در تحولی قابل توجه در مسیر تعامل و همگرایی میان کشورهای اسلامی دیروز دومین نشست اضطراری سازمان همکاریهای اسلامی و اتحادیه عرب با حضور مسئولان بیش از ۵۰ کشور مسلمان در ریاض عربستان برگزار شد. این نشست که به پیشنهاد جمهوری اسلامی ایران به عنوان بخشی از دیپلماسی حمایت از فلسطین و لبنان تشکیل شد، راههای آتشبس و پایان دادن به حملات رژیم صهیونیستی به باریکه غزه و جنوب لبنان در کنار امدادرسانی به آوارگان و اتخاذ موضعی واحد برای تحت فشار قرار دادن جامعه بینالمللی در جهت جلوگیری از حملات رژیم اشغالگر صهیونیستی مورد بحث قرار داد. محمدرضا عارف معاون اول رئیس جمهور و سیدعباس عراقچی وزیر امور خارجه از سوی ایران در این نشست حضور یافته و به بیان دیدگاهها و پیشنهادات عملی تهران پرداختند در حالی که رایزنیهای دو جانبهای نیز با مقامات برخی کشورهای حاضر در اجلاس صورت گرفت.
این اجلاس به عنوان اجماعی دیپلماتیک از سوی کشورهای عربی و اسلامی در حالی برگزار شد که در کنار مواضع و اظهار نظرها، رویکردهای عملی برای حمایت از فلسطین و لبنان و مقابله با رژیم صهیونیستی و حامیانش الزام آور مینماید چنانکه فقدان این امور در طول 75 سال گذشته و از جمله یک سال اخیر زمینه ساز استمرار نسلکشی توسط صهیونیستها در منطقه شده است.
نکته اساسی آن است که کشورهای اسلامی دارای ظرفیت جمعیتی 2 میلیارد نفری با قدرت اجماع سازی بالا در کنار مولفههای اقتصادی بسیار بویژه در حوزه انرژی میباشند. انرژی، موقعیت جغرافیایی و برخورداری از ثروتهای خدادادی میتواند ابزاری کارآمد در دستان کشورهای اسلامی برای فشار بر کشورهای غربی جهت اعمال نفوذ برای متوقف سازی ماشین جنایات رژیم صهیونیستی باشد. این ابزار اقتصادی در دو جنبه میتواند به کار گرفته شود. از یک سو کشورهای اسلامی سیاست تحریم حقیقی رژیم صهیونیستی و حامیانش را اجرا کنند و از سوی دیگر با همگرایی جهان اسلام به مقابله با سیاستهای تحریمی و فشارهای اقتصادی و سیاسی غرب بپردازند. روندی که کشورهایی همچون جمهوری اسلامی ایران بارها آمادگی خود را مبنی بر دراختیار قرار دادن دانش فنی، مهندسی و تخصصی خویش جهت تکمیل این فرایند به سایر کشورهای اسلامی و آزادی خواه اعلام کردهاند.
در کنار ظرفیتهای یاد شده، یک اصل مهم در تحولات 75 ساله اشغال فلسطین و نیز اشغالگریها و جنایات آمریکا و متحدانش در منطقه، مشاهده میشود و آن اینکه رژیم صهیونیستی و حامیانش صرفا زبان زور را متوجه میشوند و عملا واژهای به نام دیپلماسی برای آنها معنایی ندارد. دیپلماسی در راستای حل مسئله فلسطین در نهایت به کمپ دیویدها، غزهاریحاها، وادی عربهها، اسلوها، آبراهامها و .. ختم شدهاند که جز نابودی بخش دیگری از حقوق فلسطینیها نتیجهای نداشته است چرا که دشمن دیپلماسی را نقطه ضعف تعبیر کرده و به باج خواهی پرداخته است.
تحولات منطقه حداقل از سال 2000 تا به امروز از جمله یک سال طوفان الاقصی نشان میدهد که تنها راهکار باقی مانده در قبال مسئله فلسطین و بازگشت آرامش و امنیت به منطقه، رویکرد به میدان یا همان مقاومت است. دیپلماسی در این عرصه زمانی موثر است که اولا در جهت تقویت توان نظامی و دفاعی مقاومت بویژه لبنان و فلسطین باشد چنانکه آمریکا و برخی اروپاییها میلیاردها دلار در این یک سال به رژیم صهیونیستی تسلیحات دادهاند. ثانیا این دیپلماسی مکملی برای میدان با هدف مقابله با جنگ روایتهای دشمن صهیونیستی و نیز هدایت جامعه جهانی به حمایت از مقاومت باشد که در نهایت دستاوردهای میدان را در وادی سیاسی تثبیت نماید. این دیپلماسی نه در راستای مذاکره و سازش با رژیم صهیونیستی و یا غرب بلکه در چارچوب یکپارچگی جهانی در حمایت از فلسطین و لبنان و رویارویی با توطئهها و طراحیهای جنایتکاران صهیونیستها باید تعریف گردد.
این حقیقتی انگار ناپذیر است که امروز جهان اسلام و بشریت در وضعیتی جنگی قرار گرفتهاند که بر اساس آن هر ضربهای به رژیم صهیونیستی کمک به کل بشریت میباشد لذا پیش از هر چیز این وضعیت جنگی باید به یک باور برای کشورهای اسلامی مبدل گردد و تمام ظرفیتهای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، رسانهای و بینالمللی نیز در جهت تقویت میدان به کار گرفته شود. امروز جهان اسلام در جنگی قرار دارد که سازشکاری و دل خوش کردن به دیپلماسی صرف دستاوردی جز تکرار حقارت شکست در برابر رژیم صهیونیستی و غرب به همراه نخواهد داشت چرا که امروز چه بخواهیم و چه نخواهیم عرصه جنگ است و میدان پیشران این مهم میباشد.
ملت فلسطین و لبنان بدون حمایت یا با حمایت جهان اسلام مسیر مقاومتی را که انتخاب کرده ادامه خواهد داد و در نهایت روسیاهی برای کسانی خواهد ماند که سازش و توهمات مذاکراتی با شیطان بزرگ را در سر میپرورانند و برآنند تا با بهانههای اقتصادی و سیاسی، توصیه کردن ترامپ به چرتکه انداختن، میدان را به تسلیم شدن و سکوت سوق دهند.
این اجلاس به عنوان اجماعی دیپلماتیک از سوی کشورهای عربی و اسلامی در حالی برگزار شد که در کنار مواضع و اظهار نظرها، رویکردهای عملی برای حمایت از فلسطین و لبنان و مقابله با رژیم صهیونیستی و حامیانش الزام آور مینماید چنانکه فقدان این امور در طول 75 سال گذشته و از جمله یک سال اخیر زمینه ساز استمرار نسلکشی توسط صهیونیستها در منطقه شده است.
نکته اساسی آن است که کشورهای اسلامی دارای ظرفیت جمعیتی 2 میلیارد نفری با قدرت اجماع سازی بالا در کنار مولفههای اقتصادی بسیار بویژه در حوزه انرژی میباشند. انرژی، موقعیت جغرافیایی و برخورداری از ثروتهای خدادادی میتواند ابزاری کارآمد در دستان کشورهای اسلامی برای فشار بر کشورهای غربی جهت اعمال نفوذ برای متوقف سازی ماشین جنایات رژیم صهیونیستی باشد. این ابزار اقتصادی در دو جنبه میتواند به کار گرفته شود. از یک سو کشورهای اسلامی سیاست تحریم حقیقی رژیم صهیونیستی و حامیانش را اجرا کنند و از سوی دیگر با همگرایی جهان اسلام به مقابله با سیاستهای تحریمی و فشارهای اقتصادی و سیاسی غرب بپردازند. روندی که کشورهایی همچون جمهوری اسلامی ایران بارها آمادگی خود را مبنی بر دراختیار قرار دادن دانش فنی، مهندسی و تخصصی خویش جهت تکمیل این فرایند به سایر کشورهای اسلامی و آزادی خواه اعلام کردهاند.
در کنار ظرفیتهای یاد شده، یک اصل مهم در تحولات 75 ساله اشغال فلسطین و نیز اشغالگریها و جنایات آمریکا و متحدانش در منطقه، مشاهده میشود و آن اینکه رژیم صهیونیستی و حامیانش صرفا زبان زور را متوجه میشوند و عملا واژهای به نام دیپلماسی برای آنها معنایی ندارد. دیپلماسی در راستای حل مسئله فلسطین در نهایت به کمپ دیویدها، غزهاریحاها، وادی عربهها، اسلوها، آبراهامها و .. ختم شدهاند که جز نابودی بخش دیگری از حقوق فلسطینیها نتیجهای نداشته است چرا که دشمن دیپلماسی را نقطه ضعف تعبیر کرده و به باج خواهی پرداخته است.
تحولات منطقه حداقل از سال 2000 تا به امروز از جمله یک سال طوفان الاقصی نشان میدهد که تنها راهکار باقی مانده در قبال مسئله فلسطین و بازگشت آرامش و امنیت به منطقه، رویکرد به میدان یا همان مقاومت است. دیپلماسی در این عرصه زمانی موثر است که اولا در جهت تقویت توان نظامی و دفاعی مقاومت بویژه لبنان و فلسطین باشد چنانکه آمریکا و برخی اروپاییها میلیاردها دلار در این یک سال به رژیم صهیونیستی تسلیحات دادهاند. ثانیا این دیپلماسی مکملی برای میدان با هدف مقابله با جنگ روایتهای دشمن صهیونیستی و نیز هدایت جامعه جهانی به حمایت از مقاومت باشد که در نهایت دستاوردهای میدان را در وادی سیاسی تثبیت نماید. این دیپلماسی نه در راستای مذاکره و سازش با رژیم صهیونیستی و یا غرب بلکه در چارچوب یکپارچگی جهانی در حمایت از فلسطین و لبنان و رویارویی با توطئهها و طراحیهای جنایتکاران صهیونیستها باید تعریف گردد.
این حقیقتی انگار ناپذیر است که امروز جهان اسلام و بشریت در وضعیتی جنگی قرار گرفتهاند که بر اساس آن هر ضربهای به رژیم صهیونیستی کمک به کل بشریت میباشد لذا پیش از هر چیز این وضعیت جنگی باید به یک باور برای کشورهای اسلامی مبدل گردد و تمام ظرفیتهای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، رسانهای و بینالمللی نیز در جهت تقویت میدان به کار گرفته شود. امروز جهان اسلام در جنگی قرار دارد که سازشکاری و دل خوش کردن به دیپلماسی صرف دستاوردی جز تکرار حقارت شکست در برابر رژیم صهیونیستی و غرب به همراه نخواهد داشت چرا که امروز چه بخواهیم و چه نخواهیم عرصه جنگ است و میدان پیشران این مهم میباشد.
ملت فلسطین و لبنان بدون حمایت یا با حمایت جهان اسلام مسیر مقاومتی را که انتخاب کرده ادامه خواهد داد و در نهایت روسیاهی برای کسانی خواهد ماند که سازش و توهمات مذاکراتی با شیطان بزرگ را در سر میپرورانند و برآنند تا با بهانههای اقتصادی و سیاسی، توصیه کردن ترامپ به چرتکه انداختن، میدان را به تسلیم شدن و سکوت سوق دهند.
قاسم غفوری