همانطور که برخي تحليلگران و کارشنان سياسي واقع نگر پيشبيني کرده بودند (رجوع شود به سرمقاله توافق نه خوب نه بد ۱۶ تيرماه سياست روز) پس از يک دوره ۱۲ ساله مناقشه و هيجده ماه مذاکرات فشرده و نفسگير هيات مذاکرهکننده ايراني با کشورهاي ۱+۵ روي موضوع انرژي هستهاي ايران، سرانجام در ۲۳ تيرماه سال جاري، آنها به يک جمعبندي مشترک (برجام) رسيدند تا پس از طي مراحل قانوني در پايتختها به امضاي طرفين برسد.
بدون ورود در محتواي تخصصي (برجام) اعلام مخالفت صريح رژيم صهيونيستي از اين توافق ميتواند دليلي بر بد نبودن آن داشته باشد. مقاومت ملت ايران در مقابل زيادهخواهيهاي خان بزرگ دنيا و نوچههايش و همچنين تلاشهاي جهادگونه فرزندان انقلاب در پروسه طولاني پرونده هستهاي ايران توانست دستاوردهاي هستهاي ايران در زمينه پژوهش ها و تامين سوخت مورد نياز راکتورهاي هستهاي در داخل کشور را به جامعه جهاني بقبولانند و از اينکه نتوانست به همه مطالبات مردم جامه عمل بپوشانند وجه ديگر توافق يعني نه خوب بودن (برجام) حکايت دارد.
درمقابل سئوال برخي منتقدين كه مي پرسند آيا نميشد كه کفه ترازو به طرف هيات ايراني سنگينتر ميبود؟بايد گفت كه فرزندان انقلاب سعي وتلاش خود را بکار بستند تا ملت به همه خواستههايش برسد اما واقعيتهاي موجود بينالمللي اين اجازه را نداد. چرا كه در روابط بينالملل هردولتي به دنبال تامين «منافع ملي» کشور خود است. اگرچه برخي مواقع زيادهخواهيهاي قدرتهاي بزرگ و استکباري حقوق مسلم ديگر کشورها را ناديده گرفته و يا با مخاطره مواجه ميسازند.
به عبارتي ديگر روابط بينالملل بيشباهت به شهر بيداروغه- آنارشيك- نيست. در منازعه بين کشورها، آنهايي که از قدرت سخت (وسعت،جمعيت، سلاح و مهمات، ميزان اندوختهها و ذخاير ارزي و دسترسي به تکنولوژي به روز دنيا) بيشتر برخوردارند باشند در مواجه با ديگران برنده ميدان هستند. اما در مذاکره; قدرت نرم جايگزين قدرت سخت ميشود. داشتن منطق قوي، فرهنگ غني و هيئت مذاکرهکننده متعهد و متخصص، شجاع، باهوش و ذکاوت، دشمنشناس، متکي به ملت، و توانمنديهاي خود ميتواند کارساز و تعيينکننده باشد.
به اعتراف دوست و دشمن هيئت مذاکرهکننده ايراني از بهترين فرزندان انقلاب اسلامي انتخاب شده بودند که پيوسته تاييد و دعاي خير رهبري و ملت را نيز به همراه داشتند آنها سخت تلاش کردند تا گامهاي استواري براي اثبات حقانيت و مظلوميت ملت ايران براي استيفاي حقوق هستهاي خود بردارند. انصافا آنچه بدست آوردند تمام آن چيزي بود که در شرايط و واقعيتهاي حاکم بر روابط بينالملل امکانپذير بود ولاغير.
واقعيت ممکن است در مقاطعي منطبق بر حقيقت و در مواقعي متفاوت و يا حتي متضاد با آن باشد. واقعيتها پيوسته در متن جامعه وجود داشته و در بزنگاههايي که مديران کلان بخواهند تصميم استراتژيک بگيرند رخ مينمايند. درصدر اسلام بعد از رحلت جانسوز پيامبر اکرم(ص) واقعيتهاي آن روز جامعه زمينه تشکيل «شوراي سقيفه» و انحراف از صراط مستقيم شد و عمري امت اسلامي را از وجود نعمت رهبري امام معصوم(ع) محروم ساخت. در اين واقعه بيست و پنج سال دومين شخص جهان اسلام وجانشين به حق و الهي پيامبر(ص) را خانهنشين کردند. بعد از رجوع و اصرار مردم به بيعت، حاكميت مردم را براي برقراري عدالت در جامعه طبق سنت رسولالله مورد قبول ايشان قرار مي گيرد وگرنه دنيا در نظر او به اندازه عطسه بزي ارزش ندارد.
در طول قريب به پنج سال حکومت چندين جنگ بر امام تحميل مي شود. در جريان جنگ صفين برخي از افراد سادهلوح با جمود فكري و بيبصيرت لشگر که به حيله عمروعاص و بر سر نيزه کردن قرآنها فريب خورده بودند امام معصوم را مجبور به صلح با معاوينه مي نمايند. بعد هم پشيمان شده و به جاي توبه و اظهار ندامت امام المسلمين را معترض مي شوند و شعار لاحکم اله لله سرمي دهند.
چهارده قرن بعد و در جريان جنگ تحميلي صدام عليه ايران بعد از هشت سال دفاع مقدس شرايط داخلي كشور و واقعيتهاي بينالمللي موجب پذيرش قطعنامه ۵۹۸ شوراي امنيت سازمان ملل متحد از سوي امام خميني(ره) شد. امامي که تا آن روز در قاموس استکبارستيزي مکتبش کلمه «صلح» معني نشده بود چرا که او به صراحت گفته بود «من به تمام دنيا با قاطعيت اعلام ميکنم که اگر جهانخواران بخواهند در مقابل دين ما بايستند ما در مقابل همه دنياي آنان خواهيم ايستاد و تا نابودي تمام آنان از پاي نخواهيم نشست! (امام خميني ۶ مرداد ۱۳۶۶) و تاريخ گواهي به صدق در گفتار و کردار آن يگانهاي كه دومي نداشت مي دهد.
با اعلام توافق اوليه در جمعبندي مذاکرات هستهاي (برجام) در وين، عده قليلي از مقام رهبري پيشي گرفته و عليرغم توصيههاي ايشان به خويشتنداري براي به دست آوردن قدرت مشغول رقص و پايکوبي و دستافشاني شدند. انقلاب را تمام شده فرض کرده و نسخه همراهي با استکبار را براي جامعه تجويز ميکنند. در نقطه مقابل عدهاي از امام و پيشواي خود عقب مانده و براي ازدست دادن قدرت مراسم عزا بر پا كرده و بر سر و سينه خود مي زنند و وااسلاما، وااماما، وا انقلابا سر داده و انقلاب و آرمانها و ارزشها را از دست رفته مي پندارند.
دراين ميان امت اسلامي چون كوه استوار در پشت سر رهبري گوش به فرمان وليامر خود ايستاده و منتظر اشاره اويند. تا به تكليف تاريخي خود عمل كنند. چرا که خميني کبير در وصف پيروان امام و رهبري فرموده بود «من با جرات مدعي هستم که ملت ايران و توده ميليوني آن در عصر حاضر بهتر از ملت حجاز در عهد رسولالله صليالله عليه و اله و کوفه و عراق در عهد اميرالمومنين و حسين بن علي صلوات الله و سلاماله عليها ميباشند ]...[ و اسلام بايد افتخار کند که چنين فرزنداني تربيت نموده و ما همه مفتخريم که در چنين عصري در پيشگاه چنين ملتي ميباشيم (وصيتنامه سياسي والهي امام) برخي نظرسنجي ها نشان از رضايتمندي مردم از روند مذاكرات تيم هستهاي ايران و جمع بندي وين(برجام)دارد اين اقبال مردم( سرمايه اجتماعي) در دست دولت است.
عدهاي از نيروهاي راديكال و فرصت طلب در صدد مصادره اين اعتمادعمومي و هزينه كردن آن براي به دست آوردن كرسيهاي مجلس دهم بر آمده اند. حال بايد منتظر ماند و ديد دولت "تدبير و اميد" چه برنامهاي براي استفاده بهينه از اين سرمايه اجتماعي ارائه خواهد داد. آيا اين اعتماد عمومي را در كنار سرمايههاي مادي براي حل مشكلات مردم هزينه خواهد كرد و يا تسليم لابي گروههاي فشار خواهد شد.