حوزه سیاست خارجی طی هفتههای اخیر با تحولاتی همراه بوده است که محور آن را نیز تشدید رفتارهای ضد ایرانی غرب تشکیل میدهد. از تصویب قطعنامه غیر اصولی در شورای حکام گرفته تا تصویب قطعنامه حقوق بشری ادعایی در کمیته سوم مجمع عمومی سازمان ملل، از اعمال تحریمها علیه کشتی رانی ایران در شورای اروپا تا تحریم خطوط هوایی و برخی رجزخوانیهای غرب مبنی بر تشدید فشارها و تحریمهای اقتصادی علیه تهران را در این چارچوب میتوان مشاهده کرد. این تحرکات که بخشی از آن به دلیل شرایط حساس منطقه و نشانه ناتوانی غرب در پیشبرد اهداف اشغالگرایانه صهیونیستها و نیز نقش ایران در نظم نوین جهانی است در حالی به گفته مقامات دستگاه دیپلماسی در ماههای آینده ادامه مییابد که در قبال تحرکات غرب دو رفتار قابل توجه است. اولا برجسته سازی شرایط حساس ایران پس از آمدن ترامپ است و ثانیا اقدام احتمالی اروپا در اجرایی سازی مکانیسم ماشه در مهر ماه سال آینده یعنی زمان پایان برجام و قطعنامه 2231 که معنای آن بازگرداندن تحریمها علیه ایران است.
این دو رویداد در برخی محافل سیاسی، اقتصادی و رسانهای داخلی و خارجی در حالی برجسته سازی میشود که همزمان نیز دو نسخه در قبال آن مشاهده میشود. نخست آنکه برجستهکنندگان این مسائل، طرح افزایش قیمتها و تورم به عنوان راهکاری برای جبران کسریهای بودجه دولت را مطرح میسازند. این در حالی است که همزمان نیز بخشی سوداگردان و سودجویان نسخههای شکست خوردهای همچون آزادسای نرخ ارز و حذف قیمتگذاری از سوی دولت با ادعای پایان تصدیگری دولتی را مطرح میسازند.
دوم آنکه عدهای دیگر با برجستهسازی تهدید ترامپ و مکانیسم ماشه نسخه تن دادن به خواستههای اروپا در قالب امضای افای تی اف، اجرای مذاکرات جدید با اروپا برای نوشتن برجامهای جدید را تجویز میکنند.
هر چند که پیروان این دو دیدگاه بر این ادعایند که به دنبال پیشگیری از تشدید مشکلات اقتصادی کشور در پی آمدن ترامپ و مکانیسم ماشه هستند، اما نگاهی به تاریخ نشان میدهد که تن دادن به هر کدام از این دو نسخه خواسته یا ناخواسته میشود همانکه غرب سالهاست به دنبال آن است. از یک سو غرب همواره بر آن بوده تا با گروگان گرفتن اقتصاد و معیشت مردم و ایجاد قحطی مصنوعی بویژه در حوزه انرژی مردم ایران را از ادامه مقاومت دور سازد چرا که مردم پشتوانه اصلی هر نظام مردمسالار همچون جمهوری اسلامی ایران میباشد و از سوی دیگر نیز برآن بوده تا دولتها را با فشارهای اقتصادی به سمت تن دادن به زیادهخواهیها در لوای توافقنامههای جدید سوق دهند چنانکه 30 سال است که با تمدیدهای اسلو هرآنچه خواستهاند از فلسطینیها و عربها دریافت کردهاند. به عبارتی با گروگانگیری غذای ملتها و درآمدهای نفتی و ارزی دولتها ه دنبال باجخواهی هستند.
با توجه به این حقایق، ترس از ترامپ و مکانیسم ماشه در اصل همان خودکشی کردن از ترس مرگ است حال آنکه حقیقت آن است که ظرفیتهای عظیم داخلی و بیرونی برای مقابله با این تهدیدات وجود دارد بویژه آنکه ملت ایران همواره اثبات کردهاند که با بصیرت و آگاهی در برابر تهدیدات مقاومتی جانانه دارند. راهکار حضور مردم در این میدان نیز دست کشیدن دولتمردان از نسخههایی همچون تورم سازیها و افزایش قیمتهای سوالبرانگیز و دل بستن به برجامهای جدید است که بار دیگر میتواند شکست دشمان ایران زمین را به همراه داشته باشد. با تکیه بر همین ظرفیتها میتوان گفت که خودکشی از ترس مرگ ممنوع.
این دو رویداد در برخی محافل سیاسی، اقتصادی و رسانهای داخلی و خارجی در حالی برجسته سازی میشود که همزمان نیز دو نسخه در قبال آن مشاهده میشود. نخست آنکه برجستهکنندگان این مسائل، طرح افزایش قیمتها و تورم به عنوان راهکاری برای جبران کسریهای بودجه دولت را مطرح میسازند. این در حالی است که همزمان نیز بخشی سوداگردان و سودجویان نسخههای شکست خوردهای همچون آزادسای نرخ ارز و حذف قیمتگذاری از سوی دولت با ادعای پایان تصدیگری دولتی را مطرح میسازند.
دوم آنکه عدهای دیگر با برجستهسازی تهدید ترامپ و مکانیسم ماشه نسخه تن دادن به خواستههای اروپا در قالب امضای افای تی اف، اجرای مذاکرات جدید با اروپا برای نوشتن برجامهای جدید را تجویز میکنند.
هر چند که پیروان این دو دیدگاه بر این ادعایند که به دنبال پیشگیری از تشدید مشکلات اقتصادی کشور در پی آمدن ترامپ و مکانیسم ماشه هستند، اما نگاهی به تاریخ نشان میدهد که تن دادن به هر کدام از این دو نسخه خواسته یا ناخواسته میشود همانکه غرب سالهاست به دنبال آن است. از یک سو غرب همواره بر آن بوده تا با گروگان گرفتن اقتصاد و معیشت مردم و ایجاد قحطی مصنوعی بویژه در حوزه انرژی مردم ایران را از ادامه مقاومت دور سازد چرا که مردم پشتوانه اصلی هر نظام مردمسالار همچون جمهوری اسلامی ایران میباشد و از سوی دیگر نیز برآن بوده تا دولتها را با فشارهای اقتصادی به سمت تن دادن به زیادهخواهیها در لوای توافقنامههای جدید سوق دهند چنانکه 30 سال است که با تمدیدهای اسلو هرآنچه خواستهاند از فلسطینیها و عربها دریافت کردهاند. به عبارتی با گروگانگیری غذای ملتها و درآمدهای نفتی و ارزی دولتها ه دنبال باجخواهی هستند.
با توجه به این حقایق، ترس از ترامپ و مکانیسم ماشه در اصل همان خودکشی کردن از ترس مرگ است حال آنکه حقیقت آن است که ظرفیتهای عظیم داخلی و بیرونی برای مقابله با این تهدیدات وجود دارد بویژه آنکه ملت ایران همواره اثبات کردهاند که با بصیرت و آگاهی در برابر تهدیدات مقاومتی جانانه دارند. راهکار حضور مردم در این میدان نیز دست کشیدن دولتمردان از نسخههایی همچون تورم سازیها و افزایش قیمتهای سوالبرانگیز و دل بستن به برجامهای جدید است که بار دیگر میتواند شکست دشمان ایران زمین را به همراه داشته باشد. با تکیه بر همین ظرفیتها میتوان گفت که خودکشی از ترس مرگ ممنوع.
قاسم غفوری