غرب آسیا همچون یک سال گذشته کانون اصلی تحولات جهانی بوده است و این روند در ماهها و شاید سالهای آتی نیز ادامه داشته باشد. ایران نیز به عنوان کشوری واقع در این منطقه و بویژه با داشتن موقعیت ژئوپولیتیک نمیتواند خود را از این تحولات استثنا ساخته و رویکردی جزیرهای را در پیش گیرد و بدون هیچ تردیدی از آن اثر پذیر و بر آن تاثیرگذار است.
آنچه در این میان در تحلیل و ارزیابی تحولات منطقه باید به آن توجه است پذیرش این حقیقت است که منطقه و حتی نظام بین الملل در وضعیت جنگی قرار دارد و گزینهای جز رویکرد به آرایش جنگی پیش روی کشور قرار ندارد بویژه اینکه روند تحولات بیانگر طراحی گسترده برای ترسیم غرب آسیای جدیدی است که در آن ایران کشوری حاشیهای و محاصره شده در نظر گرفته شده که حتی امکان مراوده با همسایگان را نیز نخواهد داشت. بر این اساس نقش آفرینی همه جانبه ایران در معادلات منطقه و جهان برای برهم زدن طراحان این سناریو امری ضروری است بویژه آنکه آمریکا و رژیم صهیونیستی حیات یک جانبه گرایانه را در تحقق این طرح جستجو میکنند و مسائلی همچون برجام جدید و تعامل و مذاکره با غرب نیز تاثیری در این طراحی ضد ایرانی ندارد و اتخاذ تدابیری ورای وادادگی و دلبستن به وعدههای تکراری غرب راه مقابله با این وضعیت است.
آرایش جنگی البته به معنای جنگ همچون دوران دفاع مقدس و یا آنچه در لبنان و غزه میگذرد نمی باشد بلکه به معنای مقابله با زنجیره تهدیداتی است که امنیت ملی و تمامیت ارضی و استقلال و ازادی کشور در معادلات منطقهای و جهانی را تحت الشعاع قرار میدهد.
آرایش جنگی همواره دارای مولفههایی است که در کنار هم در نهایت تحقق بخش اهداف در مقابله با تهدیدات هستند. نگاهی به دو مولفه میدان و دیپلماسی نشان میدهد که هر کدام توانستهاند تکالیف خود را به خوبی انجام دهند چنانکه نیروهای مسلح در وعده صادق 1 و 2 توان موشکی و پهپادی و در واکنش به تجاوز اخیر رژیم صهیونیستی قدرت پدافندی کشور را به رخ دشمن کشیدهاند. حقیقت آن است که عملیاتی که قرار بود ایران را پشیمان کند با تصویر ترسیمی رژیم صهیونیستی فرسنگها فاصله داشت و تبدیل به بومرنگ پشیمانی نتانیاهو شده است و خالی بودن طبل جنگطلبی نتانیاهو را ساکنان تلآویو زودتر از همگان فهمیدند و شعارهای «شرم بر تو» ناشی از همین فهم است. در دیپلماسی نیز با محوریت وزارت امور خارجه، ظرفیتهای پارلمانی و شخص رئیس جمهور در اجلاس بریکس و تعاملات با سران سایر کشورها، ایران توانسته ظرفیت سازیهای قابل توجهی داشته باشد که حمایت جهانی از وعده صادق و نیز محکوم سازی گسترده تجاوز اخیر رژیم صهیونیستی به حریم ایران نشانهای بر این مهم است.
در کنار این مولفهها آرایش جنگی نیازمند به مولفهای به نام اقتصاد است که در کنار باز گذاشتن دست دیپلماسی و میدان، اصل مهم حمایتهای مردمی را به همراه دارد چنانکه روسیه در طول سه سال گذشته با بهبود اقتصاد کشورش توانسته حمایت و رضایت مردمی از ادامه جنگ اوکراین را کسب نماید. ایران برای مقابله با تهدیدات و تحرکات دشمنان نیازمند اتخاذ تدابیری است که هم بینیازی اقتصاد کشور به خارج را محقق سازد و هم رضایت مردمی را جلب نماید.
در این مسیر توجه به شاخصهها و مولفههای جنگ اقتصادی آن هم در وضعیت تحریمی امری ضروری مینماید. در کنار ظرفیتسازیهای داخلی و تعاملات منطقهای و اتحادیههایی همچون بریکس و شانگهای فاصله گرفتن از نسخههای اقتصاد لیبرالی اصلی مهم در این زمینه است. مباحثی همچون آزاد سازی قیمتها و برداشتن تصدیگری دولت، نزدیک سازی قیمت دلار ترجیحی و نیمایی به بازار که تکرار اشتباه محاسباتی دولتهای گذشته و ایجاد تورم شدید میباشد، اقدام برای جلب رضایت صادرکنندگان و اتاق بازرگانیها برای ارز آوری به جای توجه به عامه جامعه، افزایش قیمتها به نام مقابله با ناترازیها به جای توجه به مولفههای زیر بنایی و زیر ساختی و.... آدرسهای غلطی است که هیچ تناسبی با آرایش جنگی نداشته و ضمن تشدید نابسامانیهای اقتصادی، نارضایتی مردمی راه به همراه دارد.
بر این اساس تکرار نکردن اشتباهات اقتصادی تندادن به نسخههای نخ نما شده صندوق بین المللی پول و بانک جهانی که تنها زمینه ساز افزایش ثروت سرمایهداران و فقر بیشتر اقشار جامعه می شود، مولفه مهم قرار دادن اقتصاد در وضعیت آرایش جنگی است که در کنار دیپلماسی و میدان در کنار حل مشکلات کشور، ارتقای جایگاه منطقهای و جهانی ایران را در نظم چند جانبهگرایی جهانی رقم خواهد زد.
آنچه در این میان در تحلیل و ارزیابی تحولات منطقه باید به آن توجه است پذیرش این حقیقت است که منطقه و حتی نظام بین الملل در وضعیت جنگی قرار دارد و گزینهای جز رویکرد به آرایش جنگی پیش روی کشور قرار ندارد بویژه اینکه روند تحولات بیانگر طراحی گسترده برای ترسیم غرب آسیای جدیدی است که در آن ایران کشوری حاشیهای و محاصره شده در نظر گرفته شده که حتی امکان مراوده با همسایگان را نیز نخواهد داشت. بر این اساس نقش آفرینی همه جانبه ایران در معادلات منطقه و جهان برای برهم زدن طراحان این سناریو امری ضروری است بویژه آنکه آمریکا و رژیم صهیونیستی حیات یک جانبه گرایانه را در تحقق این طرح جستجو میکنند و مسائلی همچون برجام جدید و تعامل و مذاکره با غرب نیز تاثیری در این طراحی ضد ایرانی ندارد و اتخاذ تدابیری ورای وادادگی و دلبستن به وعدههای تکراری غرب راه مقابله با این وضعیت است.
آرایش جنگی البته به معنای جنگ همچون دوران دفاع مقدس و یا آنچه در لبنان و غزه میگذرد نمی باشد بلکه به معنای مقابله با زنجیره تهدیداتی است که امنیت ملی و تمامیت ارضی و استقلال و ازادی کشور در معادلات منطقهای و جهانی را تحت الشعاع قرار میدهد.
آرایش جنگی همواره دارای مولفههایی است که در کنار هم در نهایت تحقق بخش اهداف در مقابله با تهدیدات هستند. نگاهی به دو مولفه میدان و دیپلماسی نشان میدهد که هر کدام توانستهاند تکالیف خود را به خوبی انجام دهند چنانکه نیروهای مسلح در وعده صادق 1 و 2 توان موشکی و پهپادی و در واکنش به تجاوز اخیر رژیم صهیونیستی قدرت پدافندی کشور را به رخ دشمن کشیدهاند. حقیقت آن است که عملیاتی که قرار بود ایران را پشیمان کند با تصویر ترسیمی رژیم صهیونیستی فرسنگها فاصله داشت و تبدیل به بومرنگ پشیمانی نتانیاهو شده است و خالی بودن طبل جنگطلبی نتانیاهو را ساکنان تلآویو زودتر از همگان فهمیدند و شعارهای «شرم بر تو» ناشی از همین فهم است. در دیپلماسی نیز با محوریت وزارت امور خارجه، ظرفیتهای پارلمانی و شخص رئیس جمهور در اجلاس بریکس و تعاملات با سران سایر کشورها، ایران توانسته ظرفیت سازیهای قابل توجهی داشته باشد که حمایت جهانی از وعده صادق و نیز محکوم سازی گسترده تجاوز اخیر رژیم صهیونیستی به حریم ایران نشانهای بر این مهم است.
در کنار این مولفهها آرایش جنگی نیازمند به مولفهای به نام اقتصاد است که در کنار باز گذاشتن دست دیپلماسی و میدان، اصل مهم حمایتهای مردمی را به همراه دارد چنانکه روسیه در طول سه سال گذشته با بهبود اقتصاد کشورش توانسته حمایت و رضایت مردمی از ادامه جنگ اوکراین را کسب نماید. ایران برای مقابله با تهدیدات و تحرکات دشمنان نیازمند اتخاذ تدابیری است که هم بینیازی اقتصاد کشور به خارج را محقق سازد و هم رضایت مردمی را جلب نماید.
در این مسیر توجه به شاخصهها و مولفههای جنگ اقتصادی آن هم در وضعیت تحریمی امری ضروری مینماید. در کنار ظرفیتسازیهای داخلی و تعاملات منطقهای و اتحادیههایی همچون بریکس و شانگهای فاصله گرفتن از نسخههای اقتصاد لیبرالی اصلی مهم در این زمینه است. مباحثی همچون آزاد سازی قیمتها و برداشتن تصدیگری دولت، نزدیک سازی قیمت دلار ترجیحی و نیمایی به بازار که تکرار اشتباه محاسباتی دولتهای گذشته و ایجاد تورم شدید میباشد، اقدام برای جلب رضایت صادرکنندگان و اتاق بازرگانیها برای ارز آوری به جای توجه به عامه جامعه، افزایش قیمتها به نام مقابله با ناترازیها به جای توجه به مولفههای زیر بنایی و زیر ساختی و.... آدرسهای غلطی است که هیچ تناسبی با آرایش جنگی نداشته و ضمن تشدید نابسامانیهای اقتصادی، نارضایتی مردمی راه به همراه دارد.
بر این اساس تکرار نکردن اشتباهات اقتصادی تندادن به نسخههای نخ نما شده صندوق بین المللی پول و بانک جهانی که تنها زمینه ساز افزایش ثروت سرمایهداران و فقر بیشتر اقشار جامعه می شود، مولفه مهم قرار دادن اقتصاد در وضعیت آرایش جنگی است که در کنار دیپلماسی و میدان در کنار حل مشکلات کشور، ارتقای جایگاه منطقهای و جهانی ایران را در نظم چند جانبهگرایی جهانی رقم خواهد زد.
قاسم غفوری