در ادامه نقش آفرینی جهانی و نیز تعاملات ایران با ساختارها و نهادهای بینالمللی، گروسی مدیر کل آژانس بینالمللی انرژی اتمی وارد ایران شده است. این سفر در حالی صورت میگیرد که برخی رسانهها به نقل از او عنوان کردهاند رافائل گروسی روز سه شنبه ۲۲ آبان در حاشیه نشست تغییرات اقلیمی سازمان ملل در باکو گفت که جمهوری اسلامی باید متوجه باشد که شرایط بینالمللی رو به وخامت روزافزون گذاشته و فضای مانور در حال کاهش است.
این سخنان به نقل از گروسی در حالی مطرح میشود که در باب شرایط جهانی چند نکته قابل یادآوری است. برآیند روابط ایران و آژانس نشان میدهد که ایران در طول دو دهه گذشته بیشترین همکاری در میان اعضا با آژانس داشته است در حالی که آژانس با رویکردی سیاسی و غیر فنی به بازیچهای در دستان غرب مبدل شده است. در طول سالهای گذشته در سطح بینالملل یک جانبه گرایی آمریکایی حاکم بوده است که نتیجه آن نیز رفتارهای جهتدار و کلاسه شده آژانس در برابر اعضا از جمله ایران و نیز ایجاد حاشیه امن برای رژیم صهیونیستی بوده است. امروز پس از یک سال از طوفان الاقصی و قدرت نمایی مقاومت و نیز رویکرد جهانی به چند جانبه گرایی علیه یک جانبه گرایی غربی، عملا آمریکا دیگر آن بازیگر اول نمیباشد در عین آنکه نسل کشی در غزه و لبنان و تهدیدات هستهای رژیم صهیونیستی علیه غزه و منطقه بیش از گذشته ماهیت تروریستی این رژیم و لزوم مقابله با آن از جمله ورود آژانس به فعالیتهای پنهان هستهای آن را آشکار ساخته است.
در همین حال تحولات داخل و بیرون آمریکا نشان میدهد که ترامپ یا هر فرد دیگری توان تکرار یک جانبهگراییهای زورمدارانه را در اقتصاد، سیاست و نظامی گری ندارد و لذا ترساندن جهان از ترامپ بیشتر به یک طنز بیمعنا شباهت دارد تا یک حقیقت. با توجه به این مولفهها گروسی باید دریافته باشد که دوران سرسپرده بودن به غرب پایان یافته است و فضای مانور آمریکایی در حال کاهش است و لذا آژانس بهتر است به جای تکرار رویکردهای گذشته به دنبال تعامل سازنده با ایران و بازگشت حیثیت از دست رفته آژانس باشد.
کاهنده این تنشها و راه نجات گروسی میتواند یک گزارش باشد، گزارشی که به طور واضح ماهیت واقعی و صلحآمیز بودن فعالیتهای هستهای ایران را تایید کرده و مسیر پرونده هستهای را از بیراهه سیاست به راهبرد فنی و حقوقی هدایت کند. از این رو تنها موضوعی که میتواند سفر گروسی را واقعا و در عمل مهم سازد؛ همین نگاه خواهد بود. در غیر اینصورت، از این سفر در آینده به عنوان فرصتی از دست رفته یاد خواهد شد که عامل ناکامی آن نیز شخص گروسی میباشد.
در همین حال این نکته نیز قابل تامل است که از یک سو هیچ تفاوتی میان آمریکا و اروپا وجود ندارد و بر اساس راهبرد کلان جهانی آنها، به دهها دلیل ایران یکی از چالشهای راهبرد امنیت ملی غرب است که میتواند نقشی مهم در نظم نوین جهانی ایفا نماید.
در همین راستا نیز مارک روته دبیرکل ناتو از همکاری رو به گسترش اقتصادی و نظامی میان ایران، چین، روسیه و کره شمالی ابراز نگرانی کرد و مدعی شد که این همکاریها برای منطقه هندوپاسیفیک و آمریکای شمالی خطرناک است.خانم کالاس مسئول آتی سیاست خارجی اتحادیه اروپا نیز میگوید این اتحادیه باید به روابط نزدیک ایران، چین و کرۀ شمالی با روسیه توجه ویژهای داشته باشد. هریس نیز ایران را بزرگترین دشمن آمریکا مینامد و ترامپ نیز همین دیدگاه را مطرح میسازد.
با توجه به این مولفهها میتوان دریافت که عملا واژهای به نام با دوستان مروت با دشمنان مدارا معنایی ندارد و دشمن در جنگی اقتصادی، سیاسی، امنیتی، فرهنگی و اجتماعی تمام ابزارهای خود را به کار گرفته است تا هم نظام سرمایه داری و هم رژیم صهیونیستی را حفظ نماید و مقابله با آن نیز با مدارا و اف ای تی افها و برجامهای شدنی نمیباشد.
حقیقت آن است که در مقابله با این فرآیندها باید روابط بینالملل سامان داده شود و تنشها کاهش یابد اما نه با غرب که دشمنی غیر قابل مداراست بلکه باید به دنبال مولفههای جدیدی همچون شرق آسیا، آفریقا، آمریکای لاتین، اروپای وروای اتحادیه اروپا و تروئیکای اروپایی برای ایجاد جبهه واحد در برابر آمریکا و شرکایش بود.
زمانی هزینههای اختلافات میان ایران و آمریکا برای کشورمان کاهش مییابد که بتوان از این ظرفیتها بویژه ظرفیت میدان در تعیین سرنوشت منطقه برای شکست طرحهای ضد ایرانی و ضد منطقه ای آمریکا بهره گرفت. امروز روز آرایش جنگی در برابر دشمن است در حالی که بخشی از آن نیز پذیرش این حقیقت است که دشمن مدارا پذیر نیست و تنها راه، مقابله با آن است. در عین باید در نظر داشت که با بزرگنمایی ناترازیها بویژه در حوزه انرژی و نیز تورمهای ناگهانی در کالاهای اساسی آدرس اشتباه آسیبپذیر بودن ایران را که زمینه ساز تشدید تحریمها و فشارها میشود، به دشمن ندهیم.
این سخنان به نقل از گروسی در حالی مطرح میشود که در باب شرایط جهانی چند نکته قابل یادآوری است. برآیند روابط ایران و آژانس نشان میدهد که ایران در طول دو دهه گذشته بیشترین همکاری در میان اعضا با آژانس داشته است در حالی که آژانس با رویکردی سیاسی و غیر فنی به بازیچهای در دستان غرب مبدل شده است. در طول سالهای گذشته در سطح بینالملل یک جانبه گرایی آمریکایی حاکم بوده است که نتیجه آن نیز رفتارهای جهتدار و کلاسه شده آژانس در برابر اعضا از جمله ایران و نیز ایجاد حاشیه امن برای رژیم صهیونیستی بوده است. امروز پس از یک سال از طوفان الاقصی و قدرت نمایی مقاومت و نیز رویکرد جهانی به چند جانبه گرایی علیه یک جانبه گرایی غربی، عملا آمریکا دیگر آن بازیگر اول نمیباشد در عین آنکه نسل کشی در غزه و لبنان و تهدیدات هستهای رژیم صهیونیستی علیه غزه و منطقه بیش از گذشته ماهیت تروریستی این رژیم و لزوم مقابله با آن از جمله ورود آژانس به فعالیتهای پنهان هستهای آن را آشکار ساخته است.
در همین حال تحولات داخل و بیرون آمریکا نشان میدهد که ترامپ یا هر فرد دیگری توان تکرار یک جانبهگراییهای زورمدارانه را در اقتصاد، سیاست و نظامی گری ندارد و لذا ترساندن جهان از ترامپ بیشتر به یک طنز بیمعنا شباهت دارد تا یک حقیقت. با توجه به این مولفهها گروسی باید دریافته باشد که دوران سرسپرده بودن به غرب پایان یافته است و فضای مانور آمریکایی در حال کاهش است و لذا آژانس بهتر است به جای تکرار رویکردهای گذشته به دنبال تعامل سازنده با ایران و بازگشت حیثیت از دست رفته آژانس باشد.
کاهنده این تنشها و راه نجات گروسی میتواند یک گزارش باشد، گزارشی که به طور واضح ماهیت واقعی و صلحآمیز بودن فعالیتهای هستهای ایران را تایید کرده و مسیر پرونده هستهای را از بیراهه سیاست به راهبرد فنی و حقوقی هدایت کند. از این رو تنها موضوعی که میتواند سفر گروسی را واقعا و در عمل مهم سازد؛ همین نگاه خواهد بود. در غیر اینصورت، از این سفر در آینده به عنوان فرصتی از دست رفته یاد خواهد شد که عامل ناکامی آن نیز شخص گروسی میباشد.
در همین حال این نکته نیز قابل تامل است که از یک سو هیچ تفاوتی میان آمریکا و اروپا وجود ندارد و بر اساس راهبرد کلان جهانی آنها، به دهها دلیل ایران یکی از چالشهای راهبرد امنیت ملی غرب است که میتواند نقشی مهم در نظم نوین جهانی ایفا نماید.
در همین راستا نیز مارک روته دبیرکل ناتو از همکاری رو به گسترش اقتصادی و نظامی میان ایران، چین، روسیه و کره شمالی ابراز نگرانی کرد و مدعی شد که این همکاریها برای منطقه هندوپاسیفیک و آمریکای شمالی خطرناک است.خانم کالاس مسئول آتی سیاست خارجی اتحادیه اروپا نیز میگوید این اتحادیه باید به روابط نزدیک ایران، چین و کرۀ شمالی با روسیه توجه ویژهای داشته باشد. هریس نیز ایران را بزرگترین دشمن آمریکا مینامد و ترامپ نیز همین دیدگاه را مطرح میسازد.
با توجه به این مولفهها میتوان دریافت که عملا واژهای به نام با دوستان مروت با دشمنان مدارا معنایی ندارد و دشمن در جنگی اقتصادی، سیاسی، امنیتی، فرهنگی و اجتماعی تمام ابزارهای خود را به کار گرفته است تا هم نظام سرمایه داری و هم رژیم صهیونیستی را حفظ نماید و مقابله با آن نیز با مدارا و اف ای تی افها و برجامهای شدنی نمیباشد.
حقیقت آن است که در مقابله با این فرآیندها باید روابط بینالملل سامان داده شود و تنشها کاهش یابد اما نه با غرب که دشمنی غیر قابل مداراست بلکه باید به دنبال مولفههای جدیدی همچون شرق آسیا، آفریقا، آمریکای لاتین، اروپای وروای اتحادیه اروپا و تروئیکای اروپایی برای ایجاد جبهه واحد در برابر آمریکا و شرکایش بود.
زمانی هزینههای اختلافات میان ایران و آمریکا برای کشورمان کاهش مییابد که بتوان از این ظرفیتها بویژه ظرفیت میدان در تعیین سرنوشت منطقه برای شکست طرحهای ضد ایرانی و ضد منطقه ای آمریکا بهره گرفت. امروز روز آرایش جنگی در برابر دشمن است در حالی که بخشی از آن نیز پذیرش این حقیقت است که دشمن مدارا پذیر نیست و تنها راه، مقابله با آن است. در عین باید در نظر داشت که با بزرگنمایی ناترازیها بویژه در حوزه انرژی و نیز تورمهای ناگهانی در کالاهای اساسی آدرس اشتباه آسیبپذیر بودن ایران را که زمینه ساز تشدید تحریمها و فشارها میشود، به دشمن ندهیم.
قاسم غفوری