شرایط پیچیده است، در واقع برای همه نه تنها ایران،چرا که به واقع جهان در یک پیچ تاریخی قرار دارد که اگر بازیگران اصلی و به حق آن درست واکنش نشان دهند، اتفاقات مبارکی خواهد افتاد.
دشمن در حال جنگ با ایران است، جبهههای گوناگونی علیه ایران اسلامی وجود دارد، جنگ نظامی، جنگ اقتصادی، جنگ رسانهای و روانی و دیگر جنگها که از سوی دشمنان پیگیری میشود.
انتشار خبر دیدار ایلان ماسک با سعید ایروانی نماینده ایران در سازمان ملل بخشی از جنگ رسانهای و روانی با ایران اسلامی است.
یک نشریه معتبر و با سابقه بنام نیویورک تایمز مدعی دیدار این دو میشود باور پذیری این خبر به دلیل اعتبار رسانه بالا است اما در داخل باید منتظر بود و دید که مقامات کشورمان چه واکنشی نسبت به این خبر نشان خواهند داد.
برخی انتقاد میکنند، برخی هم از این دیدار خرسند هستند چرا که تصور دارند میتوان با ترامپ کنونی که اواخر دی ماه برای دومین بار وارد کاخ سفید میشود کنار آمد.
اما چینش مهرههای ترامپ در دولت آینده خود نشان از یک دولت تند دارد.
حتی سخن از فشار حداکثری 2 وجود دارد هر چند فشار حداکثری 1 با شکست روبرو شده است و دولت بایدن نیز همان سیاستها را به شکلی دیگر اجرا کرد و نباید پرونده او و دموکراتها را از ترامپ جدا کرد.
خبر دروغ دیدار با آب و تاب در رسانههای آمریکایی منتشر میشود در حالی که همه آنها از کذب بودن خبر آگاهند و تنها یک اقدام رسانه ای در جهت جنگ روانی و ایجاد یک فضای دو قطبی در کشور طراحی شده است. بازی رسانههای غربی به واسطه نزدیکی آنها به سازمانهایی که خط دهی و جهت دهی میکنند قوی است.
آنها همواره با جریان سازیهای دروغ سعی دارند بازخورد و بازتاب آن را دریافت کنند و سیاستهای بعدی حاکمیت را بر اساس آن تنظیم کنند.
در این میان هوشیاری رسانههای داخلی و مسئولان و مقامات کشور است که باید هم دقیق و هم سریع واکنش نشان دهند تا تبعات جریان سازیهای رسانههای آمریکایی و غربی را کاهش دهد.
در ماجرای خبر کذب دیدار ایلان ماسک با ایروانی نماینده ایران در سازمان ملل سیاست تکذیب از سوی مقامات کشورمان باید زودتر اتخاذ میشد تا از بهره برداریهای آمریکا از این خبرسازی و جریان سازی کمتر میشد.
با این وجود تکذیب این دیدار از سوی وزرات خارجه جنگ رسانهای آمریکا را خنثی کرد و از سر خط خبرها پایین کشیده شد اما باز هم تأکید داریم که واکنش سریعتر به این ماجرا نیاز بود.
دیپلماسی نیاز به رسانه دارد، همه رسانههایی که در کشور فعال هستند، قاعدتاً و طبیعتاً باید منانفع ملی کشور را درک کنند و با این درک نسبت به انتشار تحلیلها، گزارشها و انتقادات خود اقدام کنند.
درک این مسئله که شرایط حساس و بحرانی است، کار سادهای است و بر اساس همین درک است که باید مسئولان رسانهها در این شرایط آریش جنگ رسانهای داشته باشند تا بتوانند افکار عمومی را از آنچه که از سوی رسانههای دشمن پمپاژ میشود خنثی کند.
اگر قرار باشد رسانههای داخلی همچون رسانههای دشمن عمل کند و بر اساس اهداف همان برنامهای که از سوی سیاسیون و دستورالعملهایی که سیاستهای حکام غربی دریافت میکند اقدام کند، قطعاً در زمین دشمن بازی کرده است و همان چیزی را پیگیری کرده که غرب و آمریکا خواهان آن است.
یک خبر کذب و دروغ و نوع پرداخت آن در داخل فضایی را به نفع آمریکا ایجاد کرد در حالی که میتوانست بر عکس آن اتفاق بیفتد.
چرا برخی سعی دارند رفت و آمد رؤسای جمهوری در آمریکا را به ایران گره بزنند؟
آیا تفاوتی میان جمهوریخواه و دموکرات وجود دارد؟
آیا ترامپ که چهار سال پیش رئیس جمهور آمریکا بود، اکنون تغییر یافته و قصد دارد تا دست از دشمنی با ایران بردارد؟
قطعاً چنین نیست و آنهایی که این رؤیا را در سر پروراندهاند کوته نظر و خام اندیش هستند و از قوه تجزیه و تحلیل محروماند.
دشمن در حال جنگ با ایران است، جبهههای گوناگونی علیه ایران اسلامی وجود دارد، جنگ نظامی، جنگ اقتصادی، جنگ رسانهای و روانی و دیگر جنگها که از سوی دشمنان پیگیری میشود.
انتشار خبر دیدار ایلان ماسک با سعید ایروانی نماینده ایران در سازمان ملل بخشی از جنگ رسانهای و روانی با ایران اسلامی است.
یک نشریه معتبر و با سابقه بنام نیویورک تایمز مدعی دیدار این دو میشود باور پذیری این خبر به دلیل اعتبار رسانه بالا است اما در داخل باید منتظر بود و دید که مقامات کشورمان چه واکنشی نسبت به این خبر نشان خواهند داد.
برخی انتقاد میکنند، برخی هم از این دیدار خرسند هستند چرا که تصور دارند میتوان با ترامپ کنونی که اواخر دی ماه برای دومین بار وارد کاخ سفید میشود کنار آمد.
اما چینش مهرههای ترامپ در دولت آینده خود نشان از یک دولت تند دارد.
حتی سخن از فشار حداکثری 2 وجود دارد هر چند فشار حداکثری 1 با شکست روبرو شده است و دولت بایدن نیز همان سیاستها را به شکلی دیگر اجرا کرد و نباید پرونده او و دموکراتها را از ترامپ جدا کرد.
خبر دروغ دیدار با آب و تاب در رسانههای آمریکایی منتشر میشود در حالی که همه آنها از کذب بودن خبر آگاهند و تنها یک اقدام رسانه ای در جهت جنگ روانی و ایجاد یک فضای دو قطبی در کشور طراحی شده است. بازی رسانههای غربی به واسطه نزدیکی آنها به سازمانهایی که خط دهی و جهت دهی میکنند قوی است.
آنها همواره با جریان سازیهای دروغ سعی دارند بازخورد و بازتاب آن را دریافت کنند و سیاستهای بعدی حاکمیت را بر اساس آن تنظیم کنند.
در این میان هوشیاری رسانههای داخلی و مسئولان و مقامات کشور است که باید هم دقیق و هم سریع واکنش نشان دهند تا تبعات جریان سازیهای رسانههای آمریکایی و غربی را کاهش دهد.
در ماجرای خبر کذب دیدار ایلان ماسک با ایروانی نماینده ایران در سازمان ملل سیاست تکذیب از سوی مقامات کشورمان باید زودتر اتخاذ میشد تا از بهره برداریهای آمریکا از این خبرسازی و جریان سازی کمتر میشد.
با این وجود تکذیب این دیدار از سوی وزرات خارجه جنگ رسانهای آمریکا را خنثی کرد و از سر خط خبرها پایین کشیده شد اما باز هم تأکید داریم که واکنش سریعتر به این ماجرا نیاز بود.
دیپلماسی نیاز به رسانه دارد، همه رسانههایی که در کشور فعال هستند، قاعدتاً و طبیعتاً باید منانفع ملی کشور را درک کنند و با این درک نسبت به انتشار تحلیلها، گزارشها و انتقادات خود اقدام کنند.
درک این مسئله که شرایط حساس و بحرانی است، کار سادهای است و بر اساس همین درک است که باید مسئولان رسانهها در این شرایط آریش جنگ رسانهای داشته باشند تا بتوانند افکار عمومی را از آنچه که از سوی رسانههای دشمن پمپاژ میشود خنثی کند.
اگر قرار باشد رسانههای داخلی همچون رسانههای دشمن عمل کند و بر اساس اهداف همان برنامهای که از سوی سیاسیون و دستورالعملهایی که سیاستهای حکام غربی دریافت میکند اقدام کند، قطعاً در زمین دشمن بازی کرده است و همان چیزی را پیگیری کرده که غرب و آمریکا خواهان آن است.
یک خبر کذب و دروغ و نوع پرداخت آن در داخل فضایی را به نفع آمریکا ایجاد کرد در حالی که میتوانست بر عکس آن اتفاق بیفتد.
چرا برخی سعی دارند رفت و آمد رؤسای جمهوری در آمریکا را به ایران گره بزنند؟
آیا تفاوتی میان جمهوریخواه و دموکرات وجود دارد؟
آیا ترامپ که چهار سال پیش رئیس جمهور آمریکا بود، اکنون تغییر یافته و قصد دارد تا دست از دشمنی با ایران بردارد؟
قطعاً چنین نیست و آنهایی که این رؤیا را در سر پروراندهاند کوته نظر و خام اندیش هستند و از قوه تجزیه و تحلیل محروماند.
محمد صفری