دکتر پزشکیان رئیس جمهوری اسلامی ایران در سفری رسمی راهی مسکو خواهد. این سفر در کنار ادامه دیپلماسی منطقه محور برای توسعه روابط میان همسایگان از یک منظر دیگر دارای اهمیت بسیار است و آن امضای توافقنامه راهبردی 20 ساله میان دو کشور است. این توافقنامه البته پیش از این نیز میان دو کشور اجرایی شده بود چنانکه از سال 1379 به مدت دو دهه طرفین بر اساس آن توافقنامه اقدام کردهاند. با توجه به تغییرات در معادلات منطقهای و جهانی و نیز دگرگونیهای ایجاد شده در ظرفیتهای دو کشور قطعا رویکرد به توافقی جدید بر اساس شرایط روز، اقدامی عقلانی جهت منافع طرفین میباشد. بر اساس گزارشهای منتشره این توافقنامه شامل دهها حوزه می باشد که میتواند سطح جدیدی از مناسبات میان دو کشور را رقم زند.
نگاهی بر معادلات منطقه و جهان نشان میدهد که یک جانبه گرایی غرب و نیز بدعهدی آنها در اجرای تعهداتشان در قبال کشورها، ضرورت تغییر در معادلات منطقهای و جهانی را به همراه داشته است که محور و اساس آن را نیز توسعه روابط همه جانبه میان همسایگان و ایجاد ظرفیتهای منطقهای به دور از وابستگی و دلبستگی به وعدههای توخالی غرب تشکیل میدهد. در یک سوی معادله غرب، کشورهای اروپایی قرار دارند که رفتارشان در معادلات اقتصادی، سیاسی و نظامی از جنگ اوکراین گرفته تا اعمال تحریمها علیه کشورها و نیز حمایتهای همه جانبه آنها از رژیم صهیونیستی نشان میدهد که عملا اروپا بازیگری مستقل نمیباشد و زیر پرچم آمریکا ایفای نقش میکند. بر این اساس عملا حساب باز کردن روی وعدهها و روابط با اروپا برای بهبود شرایط اقتصادی و نقش آفرینی جهانی تصوری نادرست میباشد چنانکه اروپاییها در قبال برجام به خاطر آمریکا هیچ کارکردی نداشته و حتی اینستکس یا همان مبادله مالی میان ایران و اروپا را نیز اجرایی نکردند. در قبال روسیه نیز در حالی که اروپاییها توافق مینسک را با مسکو را امضا کرده بودند اما در نهایت نیز بر عهد خود نبوده و جنگ اوکراین را علیه تمامیت ارضی روسیه ایجاد کردند.
در سوی دیگر معادله غرب نیز آمریکایی قرار دارد که سران آن از بایدن گرفته تا ترامپ هیچ کدام عهدی بر روابط برابر و عادلانه نداشته و صرفا نگاهشان استعماری و سلطه گرایانه است و کوچکترین استقلالی را برای کشورها قائل نیستند. آمریکا همچنان در توهم یک جانبه گرایی جهانی قرار دارد و پذیرنده تغییرات در ساختار جهانی نیست و با سیاست تهدید، تحریم و حتی گزینه نظامی به دنبال تغییر رفتارها بر اساس اهداف خویش است.
نکته مهم آن است که ساختار نظام بینالملل از سازمان ملل گرفته تا نهادهای وابسته نیز نشان دادهاند که عملا استقلال عملی نداشته و به بازیچهای برای نظام سلطه مبدل شدهاند. شانزده ماه از نسل کشی غزه میگذرد در حالی که سازمان ملل و شورای امنیت هیچ اقدامی برای مقابله با جنایات صهیونیستها صورت نداده است. نهادهای مستقل اقتصادی جهانی نیز به همین وضعیت دچار شدهاند که بیتفاوتی صندوق بین المللی پول، بانک جهانی، سازمان تجارت جهانی به تحریمهای غرب علیه سایر کشورها و نیز ایجاد ساختارهایی همچون اف ای تی اف برای سلطه مالی و اشراف اطلاعاتی غرب بر مراودات و عملکرد اقتصادی کشور بویژه در تشدید تحریمها، نمودی از این واقعیت تلخ جهانی است.
در چنین شرایطی میتوان گفت که رویکرد کشورهای همسایه به توسعه مناسبات راهبردی و گسترش آن به حوزه منطقهای میتواند مولفهای برای مقابله با این وضعیت باشد. قطعا ایران و روسیه به عنوان دو همسایه قدیمی با تهدیدات و چالشهای به نسبت مشترک و هدفگداری واحد در مقابله با نظام سلطه و زیادهخواهی غرب، نیازمند توسعه همه جانبه روابط بر اساس یک راهبرد مدون و بلند مدت میباشند که با تغییر دولتها خللی در آن ایجاد نگردد. توافقنامه راهبردی تهران- مسکو میتواند نقطه عطفی جهت تحقق این مهم باشد که در سفر رئیس جمهور به مسکو به امضای روسای جمهور دو کشور خواهد رسید. این توافق میتواند در کنار روابط دو جانبه مولفهای برای نقش آفرینی بیشتر در شانگهای و بریکس باشد که نتیجه آن میتواند گشایش های اقتصادی و بی نیازی کشور به تن دادن به اقدامات ابهام برانگیزی همچون پیوستن به اف ای تی اف و امضای برجامی جدید با تصور رفع تحریمها باشد. این توافقنامه معادلات جدید منطقهای و جهانی را رقم خواهد زد که تقلای رسانه ای غرب برای تحقیر سازی، متهم سازی و ایجاد فضای منفی در قبال این توافقنامه سندی بر اهمیت و ظرفیتهای بالای آن در مناسبات تهران- مسکو و نقش آفرینی طرفین در معادلات
جهانی میباشد.
نگاهی بر معادلات منطقه و جهان نشان میدهد که یک جانبه گرایی غرب و نیز بدعهدی آنها در اجرای تعهداتشان در قبال کشورها، ضرورت تغییر در معادلات منطقهای و جهانی را به همراه داشته است که محور و اساس آن را نیز توسعه روابط همه جانبه میان همسایگان و ایجاد ظرفیتهای منطقهای به دور از وابستگی و دلبستگی به وعدههای توخالی غرب تشکیل میدهد. در یک سوی معادله غرب، کشورهای اروپایی قرار دارند که رفتارشان در معادلات اقتصادی، سیاسی و نظامی از جنگ اوکراین گرفته تا اعمال تحریمها علیه کشورها و نیز حمایتهای همه جانبه آنها از رژیم صهیونیستی نشان میدهد که عملا اروپا بازیگری مستقل نمیباشد و زیر پرچم آمریکا ایفای نقش میکند. بر این اساس عملا حساب باز کردن روی وعدهها و روابط با اروپا برای بهبود شرایط اقتصادی و نقش آفرینی جهانی تصوری نادرست میباشد چنانکه اروپاییها در قبال برجام به خاطر آمریکا هیچ کارکردی نداشته و حتی اینستکس یا همان مبادله مالی میان ایران و اروپا را نیز اجرایی نکردند. در قبال روسیه نیز در حالی که اروپاییها توافق مینسک را با مسکو را امضا کرده بودند اما در نهایت نیز بر عهد خود نبوده و جنگ اوکراین را علیه تمامیت ارضی روسیه ایجاد کردند.
در سوی دیگر معادله غرب نیز آمریکایی قرار دارد که سران آن از بایدن گرفته تا ترامپ هیچ کدام عهدی بر روابط برابر و عادلانه نداشته و صرفا نگاهشان استعماری و سلطه گرایانه است و کوچکترین استقلالی را برای کشورها قائل نیستند. آمریکا همچنان در توهم یک جانبه گرایی جهانی قرار دارد و پذیرنده تغییرات در ساختار جهانی نیست و با سیاست تهدید، تحریم و حتی گزینه نظامی به دنبال تغییر رفتارها بر اساس اهداف خویش است.
نکته مهم آن است که ساختار نظام بینالملل از سازمان ملل گرفته تا نهادهای وابسته نیز نشان دادهاند که عملا استقلال عملی نداشته و به بازیچهای برای نظام سلطه مبدل شدهاند. شانزده ماه از نسل کشی غزه میگذرد در حالی که سازمان ملل و شورای امنیت هیچ اقدامی برای مقابله با جنایات صهیونیستها صورت نداده است. نهادهای مستقل اقتصادی جهانی نیز به همین وضعیت دچار شدهاند که بیتفاوتی صندوق بین المللی پول، بانک جهانی، سازمان تجارت جهانی به تحریمهای غرب علیه سایر کشورها و نیز ایجاد ساختارهایی همچون اف ای تی اف برای سلطه مالی و اشراف اطلاعاتی غرب بر مراودات و عملکرد اقتصادی کشور بویژه در تشدید تحریمها، نمودی از این واقعیت تلخ جهانی است.
در چنین شرایطی میتوان گفت که رویکرد کشورهای همسایه به توسعه مناسبات راهبردی و گسترش آن به حوزه منطقهای میتواند مولفهای برای مقابله با این وضعیت باشد. قطعا ایران و روسیه به عنوان دو همسایه قدیمی با تهدیدات و چالشهای به نسبت مشترک و هدفگداری واحد در مقابله با نظام سلطه و زیادهخواهی غرب، نیازمند توسعه همه جانبه روابط بر اساس یک راهبرد مدون و بلند مدت میباشند که با تغییر دولتها خللی در آن ایجاد نگردد. توافقنامه راهبردی تهران- مسکو میتواند نقطه عطفی جهت تحقق این مهم باشد که در سفر رئیس جمهور به مسکو به امضای روسای جمهور دو کشور خواهد رسید. این توافق میتواند در کنار روابط دو جانبه مولفهای برای نقش آفرینی بیشتر در شانگهای و بریکس باشد که نتیجه آن میتواند گشایش های اقتصادی و بی نیازی کشور به تن دادن به اقدامات ابهام برانگیزی همچون پیوستن به اف ای تی اف و امضای برجامی جدید با تصور رفع تحریمها باشد. این توافقنامه معادلات جدید منطقهای و جهانی را رقم خواهد زد که تقلای رسانه ای غرب برای تحقیر سازی، متهم سازی و ایجاد فضای منفی در قبال این توافقنامه سندی بر اهمیت و ظرفیتهای بالای آن در مناسبات تهران- مسکو و نقش آفرینی طرفین در معادلات
جهانی میباشد.
قاسم غفوری