شاید هنوز زود باشد که بگوییم اتحادیه اروپا به زودی از هم میپاشد و کشورهای قاره سبز دوباره استقلال خود را به دست میآورند، اما نشانههایی از این فروپاشی دیده میشود.
اتحادیه اروپا، تشکلی است که در قاره اروپا شکل گرفت تا یک «آرمان قاره» ایجاد کند، هدف از این اتحاد، ایجاد یک قدرت، چه از لحاظ اقتصادی و نظامی، چه از لحاظ فرهنگی و اجتماعی بود. اروپاییها با ایجاد چنین نهادی سعی کردند تا مرزهای میان خود را بردارند، تصمیمگیری از دولت هر کشور گرفته شود و به این سازمان سپرده شود، پولها مشترک گردد، ارتشها از قوانین این اتحادیه تبعیت کنند، فرهنگها تلفیق شود و به سوی دستیابی به رویای دنیای مطلوب خود گام بردارند. دنیایی که برای آنها هیچ حد و مرزی وجود نداشته باشد.آزادیها به بیبند و باری رسیده، فرهنگها از بین رفته، دین منسوخ شده به شکل یک شمایل درآمده، اهدافی است که اتحادیه اروپایی آن را دنبال کرده و میکند.
اما تا کنون نتوانسته است به آن دست یابد، البته دستاوردهایی داشته، اما سیاستها، تصمیمگیریها و تصمیمسازیهای سران اتحادیه اروپا به گونهای برنامهریزی و پیاده شده که، پس از گذشت سالها از زمان تأسیس اتحادیه اروپا پس از جنگ جهانی دوم، از ۱۹۵۲میلادی تاکنون تحولات گستردهای در این سازمان ایجاد شده است که باعث گشته تا مردمان کشورهای عضو این اتحادیه خوشبینی خود را از دست بدهند.
مردم انگلیس پس از ۴۳ سال عضویت در این اتحادیه روز پنجشنبه برای خود تصمیم گرفتند که دیگر عضو آن نباشند، هر چند رفراندومی که برای جدایی انگلیس از اتحادیه اروپایی برگزار شد، برای دولتمردان آن الزامآور نیست، اما آیا دولتمردان بریتانیا میخواهند به خواسته مردم خود پشت کنند و علیرغم رأی و میل آنها همچنان در عضویت اتحادیه اروپا باقی بمانند؟!
به نظر میرسد که اینگونه نخواهد بود. واکنش کامرون به رأی مردم بریتانیا نشان داد که حاکمان انگلیس مجبور به تمکین هستند.
به خوبی میداند اگر چنین کنند، به دموکراسی ادعایی خود ضربه میزنند و این پرسش برای افکار عمومی جهان پیش میآید که چگونه است، آنها برای ایجاد دموکراسی خودخواسته در دیگر کشورها، دخالت میکنند و جنگ به راه میاندازند، اما به رأی مردم کشورشان احترام نمیگذارند؟
اتحادیه اروپایی معایب بزرگی دارد، بزرگترین عیب آن هم نداشتن استقلال برای برقراری روابط سیاسی و اقتصادی کشورهای عضو آن با دیگر کشورها است، به این معنا که اگر اتحادیه تصمیم به قطع رابطه با کشوری بگیرد همه آنها ملزم به اجرای آن میشوند، حتی اگر برخلاف میل و نظر مقامات و مردم یک یا چند کشور عضو باشد.
نمونه آن بسیار دیده شده است، از جمله میتوان به رفتار اتحادیه اروپا با جمهوری اسلامی ایران اشاره کرد، آنها در مقاطع گوناگون و به بهانههای مختلف و واهی اقدام به قطع روابط سیاسی - اقتصادی خود با ایران کردند که البته پس از مدتی دوباره تن به برقراری ارتباط دادند و سفارتخانههای خود را بازگشایی کردند، اما اگر در این زمینه هر یک از کشورهای عضو اتحادیه استقلال رأی داشتند، قطعاً بسیاری از آنها تن به خواسته سازمان خودساخته نمیدادند و به روابط خود با ایران ادامه میدادند.
اتحادیه اروپا دست و پای کشورها را برای تصمیمگیری مستقل بسته است آنها نمیتوانند مستقل از اتحادیه برای خود تصمیم بگیرند، حتی مجبور میشوند علیرغم میل خود در تصمیمگیری این سازمان مشارکت کنند که باعث تحمیل هزینههای مادی، معنوی، سیاسی و حتی جانی برای آنها میشود، در حالی که اگر چنین قوانینی در این اتحادیه وجود نداشت، هر کشور اروپایی میتوانست برای خود تصمیم بگیرد. در ماجرای تحریم روسیه از سوی اروپا بسیاری از کشورهای اروپایی از این بابت متضرر شدند، اما همه آنها مجبور به تمکین تصمیمی بودند که اتحادیه در قبال روسیه گرفته بود.
اگر همهپرسیای که در انگلیس برگزار شد در دیگر کشورهای اروپایی هم برگزار شود به احتمال زیاد رأی مردم آن کشورها هم همچون مردم انگلیس خواهد بود. فرانسه اکنون زمینه جدایی از اتحادیه اروپا را دارد، این کشور با مشکلات سیاسی، اقتصادی و امنیتی روبهرو است، نارضایتی مردم از اوضاع کشور میتواند آنها را به سوی برگزاری همهپرسی «بودن یا نبودن» در اتحادیه اروپا سوق دهد، اگر مردم این کشور هم، به ترک اتحادیه رأی دهند، کشورهای دیگر از اعضای اتحادیه برای برگزاری رفراندوم رغبت بیشتری خواهند یافت هر چند هماکنون هم به خاطر رأی تاریخی مردم انگلیس این انگیزه در آنها ایجاد شده است.
شاید اکنون سران برخی از کشورهای اروپایی از تصمیم مردم انگلیس شگفتزده، ناخرسند و نگران شده باشند، اما پیام مردم بریتانیا را باید درک کنند که اگر اتحادیهای تشکیل دادند تا بتوانند از همه ظرفیتهای خود برای بهبود وضعیت قاره اروپا بهره ببرند، نباید به طور مطلق از سیاستهای امریکا تبعیت کنند، اتحادیه اروپا ابزاری است در دست امریکا تا این کشور بتواند با بهرهگیری از قابلیتهای آن، هزینههای خود را کم کند تا به اهدافش دست یابد.
اتحادیه اروپا میتوانست یک سازمان و نهاد مثبت باشد به شرطی که در تصمیمگیریها و تصمیمسازیهای خود مستقل عمل کند و عقل و منطق را در آن حاکم سازد و از همه مهمتر از پیروی کورکورانه از امریکا دست بردارد.
نگرانی مقامات اتحادیه اروپا بجاست چراکه ترک این سازمان به سراغ آنها هم خواهد آمد.