از کجا شروع کنیم؟
هر کجا که دوست دارید.
از مذاکرات هستهای شروع کنیم و برسیم به موضوعات دیگر؟
(میخندد) ... خوب است.
از دورهی آقای احمدینژاد شروع میکنیم که کار به دست شما و آقای جلیلی سپرده شد؛ واقعاً آن زمان نمیشد توافقی در حد برجام صورت گیرد؟
ابتدا باید گزینههای ممکن را بررسی کنیم. چهار گزینه متصور است؛ دستیابی به توافقی بدتر از برجام، دستیابی به توافقی مانند برجام، دستیابی به توافقی بهتر از برجام و دستیابی به راهکاری که در آن حقوق هستهای ملت ایران تثبیت شده و تحریمها لغو گردد. توجه به گزینهی چهارم اهمیت زیادی دارد، چراکه فضایی که در این دولت ایجاد شده این است که راهکار را فقط در دستیابی به توافق مکتوب میبینند و اتفاقاً این نقطهی ضعف اصلی دولت در عرصهی مذاکرات هستهای بود، چراکه طرف مقابل یقین داشت برای طرف ایرانی حصول توافق مهمترین چیز است و لذا میتواند حقوق هستهای را نادیده گرفته و در مورد لغو تحریمها فریبکاری کند. با قاطعیت میتوان گفت که امکان حصول یکی از دو گزینهی نخست در زمان ما قطعی بود، ولی این گزینهها تأمینکنندهی منافع ملی نبود، اما دستیابی به دو گزینهی سه و چهار مهم است که به نظر من با توجه به روند توسعهی فنی هستهای ایران در آن دوره و نیز پیشروی ما در عرصهی مذاکرات و عقبنشینیهای مستمر و تصاعدی آنها در مقابل مقاومت ملت ایران، این حقیقت در برابر ما قرار داشت که با تلاش، شکیبایی و مقاومت میشد به یکی از این دو گزینه سه و چهار دست یافت.
یعنی شما معتقدید که تنها راهحل مساله هستهای توافق نبود؟
همین طور است. در موضوع هستهای توافق لزوماً تنها گزینهی پیشِروی ما نبود. ما میتوانستیم مسیری را برویم که از یک طرف حقوق و منافعمان تثبیت بشود و از سوی دیگر هزینهها به حداقل برسد، چراکه به هر حال ایستادن پای استقلال هزینه دارد.
بیشتر توضیح میدهید؟
با بررسی شرایطی که ما موضوع هستهای را به دولت تدبیر و امید تحویل دادیم، میتوان به این حقیقت پی برد که اولاً؛ حصول توافق ممکن بود و ثانیاً؛ توافق تنها گزینهی پیشِروی ملت ایران نبود.
وقتی ما وارد مذاکرات شدیم، اولاً؛ امریکا قائل به هیچ حق هستهای برای ملت ایران نبود، ثانیاً؛ آنقدر خود را قدرتمند و ایران را ضعیف میپنداشت که حاضر به پذیرش ایران بهعنوان طرف مذاکره و یا توافق نبود، ثالثاً؛ امریکا حضور خود در مذاکرات جمعی (در قالب ۱+۵) را مشروط به اجرای قطعنامههای شورای امنیت توسط ایران کرده بود، نکته چهارم اینکه؛ امریکا حاضر به انجام معاملهی هستهای با ایران و دستیابی به توافق با ایران نبود، پنجمین اتفاق این بود که امریکا حاضر به پذیرش لغو تحریمها بهعنوان یک طرف معاملهی هستهای نبود و نهایتا به ششمین دلیل؛ امریکا حاضر به ورود موضوع تحریمهای اولیه و ثانویه در معاملهی هستهای نبود و غنیسازی خط قرمز امریکا در قبال فعالیتهای هستهای ایران بود.
زمانی هم که کار را به دولت تدبیر و امید تحویل دادیم، اول اینکه، امریکا حقوق هستهای ایران در چارچوب انپیتی را در قالب پیام رسمی رئیسجمهور امریکا پذیرفت، دوم؛ آنقدر ایران قوی شده بود و استیصال امریکا در مقابل ملت ایران تا آن حد علنی شده بود که در یک مقطع کوتاه امریکاییها ۲۵بار درخواست مذاکرهی دوجانبه با ایران کردند، سوم؛ براساس اظهارات آقای صالحی امریکا برای جلب موافقت ایران با مذاکرات دوجانبه، پذیرش حقوق هستهای ایران و لغو تحریمها علیه ایران را از طریق عمانیها اعلام کرده بود، چهارم؛ امریکا لغو تحریمها را در چارچوب توافق هستهای پذیرفته بود، پنجم؛ امریکا برداشتن تحریمهای اولیهی غیرهستهای علیه ایران را بهعنوان یکی از محورهای توافق هستهای پذیرفته بود، ششم؛ امریکا خط قرمز هستهای خود از غنیسازی (تعطیلی فرآیند غنیسازی) به ساخت سلاح (پذیرش همهی فرآیندهای غنیسازی) عقب برده بود، هفتم؛ امریکا به عدم وجود ابعاد نظامی در برنامهی هستهای ایران اعتراف کرده بود، هشتم؛ امریکا استثنا نبودن ایران در عرصهی هستهای (نفی حقوق کمتر و تکالیف بیشتر) را در قالب پیام رسمی رئیسجمهور امریکا پذیرفته بود و نهایتا نهمین مساله این بود که امریکا به فزونی سرعت توسعهی هستهای ایران نسبت به سرعت تأثیرگذاری تحریمها علیه ایران اعتراف کرده بود.
این هم استدلالی است، اما نگفتید که شما میتوانستید به توافق با ۱+۵ برسید یا نه؟
نگاه کنید حصول توافق مشکلی ندارد، چرا که اگر شما هر آنچه طرف مقابل میخواهد بپذیرید کمتر از کسری از ثانیه توافق حاصل میشود، اما دستیابی به توافقی که تأمینکنندهی منافع ملت ایران باشد کار آسانی نیست، همانطور که همین کسانی که برجام را برای ملت آوردند در سال ۱۳۸۲ هم توانستند به توافق با سه کشور اروپایی دست یابند، ولی آن توافق جز خسارت و هزینه چه رهآوردی برای ملت ایران داشت؟
آن توافقی را میگویید که به تعلیق منجر شد؟ آن که توافق نبود!
دقیقاً منظورم همین است که وقتی که شما مطالبات طرف مقابل را تأمین کنید و دغدغهی چندانی برای صیانت از حقوق و منافع ملت خود نداشته باشید، دستیابی به توافق کار مشکلی نیست. در سال ۱۳۸۲ دقیقاً همین کار را کردند که اروپاییها برای منافع ملت ایران در مقابل امریکا چانهزنی کنند تا امریکا پرونده ایران را به شورای امنیت نبرد، اما در نهایت پیشنهاد اروپاییها که در سال ۱۳۸۴ به طرف ایرانی ارائه شد، این بود که چنانچه ایران میخواهد تضمین داشته باشد تا به سوخت هستهای در بازارهای بینالمللی دست یابد، باید همه فعالیتهای هستهای خود را تعطیل کند و در مقابل این کار ایران (تعطیلی فعالیتهای هستهای) اروپاییها برای دانشمندان، متخصصان و تکنسینها و حتی کارگران تشکیلات هستهای ایران در داخل ایران کار پیدا میکنند. این گستاخی اروپاییها چنان بود که خود آقای روحانی در همان زمان (دولت اصلاحات) پیشنهاد آنها را رد کرد که همین اقدام آقای روحانی بهانهی اولیهی غربیها برای ارجاع موضوع ایران به شورای امنیت و صدور قطعنامههای تحریمی علیه ایران شد.
خب عدهای میگویند در زمان شما هم ارادهای برای توافق با ایران در طرف مقابل وجود نداشت؟ انگار آنها نمیخواستند با احمدینژاد توافق کنند؟
اگر اراده برای توافق با ایران نداشتند، پس چرا در یک مقطع کوتاه ۲۵بار درخواست مذاکرات دوجانبه با ایران کردند، دومین نکته؛ متن مکتوب پیشنهاد خود برای حصول توافق را ارائه کردند، سومین دلیل اینکه، پیشنهاد اولیهی خود را به نفع ایران تغییر دادند و مطالبات