غرب آسیا همچون یک سال گذشته دورانی پر شتاب را سپری میکند که نه تنها سرنوشت آینده منطقه بلکه بسیاری از معادلات جهانی را مشخص خواهد کرد. آنچه در تحولات منطقه مشاهده میشود از چند منظر قابل توجه است.
نخست آنکه غرب با روایت سازی از تحولات سوریه برآن است تا در کنار به حاشیه راندن و توجیه اشغال بخشهایی از این کشور اسلامی توسط اسرائیل و آمریکا، سیاست هراس افکنی، اختلاف افکنی و یاس آفرینی را علیه ملتهای منطقه اجرایی سازد. غرب میخواهد از این تحولات برای چند پاره سازی امت اسلامی، ایجاد هراس و ترس از آینده منطقه و یاس از آنچه در پیش رو دارد برای تضعیف مقاومت مردمی بهره گیرد. آنها در این تصورند که با تغییر ساختار در سوریه میتوانند روحیه ایستادگی و مقاومت را در میان ملتها از فلسطین و لبنان گرفته تا سایر کشورهای عربی و اسلامی تضعیف نمایند در عین آنکه با پرونده سازی و سیاه نمایی درباره نظامی که سالها بر سوریه حاکم بوده و منتسب به همگرایی با مقاومت است، برآنند تا ارزش و هنجار حضور در جبهه مقاومت را به یک ضد ارزش مبدل سازند تا به زعم خویش در جنگ ادراکی امت اسلام را از رویکرد به مقاومت منصرف ساخته و تسلیم شدن در برابر رژیم صهیونیستی و آمریکا را تنها گزینه آنها معرفی کنند.
دشمنان جهان اسلام و فلسطین برآنند تا با تصویری دروغین از مقاومت، ضمن پوشاندن و توجیه جنایات خود، ملتهای مسلمان را گرفتار اشتباه محاسباتی دست کشیدن از مقاومت نمایند تا بلایی که بر سر سوریه آوردند و آن را به جولانگاه اشغالگری صهیونیستها و آمریکا مبدل کردهاند، بر سر سایر کشورهای اسلامی بیاورند. این جنگ ادراکی با بهرهگیری از ابزار رسانه در حالی صورت میگیرد همزمان برآنند تا با کلید واژهای به نام نیروهای نیابتی ایران، ماهیت و ریشه دار بودن تفکر مقاومت در میان سایر ملتهای مسلمان را کتمان و در نهایت با سیاست تحقیر سازی، متهم سازی، اختلاف افکنی و یاس آفرینی تسلط استعماری خود بر کل منطقه را پیگیری کنند. این رویکرد جنایتکارانه در حالی صورت میگیرد که حقیقت آن است که جمهوری اسلامی ایران نیروی نیابتی ندارد و اگر یک روزی بخواهد اقدامی انجام دهد احتیاجی به نیروی نیابتی ندارد. حقیقت آن است که یمن میجنگد چون با ایمان است؛ حزبالله میجنگد، چون قدرت ایمانی او را به میدان میکشاند؛ حماس و جهاد میجنگند چون عقیدهشان آنها را وادار به این کار میکند، اینها نیابت از ایران ندارند.
دوم آنکه کارنامه آمریکا نشان میدهد که آنها برای سلطه بر کشورها یکی از دو ابزار را به کار میگیرند یا ایجاد استبداد و یا هرجومرج و اغتشاش. آنها در سوریه هرج و مرج به وجود آوردند و حالا به خیال خودشان احساس پیروزی میکنند و برآنند تا ملتهای اسلامی گرفتار اشتباه ادراکی کنند که این مردم سوریه بودهاند که این تحولات را رقم زدند حال آنکه آنچه در سوریه روی داد هرج و مرج و اغتشاش بود که با حمایت از جریانهای دست نشانده غرب اجرایی شد و نتیجه آن نیز اشغالگری بود که آمریکا و رژیم صهیونیستی انجام دادند هر چند در تبلیغات برآنند تا سوریه را یک الگوی موفق از دخالت غرب با نام حمایت از مردم نشان دهند تا توجهیی برای دخالت در سایر کشورهای منطقه باشد.
سوم آنکه با توجه به سابقه تاریخی مردم سوریه و نیز رویکردهای مقاومتی ملتهای منطقه در برابر اشغالگری رژیم صهیونیستی و آمریکا که نمونه آن شکل گیری مقاومت فلسطین، حزبالله لبنان و... بوده است سر برآوردن یک مجموعه شرافتمند قوی مقاومتی در سوریه هم اتفاق خواهد افتاد. جوان سوری چیزی برای ازدستدادن ندارد. دانشگاهش ناامن است، مدرسهاش ناامن است، خانهاش ناامن است، خیابانش ناامن است، زندگیاش ناامن است، چهکار کند؟ بایستی با قوت و اراده در مقابل آن کسانی که این ناامنی را طراحی کردهاند و آن کسانی که آن را اجرا کردهاند باید بایستد و انشاءالله بر آنها فائق خواهد آمد. فردای منطقه از امروز منطقه بهتر خواهد بود و این حقیقتی است که مقاومت ملتهای مسلمان آن را رقم خواهند زد هر چند که این روزها غرب برآن است تا در نمایشی دروغین تحولات سوریه را نشانه نابودی مقاومت و الزام تسلیم شدن ملتها و دولتهای منطقه در برابر زیاده خواهی آمریکا و صهیونیستها القا سازند.
نخست آنکه غرب با روایت سازی از تحولات سوریه برآن است تا در کنار به حاشیه راندن و توجیه اشغال بخشهایی از این کشور اسلامی توسط اسرائیل و آمریکا، سیاست هراس افکنی، اختلاف افکنی و یاس آفرینی را علیه ملتهای منطقه اجرایی سازد. غرب میخواهد از این تحولات برای چند پاره سازی امت اسلامی، ایجاد هراس و ترس از آینده منطقه و یاس از آنچه در پیش رو دارد برای تضعیف مقاومت مردمی بهره گیرد. آنها در این تصورند که با تغییر ساختار در سوریه میتوانند روحیه ایستادگی و مقاومت را در میان ملتها از فلسطین و لبنان گرفته تا سایر کشورهای عربی و اسلامی تضعیف نمایند در عین آنکه با پرونده سازی و سیاه نمایی درباره نظامی که سالها بر سوریه حاکم بوده و منتسب به همگرایی با مقاومت است، برآنند تا ارزش و هنجار حضور در جبهه مقاومت را به یک ضد ارزش مبدل سازند تا به زعم خویش در جنگ ادراکی امت اسلام را از رویکرد به مقاومت منصرف ساخته و تسلیم شدن در برابر رژیم صهیونیستی و آمریکا را تنها گزینه آنها معرفی کنند.
دشمنان جهان اسلام و فلسطین برآنند تا با تصویری دروغین از مقاومت، ضمن پوشاندن و توجیه جنایات خود، ملتهای مسلمان را گرفتار اشتباه محاسباتی دست کشیدن از مقاومت نمایند تا بلایی که بر سر سوریه آوردند و آن را به جولانگاه اشغالگری صهیونیستها و آمریکا مبدل کردهاند، بر سر سایر کشورهای اسلامی بیاورند. این جنگ ادراکی با بهرهگیری از ابزار رسانه در حالی صورت میگیرد همزمان برآنند تا با کلید واژهای به نام نیروهای نیابتی ایران، ماهیت و ریشه دار بودن تفکر مقاومت در میان سایر ملتهای مسلمان را کتمان و در نهایت با سیاست تحقیر سازی، متهم سازی، اختلاف افکنی و یاس آفرینی تسلط استعماری خود بر کل منطقه را پیگیری کنند. این رویکرد جنایتکارانه در حالی صورت میگیرد که حقیقت آن است که جمهوری اسلامی ایران نیروی نیابتی ندارد و اگر یک روزی بخواهد اقدامی انجام دهد احتیاجی به نیروی نیابتی ندارد. حقیقت آن است که یمن میجنگد چون با ایمان است؛ حزبالله میجنگد، چون قدرت ایمانی او را به میدان میکشاند؛ حماس و جهاد میجنگند چون عقیدهشان آنها را وادار به این کار میکند، اینها نیابت از ایران ندارند.
دوم آنکه کارنامه آمریکا نشان میدهد که آنها برای سلطه بر کشورها یکی از دو ابزار را به کار میگیرند یا ایجاد استبداد و یا هرجومرج و اغتشاش. آنها در سوریه هرج و مرج به وجود آوردند و حالا به خیال خودشان احساس پیروزی میکنند و برآنند تا ملتهای اسلامی گرفتار اشتباه ادراکی کنند که این مردم سوریه بودهاند که این تحولات را رقم زدند حال آنکه آنچه در سوریه روی داد هرج و مرج و اغتشاش بود که با حمایت از جریانهای دست نشانده غرب اجرایی شد و نتیجه آن نیز اشغالگری بود که آمریکا و رژیم صهیونیستی انجام دادند هر چند در تبلیغات برآنند تا سوریه را یک الگوی موفق از دخالت غرب با نام حمایت از مردم نشان دهند تا توجهیی برای دخالت در سایر کشورهای منطقه باشد.
سوم آنکه با توجه به سابقه تاریخی مردم سوریه و نیز رویکردهای مقاومتی ملتهای منطقه در برابر اشغالگری رژیم صهیونیستی و آمریکا که نمونه آن شکل گیری مقاومت فلسطین، حزبالله لبنان و... بوده است سر برآوردن یک مجموعه شرافتمند قوی مقاومتی در سوریه هم اتفاق خواهد افتاد. جوان سوری چیزی برای ازدستدادن ندارد. دانشگاهش ناامن است، مدرسهاش ناامن است، خانهاش ناامن است، خیابانش ناامن است، زندگیاش ناامن است، چهکار کند؟ بایستی با قوت و اراده در مقابل آن کسانی که این ناامنی را طراحی کردهاند و آن کسانی که آن را اجرا کردهاند باید بایستد و انشاءالله بر آنها فائق خواهد آمد. فردای منطقه از امروز منطقه بهتر خواهد بود و این حقیقتی است که مقاومت ملتهای مسلمان آن را رقم خواهند زد هر چند که این روزها غرب برآن است تا در نمایشی دروغین تحولات سوریه را نشانه نابودی مقاومت و الزام تسلیم شدن ملتها و دولتهای منطقه در برابر زیاده خواهی آمریکا و صهیونیستها القا سازند.
قاسم غفوری