جهان در حالي با تحولاتي همچون سوريه و اوكراين دوران انتظار را به سر ميبرد كه در نهايت روسيه و يا غرب كدام يك ميتواند قدرت خود را به ديگري تحميل نمايد كه آغاز دور نهايي مذاكرات ايران و ۱+۵ ابعاد جديدي از مناسبات بينالمللي را به خود معطوف ساخته است.
مذاکرات هستهاي ميان جمهوري اسلامي ايران و گروه ۱+۵ در حالي در اواسط ارديبهشت ماه ادامه مييابد که در کنار روند مذاکرات يک نکته قابل توجه است و آن تلاش محافل رسانهاي و سياسي غرب براي برجستهسازي تاثيرات مناقشه روسيه با غرب بر اوكراين بر حمايتهاي روسيه در روند مذاکرات است.
محافل رسانهاي و سياسي غرب چنان ادعا ميکند که دليل عدم همراهي قاطع روسيه با غرب در مذاکرات و گرايش اين کشور به توسعه روابط اقتصادي با ايران از جمله امضاي قرارداد نفتي ۲۰ ميليارد دلاري به دليل انتقامگيري روسيه از رفتارهاي غرب در قبال اوکراين است.
هر چند که تاثيرات متقابل بحران اوکراين و مذاکرات هستهاي امري قابل تامل ميباشد اما اين سوال مطرح است که چرا غرب تلاش دارد تا چنان القاء سازد که روسيه به دليل بحران اوکراين به سمت ايران گرايش يافته و نه به دليل ظرفيتهاي اقتصادي و سياسي ايران؟
در پاسخ به اين پرسش چند نکته قابل توجه است. نخست آنکه غرب از آگاهي جهاني نسبت به ظرفيتهاي عظيم اقتصادي و سياسي ايران در منطقه هراس دارد به ويژه اينکه تحولات سوريه و پيروزي ديدگاه ايران بر غرب، هزينههاي بسياري براي غربيها داشته است.
غربيها اکنون برآنند تا با مانعتراشي در اجراي توافق ۲۰ ميليارد دلاري ايران و روسيه و نيز اهميتزدايي از ظرفيتهاي ايران به عنوان عامل رويکرد روسيه به تهران، به نوعي مانع گرايشات جهاني به ايران شوند. اجراي توافق ۲۰ ميليارد دلاري روسيه با ايران و نيز آشکارتر شدن دستاوردهاي همکاري دو کشور در معادلات منطقهاي موجب توجه بسياري از کشورها به ايران و رويکرد آنان به همگرايي اقتصادي و سياسي با ايران ميگردد که مطلوب غرب نميباشد. يکي از حربههاي غرب براي جلوگيري از رويکرد کشورها به ايران در کنار ادعاهاي واهي نظير معرفي ايران به عنوان محور تروريسم و ناقض حقوق بشر، کماهميت جلوه دادن توافق ۲۰ ميليارد دلاري ايران و روسيه و نيز ظرفيتهاي ايران براي تقويت قدرت چانهزني روسيه در برابر غرب با برجستهسازي تاثير مناقشه روسيه با غرب بر سر اوكراين در قرار گرفتن مسکو در کنار ايران در مذاکرات هستهاي تشکيل ميدهد.
دوم آنکه يک اصل اساسي در مذاکرات هستهاي مشاهده ميشود و آن اينکه غرب تلاش دارد تا چنان عنوان نمايد که دليل ناکامي غرب در مذاکرات به دليل حمايتهاي چين و روسيه از ايران و ايستادگي و مقاومت ملت ايران است، آنها با برجستهسازي نقش روسيه در مذاکرات دارند از الگو شدن مقاومت هستهاي ملت ايران براي جهانيان جلوگيري نمايند و چنان وانمود سازند که هر کشوري براي رسيدن به اهداف خود بايد يکي از دو بلوک غرب يا شرق را انتخاب نمايد. به عبارتي ديگر تاکيدات محافل رسانهاي و سياسي غرب بر نقش روسيه در مذاکرات تحرکي براي تبديل جهان به نظام دوقطبي ميان روسيه و غرب و حذف مولفههاي مهم به نام مقاومت ملتها در تحقق آرمانهايشان است. غرب سعي دارد تا مانع از توجه و رويکرد جهاني به ايران به عنوان الگوي مقاومت هستهاي در برابر زيادهطلبيهاي غرب گردد تا به زعم خود سناريوي در حاشيه قرار دادن ايران در معادلات جهاني را اجرايي سازد.
سوم آنکه بررسي کارنامه غرب نشان ميدهد که اين کشورها از سوي اجبار و ناتواني به مذاکرات آمدهاند چرا که سياستهاي آنها مبني بر تهديد و تحريم ايران شکست خورد و آنها گزينهاي جز مذاکره ندارند. آگاهي جهاني از اين حقيقت هزينههاي بسياري براي غرب به همراه دارد لذا اين کشورها همواره بر آن بودهاند تا همزمان با مذاکرات ايران و ۱+۵ فضايي از حاشيهها را ايجاد نمايند.
ايجاد پروندههايي مانند حقوق بشر تروريسم عليه ايران، تکيه بر تحريمهاي جديد و اجراي سياست تنبيه در قبال ايران، برجستهسازي نقش روسيه و مساله اوكراين در مذاکرات و دهها مساله حاشيهاي ديگر را ميتوان از حربههاي غرب براي پنهانسازي نياز آنها به مذاکرات دانست. با توجه به آنچه ذکر شد ميتوانگفت که طرح غرب براي برجستهسازي جايگاه روسيه در مذاکرات و از جمله ادعاي تاثيرگذاري مساله اوکراين در رويکرد روسيه به ايران، طرحي براي اهميتزدايي از جايگاه و ظرفيتهاي ايران به عنوان عامل گرايش روسيه به تهران و نيز نقش مقاومت ملت ايران در عدم اجرايي شدن زيادهخواهيهاي ضد ايراني غرب در مذاکرات است که هدف نهايي آن نيز پنهانسازي ناتواني غرب براي به چالش کشاندن ملت ايران و منزوي ساختن ايران در عرصه منطقهاي و جهاني است.