امروز در حالي روز پاياني دوره چهار ماهه مذاكرات جمهوري اسلامي ايران و گروه ۱+۵ عنوان گرديده است كه خبرگزاری المستقبل به نقل از شبکه العربیه ديروز مدعی شد: "جان کری" در حاشیه مذاکرات هستهای در وین با "سعود الفیصل" دیدار خواهد کرد.
اين اخبار در حالي ديروز منتشر شد كه سعودالفيصل وزير خارجه عربستان در پاريس نيز به فابيوس و کري وزراي خارجه فرانسه و آمريکا درباره توافق هستهاي با ايران هشدار داده بود در حالي که ادعاهاي مشابهي را نيز در مسکو مطرح کرد.
پيش از اين نيز ترکي فيصل از مقامات ارشد عربستان ادعا کرده در صورت توافق ۱+۵ با ايران، عربستان بايد به دنبال غنيسازي هستهاي باشد و منطقه با رقابت هستهاي همراه ميشود. رسانههاي غربي از طرح عربستان براي خريد رزم ناوهاي جديد از آمريکا با محوريت مقابله با ايران خبر داده است.
العربيه نيز ادعا کرده پادشاه عربستان در چارچوب مقابله با قدرت مالي ايران پس از توافق با ۱+۵ بر لزوم وحدت کشورهاي عربي تاکيد و حتي رويکرد عربستان به بخشش قطر نيز در اين چارچوب بوده است. همزمان با مذاکرات وين، منابع خبري از ديدار جان کري وزير خارجه آمريکا با فيصل در فرانسه خبر دادند در حالي که همزمان اوباما رئيسجمهور آمريکا نيز در تماس تلفني با پادشاه عربستان بر حفظ منافع عربستان در مذاکرات تاکيد کرده است عربستان در اقدامي قابل تامل از شوراي امنيت خواستار قرار دادن نام حزبالله لبنان در ليست گروههاي تروريستي گرديده است.
رفتارهاي عربستان را در دو محور ميتوان تحليل كرد. نخست القاي اين تصور که توافق با ايران برابر با ايجاد رقابت تسليحاتي و نظامي در منطقه ميگردد. دوم آنکه اين توافق بر بحرانهاي منطقه خواهد افزود و زمينهساز جنگ هستهاي ميشود. مجموع اين رفتار در يک جمله خلاصه ميشود و آن القاي تهديد امنيت منطقه بودن توافق با ايران است. حال اين سوال مطرح است که چرا عربستان اين نقش را ايفا ميکند و بانيان اين طرح چه اهدافي را پيگيري ميکنند؟
آنچه در مرحله نخست به ذهن ميآيد اين حقيقت است که عربستان مانند صهيونيستها تحقق حقوق هستهاي ايران را شکستي سنگين براي خود در منطقه ميداند چرا که اين مسئله به ملتهاي منطقه نشان ميدهد که همگرايي با غرب دستاوردي ندارد حال آنکه مقاومت در نهايت تسليمسازي غرب را رقم ميزند و به ثمر ميرسد.
در كنار اين مسئله يك نكته مهم مطرح است و آن اينكه عربستان كه در عرصه داخلي با اعتراضهاي مردمي مواجه است و در عرصه منطقهاي نيز جايگاه چنداني ندارد و حمايتش از تروريسم، نگاه منفي ملتها به آلسعود را در پيش داشته است. عربستان در حالي با ادعاهايي مانند تلاش براي مبارزه با تروريسم و حتي ايفاي نقش در وحدت عربي سعي دارد تا چهرهاي مثبت از خود به نمايش گذارد كه همزمان به دنبال القاي نقش پدرخواندگي براي خود ميباشد.
عربستان چنان وانمود ميكند كه هر تحولي در منطقه براساس نظر اين كشور است و همگان بايد تابع آن باشند. با توجه به روحيات خود شيفتگي كه در ميان مقامات عربستان مشهود است آنها با موضعگيري در قبال مذاكرات ايران و گروه ۱+۵ برآنند تا اين تصور را القا سازند كه نتيجه مذاكرات - هرچه بوده - برگرفته از خواست و نظر عربستان است. آنها با اين ادعاها ميخواهند ضمن پنهانسازي ناكاميهاي داخلي و خارجي و البته حمايت خود از تروريسم، چهره يك فاتح براي خود ترسيم نمايند. آنها با اين ظاهرسازي برآنند تا به زعم خود نقش ايران را در معادلات جهاني كمرنگ نشان داده و اقتداري ظاهري براي خود به نمايش گذارند. اقتداري كه به ادعاي آنها حتي تعيينكننده قدرتمندترين كشور منطقه يعني جمهوري اسلامي ايران است.
در كنار اين حقايق يك اصل مهم مطرح است و آن اينكه خودشيفتگي و البته تقلاي عربستان براي نمايش قدرت پوشالي خويش، زمينهساز استفاده آمريكا از آنها گرديده است كه نه تنها عليه جمهوري اسلامي ايران بلكه عليه كل منطقه و جهان اسلام است.
اولا، اصولا غرب تلاش دارد تا ايران را درگير حاشيههايي مانند ادعاهاي آمانو، تهديدات صهيونيستها و عربستان و حتي برخي اعضاي ۱+۵ نمايد تا تمرکز آن را در مذاکرات برهم زده تا شايد بتواند امتيازاتي از ايران دريافت نمايد.
ثانيا غرب با برجستهسازي قدرت عربستان و صهيونيستها به عنوان عناصر تاثيرگذار در مذاکرات به دنبال کمرنگسازي جايگاه ايران در منطقه و ايجاد قدرت ظاهري براي مهرههاي منطقه خود است. اين مسئله براي جلوگيري از همگرايي ملتهاي منطقه به ايران و افشاي شکستهاي گسترده غرب در برابر ظرفيتهاي ايران قابلتوجه است. آمريكا در حالي با نمايش قدرت ظاهري به دنبال امتيازگيري از عربستان است كه همزمان به زعم خود سياست تحقير جايگاه منطقهاي ايران را در پيش گرفته در حالي كه جهانيان همواره اذعان كردهاند كه ايران قدرت اول منطقه است ولاغير.
ثالثا غرب با ادعاي ايجاد تهديد امنيتي در منطقه به واسطه توافق با ايران به دنبال تمديد مذاکرات بدون دادن هيچ امتيازي است. غرب ميخواهد با کمترين هزينه مذاکرات را تمديد نمايد تا شايد در گذر زمان بتواند ايران را از اصول خود دور سازد در حالي که همزمان به دنبال کسب امتيازات از ايران در آينده خواهد بود.
چهارم آنکه غرب سعي دارد تا چنان القاء سازد که مشکل مذاکرات هستهاي با ايران نه تحريمها و دشمنيهاي غرب بلکه جنگ داخلي ميان شيعه و سني است. به عبارتي غرب با بکارگيري عربستان سعي دارد تا چنان القاء سازد که همچون تروريسم جاري در منطقه که برگرفته از رقابت شيعه و سني است موضوع هستهاي ايران نيز درگيري شيعه (ايران) و سني (عربستان) است. غرب با اين حربه سعي دارد تا سياست تخريب چهره اسلام را اجرايي سازد که متاسفانه عربستان نيز گرفتار اين بازي شده است.
با توجه به اين شرايط ميتوان گفت كه تحركات عربستان در قبال مذاكرات وين و برجسته شدن آن از سوي رسانههاي عربي و غربي، صرفا كوبيدن بر طبل توخالي است چرا كه اگر عربستان واقعا توان تاثيرگذاري بر مذاكرات را داشت در طول ۱۰ سال مذاكره اين اقدام را صورت ميداد حال آنكه در طول اين مدت هرگز اقدامي از سوي اين كشور مشاهده نشده است در همين حال اگر رياض واقعا نگران امنيت منطقه بود از يكسو به مقابله با تسليحات هستهاي رژيم صهيونيستي ميپرداخت و براي توازن قدرت هم كه شده به سمت دستيابي به بمب هستهاي گام بر ميداشت و از سوي ديگر به حمايت از تروريسم در منطقه نميپرداخت و در كنار غرب و صهيونيستها چنين آتشي را در منطقه نميافروخت. حال آنكه عربستان هيچكدام از اين اقدامات را صورت نداده است لذا اكنون نيز به صراحت ميتوان گفت كه ادعاهاي نگراني عربستان و نقش آنها در روند مذاكرات صرفا يك بلوف تو خالي است و كري اكنون سوار بر حماقتها و خودشيفتگي فيصل ميتازد ولاغير.