزینهای جز همراهی با آمریکا ندارند چرا که تمام پلهای پشت سر خود را ویران کرده و آمریکا رسما آنها را به بردگانی مطیع مبدل ساخته است و ادعاهایی مبنی بر رویکرد مستقل و یا ارتش اروپایی و... تماما واژگانی برای کم کردن اعتراضات جامعه اروپایی به مطیع آمریکا بودن دولتمردانشان است.
در باب آمریکا نیز، حداقل تا پایان سال 2024 تحولی خاص در رویکرد جهانی آمریکا از جمله در قبال ایران روی نخواهد داد چرا که انتخابات ریاست جمهوری آبان ماه این کشور از هم اکنون آغاز شده و تا پایان سال فرایند آن ادامه دارد و چنان حساستی میان جمهوریخواهان و دموکراتها ایجاد شده که عملا مسائلی همچون ایران در حاشیه قرار میگیرد. بر این اساس هرگونه آغاز مذاکرات برجامی در صورت توافق همه طرفین ظرف ماههای آتی نخواهد بود. این مدت زمان، فرصتی است تا دولت چهاردهم مولفههای قدرت برای ورود به مذاکره را فراهم سازد که پیش زمینه اصلی آن نیز گره نزدن اقتصاد کشور به مذاکرات و شرطی نکردن بازار است. به عبارتی دیگر چنانکه در دولت سیزدهم بر توان داخلی و همگرایی منطقه ای برای خنثی سازی تحریمها تاکید شد، در ماههای آتی نیز میتوان از این تجربیات بهره گرفته و با کاستن از میزان چالشهای اقتصادی، بی اثر بودن تحریمها را در عمل به طرفهای مقابل برجام نشان داده و توهم کارآمدی تحریم را از ذهنشان زدود. اصرار بر حل مشکلات با برجام و تعامل با غرب، جز تشدید توهم کارآمدی تحریمها و افزایش فشارها و دست برتر غرب در مذاکرات احتمالی آینده نتیجهای به همراه ندارد.
قاسم غفوری