جهان با یک نابسامانی وبه هم ریختگی فکری واندیشه ای مواجه است که به نظر می رسد ؛ زیرساخت آن را صهیونیست به کمک غرب یک قرن پیش بنیان تا این مسیر را با انحطاط در مباحث دارو ودرمان کلید بزنند؛ زیرا تا همین سه چهاردهه قبل بود که پزشکان ومتولیان درمان جامعه از محترم ترین اقشار آن به حساب می آمدند و وقتی به جمعی وارد می شدند همه به احترام آنها از جای خود بلند می شدند و او را در صدر مینشاندند؛ و محکمه این اشخاص خاص؛ چشم امید درماندگان از رنج های وارده بود؛ اگر چه امکانات و تکنولوژی و داروها امروزی وجود نداشت اما طبیب در مطب خود ازاکسیر «درس معلم اربود زمزمه محبتی/ جمعه به مکتب آورد طفل گریز پای را» بهره می برد تا بیمار احساس غربت نکند و آنچه می خواهد به طبیب خود بگوید تاوقتی سبک شد با دریافت چند حبه قرص وشیشه ای شربت؛ راهی منزل شود در حالیکه بیشترین فشار رنج ودردی را که به همراه داشت؛ در محکمه دکتربه جا گذاشته وبا مخیله ای خالی ازآن به خانه بر می گشت.
اما چگونه شد که امروز دسترسی وملاقات به ظاهر دل سوزان با این قشرفراوان از جامعه به زاویه رفته تا منشی پزشک حاکم مطلق باشد و قبل از ورود بیمار به مطب ؛ ویزیت وحق العلاج آن را نقداً دریافت نماید که اکثر آنها فاقد کارت خوان هستند ووقتی همه این مراحل هفت خوان رستم طی شد نوبت زیر میزی پزشک می رسد که معمولاً از جنس سکه بهار آزادی و دلار یا یورو است و شاسد پس از آن اقدام به رفع دردمندی بیمارکند و اگرمعالجه به جراحی بینجامد؛ سناریو بازهم تغییر ماهیت خواهد داد تا نوبت بیمارستان و مسائل اقتصادی و ارقام چندده میلیونی مطرح شود و در صورتیکه تسامحی درانجام نا موفق عمل و یا دوران نقاهت پیش آمد و ماجرا به مرگ بیمار منتهی شد؛ دستاویزی بنام سازمان نظام پزشکی حق را در هر صورت به پزشک وبیمارستان بدهد؛ مگر اینکه همراهان به صورت مستدل و مستند عکسش را ثابت کنند!
آن وقت شاید دانشگاه علوم پزشکی به عنوان کدخدا وداور وارد ماجرا شده و از شکات بخواهد رضایت دهند تا بازهم کفه ترازو به آن سوسنگین ترشود! و این امر نیز با اما واگرهایی در گیر است و دانشگاههای علوم پزشکی هم زیر بار خطاهای تولیدخود نمی روند وسعی می کنند دوراز شتر بخوابند وخواب آشفته نبینند که می شود از طریق قوانین مدنی و حقوق اسلامی به رتق وفتق آن پرداخت که اینگونه موارد با کدخدا منشی منافات دارد و جایز نیست سهل انگاری های مال دوستانه را ماست مالی کرد! معلوم نیست در این میان تکلیف قسم نامه بقراط چه می شود که این قشرازجامعه پس از فارغ التحصیل شدن وپیش از آغاز رسمی طبابت ؛ فقط می خوانند؟ و وقتی خانواده بیمار مصدوم ویا مرحوم شده را مصمم به پی گیری حقوقی می بینند ؛ به سرعت صحنه و مدارک مربوطه را عوض می کنند و حتی نام پزشک معالج و جراح و دستورات ونسخ بالینی را تغییر می دهند تا پرونده ای جدید وشسته ورفته آماده ارائه به کمیسیون های قضایی شود !
آیا این گونه درمانگران امروزی را می توان به سه یا چهار دهه قبل مقایسه کرد که بعضی از آنها نه تنها حق ویزیت از محرومان ونیازمندان دریافت نمی کردند بلکه دارو وهزینه های جنبی را هم از جیبشان قربت ان الالله می پرداختند! حالا کشوری درمانده راه درمان است و بحران پیری که بر اساس نظر تحلیل گران 80 در صد ازافراد سالمند آن بیمار هستند و بالطبع نیازمند رسیدگی های لازم در امرعلاج دردها ونگهداریشان که درفضاهای کوچک ومحدود آپارتمانی امروز؛ جایی برای این قشر بجامانده و فرهیخته وبه روایتی تاریخ مصرف گذشته نیست! می گفت پس از حادثه آتش سوزی در یکی از خودروهای پژو206 یا 207 که موارد متعددآن گزارش شده ؛ با سختی و هزینه ای بالا وکمرشکن تا حدودی بهبود یافتم اما پزشک معالج مربوطه گفته است ؛ هفته ای یکبار باید به مطب خصوصی من برای معاینه وادامه درمان؛ مراجعه کنی و البته بسیار شلوغ و محیط آن فشرده از جمعیتی بیمار تقریباً سالخورده و از کار افتاده ایست که اکثرابه بیماری دیابت مبتلا هستند وبالطبع نیازمند توالت وبه خصوص ازنوع فرنگی آن ؛ اما روی درب اغلب دستشویی های مطب پزشکان نوشته شده « خراب است»!
حالا مجسم کنید وضعیت این تعداد بیمار نیازمند را که ساعت ها باید منتظر نبوت ویزیت پزشک بمانند و چاره ای جز پوشک شدن در منزل ندارند! آیا کارتخوان نداشتن ؛ زیر میزی گرفتن وتسامح درمعالجه به خصوص اعمال جراحی وعدم عیادت از بیماران پس از انجام عمل جراحی و این مورد آخر بعنی« دستشویی خراب است» را می توان با رفتار پزشکان سی چهل سال پیش قیاس نمود با اینکه قسم نامه بقراط را بوسید وکنار گذاشت؟!
اما چگونه شد که امروز دسترسی وملاقات به ظاهر دل سوزان با این قشرفراوان از جامعه به زاویه رفته تا منشی پزشک حاکم مطلق باشد و قبل از ورود بیمار به مطب ؛ ویزیت وحق العلاج آن را نقداً دریافت نماید که اکثر آنها فاقد کارت خوان هستند ووقتی همه این مراحل هفت خوان رستم طی شد نوبت زیر میزی پزشک می رسد که معمولاً از جنس سکه بهار آزادی و دلار یا یورو است و شاسد پس از آن اقدام به رفع دردمندی بیمارکند و اگرمعالجه به جراحی بینجامد؛ سناریو بازهم تغییر ماهیت خواهد داد تا نوبت بیمارستان و مسائل اقتصادی و ارقام چندده میلیونی مطرح شود و در صورتیکه تسامحی درانجام نا موفق عمل و یا دوران نقاهت پیش آمد و ماجرا به مرگ بیمار منتهی شد؛ دستاویزی بنام سازمان نظام پزشکی حق را در هر صورت به پزشک وبیمارستان بدهد؛ مگر اینکه همراهان به صورت مستدل و مستند عکسش را ثابت کنند!
آن وقت شاید دانشگاه علوم پزشکی به عنوان کدخدا وداور وارد ماجرا شده و از شکات بخواهد رضایت دهند تا بازهم کفه ترازو به آن سوسنگین ترشود! و این امر نیز با اما واگرهایی در گیر است و دانشگاههای علوم پزشکی هم زیر بار خطاهای تولیدخود نمی روند وسعی می کنند دوراز شتر بخوابند وخواب آشفته نبینند که می شود از طریق قوانین مدنی و حقوق اسلامی به رتق وفتق آن پرداخت که اینگونه موارد با کدخدا منشی منافات دارد و جایز نیست سهل انگاری های مال دوستانه را ماست مالی کرد! معلوم نیست در این میان تکلیف قسم نامه بقراط چه می شود که این قشرازجامعه پس از فارغ التحصیل شدن وپیش از آغاز رسمی طبابت ؛ فقط می خوانند؟ و وقتی خانواده بیمار مصدوم ویا مرحوم شده را مصمم به پی گیری حقوقی می بینند ؛ به سرعت صحنه و مدارک مربوطه را عوض می کنند و حتی نام پزشک معالج و جراح و دستورات ونسخ بالینی را تغییر می دهند تا پرونده ای جدید وشسته ورفته آماده ارائه به کمیسیون های قضایی شود !
آیا این گونه درمانگران امروزی را می توان به سه یا چهار دهه قبل مقایسه کرد که بعضی از آنها نه تنها حق ویزیت از محرومان ونیازمندان دریافت نمی کردند بلکه دارو وهزینه های جنبی را هم از جیبشان قربت ان الالله می پرداختند! حالا کشوری درمانده راه درمان است و بحران پیری که بر اساس نظر تحلیل گران 80 در صد ازافراد سالمند آن بیمار هستند و بالطبع نیازمند رسیدگی های لازم در امرعلاج دردها ونگهداریشان که درفضاهای کوچک ومحدود آپارتمانی امروز؛ جایی برای این قشر بجامانده و فرهیخته وبه روایتی تاریخ مصرف گذشته نیست! می گفت پس از حادثه آتش سوزی در یکی از خودروهای پژو206 یا 207 که موارد متعددآن گزارش شده ؛ با سختی و هزینه ای بالا وکمرشکن تا حدودی بهبود یافتم اما پزشک معالج مربوطه گفته است ؛ هفته ای یکبار باید به مطب خصوصی من برای معاینه وادامه درمان؛ مراجعه کنی و البته بسیار شلوغ و محیط آن فشرده از جمعیتی بیمار تقریباً سالخورده و از کار افتاده ایست که اکثرابه بیماری دیابت مبتلا هستند وبالطبع نیازمند توالت وبه خصوص ازنوع فرنگی آن ؛ اما روی درب اغلب دستشویی های مطب پزشکان نوشته شده « خراب است»!
حالا مجسم کنید وضعیت این تعداد بیمار نیازمند را که ساعت ها باید منتظر نبوت ویزیت پزشک بمانند و چاره ای جز پوشک شدن در منزل ندارند! آیا کارتخوان نداشتن ؛ زیر میزی گرفتن وتسامح درمعالجه به خصوص اعمال جراحی وعدم عیادت از بیماران پس از انجام عمل جراحی و این مورد آخر بعنی« دستشویی خراب است» را می توان با رفتار پزشکان سی چهل سال پیش قیاس نمود با اینکه قسم نامه بقراط را بوسید وکنار گذاشت؟!
حسن روانشید - روزنامهنگار پیشکسوت