شاید به جرئت بتوان ادعا نمود یک سوم از دانش آموزان کشور بخصوص در مناطق شهری و کلانشهری را همین مدارس غیر دولتی با نیرنگ پوسین خداوند الموت یعنی حسن صباح توانستهاند به بدنه شعار تعلیم و تربیت جذب کنند و برای کسب این معدن پر درآمد هزاران ترفند بزنند که البته اگر نبودند؛ خدا میداند بر اثر غفلت و ندانم بکاری متولیان و مسئولان چه بر سر ظرفیتهای محدود این نهاد میآمد، اگرچه افت شدید بحث پرورش و محتوای تحصیلی و علمی دانش آموزان هم از همین واحدهای متکی به مادیات شروع شد تا به سرعت دولتیها را هم آلوده خود کند و بعضی از معلمان هم یاد بگیرند علاوه بر حقوق شغلی خود از اولیا دانش آموزان هم انتظار حق التدریسهای مضاعف کلاسی و سرخانه میلیونی داشته باشند تا یک کالا در دو مکان نزدیک به هم به دو دستمزد عرضه شود! که قطعاً بدلیل نارضایتی خانواده دانش آموزان از پرداخت این مبالغ بعضاً نجومی آن هم در بحث بازار سیاه فرهنگی رضایت و حلالیتی در کار نخواهد بود، حال آنکه مقصر اصلی این دادگاه وجدانی شوراهای عالی آموزش و پرورش در دهه هفتاد است که تخم لق ملی شدن مدارس را با عنوان غیر انتفاعی در دامن تعلیم و تربیت کشور شکستند!
آموزش وپرورش این روزها بیشباهت به یک نامادری برای مدارس دولتی نیست زیرا نفوذ بسیاری از غیرانتفاعیها در بدنه آن انکار ناپذیر است که میتواند با انجام مانورهایی جذاب، اجرای قوانین موجود را همراه با دستکاری های نامحسوس به نفع خود تمام کند تا هر چند سال یکبار با عوض شدن پرچم دو طیف و جریان دوگانه اصولگرا و اصلاحات، پستهای کلیدی وزارت مذکور را از حوزه ستادی گرفته تا پایین ترین بخش یک روستا؛ به نفع خود رقم زده و مصادره نمایند، حالا رئیس جمهور هرچه میخواهد فریاد بزند که حزبی نیست و شعار دهد وفاق و همدلی حاکم است حتی اگر همه این گفتهها صادقانه باشد؛ آنچه در پایین دستها اتفاق میافتد و جاری است، خط بازی و جریان سازی گروهی و دستهای است که موفق شده تا سیاستهای چهار ساله آینده را درهمه امور، فارغ از مفاد برنامه هفتم بدست گیرد!
البته برای رسیدن به این ایده آل در آغاز لازم است خانه تکانی را با چشمهای بسته شروع کرد که دولت چهاردهم اجرای این تئوری نخ نما شده را با شعار وفاق ملی اما با صبوری عملیاتی تا به نوعی رونمایی نباشد بلکه به ریشه بزند! به همین منظور اگر چه وزیر جدید سریعاً به صندلی تعلیم و تربیت تکیه زد اما معاونان و مدیران کل ستادی و استانی و حتی شهرستانها و نواحی را هم تغییر نداد که شاید در نظر دارند نوعی نمایش عروسک پشت پرده باشد تا شانزده میلیون دانش آموز سال تحصیلی جدید، همچون مواد تولید یک ترشی در طغارهایی بنام مدرسه؛ جا بیفتند که آن وقت 9 ماه فرصت دارند تا با استفاده از نظرات پشت پرده بعضی رانتهای غیرانتفاعی که اکثراً مدیران کلان و میانی و حتی پایین دستی وزارت آموزش و پرورش سهامداران و سرمایه گذاران آن هستند، نسبت به انتخاب معاونان، مدیران کل و روسای ادارات نواحی و شهرستانها در سراسر کشور اقدام نمایند! تا در چهار سال آینده عنان تعلیم و تربیت دانش آموزان در اختیار آنها باشد و دهکهای پایین جامعه همراه با مهاجران و اتباع بیگانه منحصراً در مدارس دولتی فاقد امکانات لازم و همچنین معلمان با تجربه به تحصیل علم در بستر فرصت سوزی بپردازند! و آنهایی که دستشان به دهانشان میرسد؛ راهی مدارس غیر دولتی امروز یعنی همان غیرانتفاعیهای سابق شوند و ضمن پرداخت شهریههای نجومی و متنوع، از نفوذ و توانایی مالی اولیا آنها نیز در طول سال بهرهوری شود!
بنابر این همچنان این نهاد اجرایی و مدیریتی در جای جای کشور است که هیچگونه قدرت و اقتدار و نفوذی بر مدارس غیرانتفاعی نخواهد داشت که طی دوسال و اندی گذشته در سیطره طیفی دیگر بودند و امروز با ورود جبههای با ماسک وفاق و هنوز هم حضور طیف سابق در بدنه آموزش و پرورش؛ این نهاد و مدارس غیردولتی و بخصوص معدودی مافیاهای جا افتاده آن به دو عنصر سیر و سرکه تبدیل شدهاند تا هیچکدام دیگری را بر نتابند و پته هم را نخوانند و این مسئله در استان اصفهان به یک سونامی تبدیل شده تا مدیران بعضی مدارس غیرانتفاعی مطرح در جواب دستورات قانونی کتبی و شفاهی اداره کل آموزش و پرورش هم دم از خود مختاری بزنند و در پارهای از آنها با تمسخر بگویند «اینها که یکی دوماه دیگر خانه تکانی میشوند؛ بهتر است دیگر دستور و خورده فرمایشی نداشته باشند و سر جایشان بنشینند تا مدیران جدید با حکم وزارتی برای تحویل و تحول از راه برسند!» و البته مدیران نیز روزها را به بطالت میگذارنند تا زمانه بدون هیچ دغدغه تازهای سپری شود! شاید کمی دیر باشد اما امروز متوجه میشویم که سالهاست تعلیم و تربیت در چنگال غیرانتفاعیها اسیر است تا مدارس دولتی با مغبون واقع شدن یکی از اصول قانون اساسی و بالطبع نهاد و متولی مجری آن، به حاشیه برود!
آموزش وپرورش این روزها بیشباهت به یک نامادری برای مدارس دولتی نیست زیرا نفوذ بسیاری از غیرانتفاعیها در بدنه آن انکار ناپذیر است که میتواند با انجام مانورهایی جذاب، اجرای قوانین موجود را همراه با دستکاری های نامحسوس به نفع خود تمام کند تا هر چند سال یکبار با عوض شدن پرچم دو طیف و جریان دوگانه اصولگرا و اصلاحات، پستهای کلیدی وزارت مذکور را از حوزه ستادی گرفته تا پایین ترین بخش یک روستا؛ به نفع خود رقم زده و مصادره نمایند، حالا رئیس جمهور هرچه میخواهد فریاد بزند که حزبی نیست و شعار دهد وفاق و همدلی حاکم است حتی اگر همه این گفتهها صادقانه باشد؛ آنچه در پایین دستها اتفاق میافتد و جاری است، خط بازی و جریان سازی گروهی و دستهای است که موفق شده تا سیاستهای چهار ساله آینده را درهمه امور، فارغ از مفاد برنامه هفتم بدست گیرد!
البته برای رسیدن به این ایده آل در آغاز لازم است خانه تکانی را با چشمهای بسته شروع کرد که دولت چهاردهم اجرای این تئوری نخ نما شده را با شعار وفاق ملی اما با صبوری عملیاتی تا به نوعی رونمایی نباشد بلکه به ریشه بزند! به همین منظور اگر چه وزیر جدید سریعاً به صندلی تعلیم و تربیت تکیه زد اما معاونان و مدیران کل ستادی و استانی و حتی شهرستانها و نواحی را هم تغییر نداد که شاید در نظر دارند نوعی نمایش عروسک پشت پرده باشد تا شانزده میلیون دانش آموز سال تحصیلی جدید، همچون مواد تولید یک ترشی در طغارهایی بنام مدرسه؛ جا بیفتند که آن وقت 9 ماه فرصت دارند تا با استفاده از نظرات پشت پرده بعضی رانتهای غیرانتفاعی که اکثراً مدیران کلان و میانی و حتی پایین دستی وزارت آموزش و پرورش سهامداران و سرمایه گذاران آن هستند، نسبت به انتخاب معاونان، مدیران کل و روسای ادارات نواحی و شهرستانها در سراسر کشور اقدام نمایند! تا در چهار سال آینده عنان تعلیم و تربیت دانش آموزان در اختیار آنها باشد و دهکهای پایین جامعه همراه با مهاجران و اتباع بیگانه منحصراً در مدارس دولتی فاقد امکانات لازم و همچنین معلمان با تجربه به تحصیل علم در بستر فرصت سوزی بپردازند! و آنهایی که دستشان به دهانشان میرسد؛ راهی مدارس غیر دولتی امروز یعنی همان غیرانتفاعیهای سابق شوند و ضمن پرداخت شهریههای نجومی و متنوع، از نفوذ و توانایی مالی اولیا آنها نیز در طول سال بهرهوری شود!
بنابر این همچنان این نهاد اجرایی و مدیریتی در جای جای کشور است که هیچگونه قدرت و اقتدار و نفوذی بر مدارس غیرانتفاعی نخواهد داشت که طی دوسال و اندی گذشته در سیطره طیفی دیگر بودند و امروز با ورود جبههای با ماسک وفاق و هنوز هم حضور طیف سابق در بدنه آموزش و پرورش؛ این نهاد و مدارس غیردولتی و بخصوص معدودی مافیاهای جا افتاده آن به دو عنصر سیر و سرکه تبدیل شدهاند تا هیچکدام دیگری را بر نتابند و پته هم را نخوانند و این مسئله در استان اصفهان به یک سونامی تبدیل شده تا مدیران بعضی مدارس غیرانتفاعی مطرح در جواب دستورات قانونی کتبی و شفاهی اداره کل آموزش و پرورش هم دم از خود مختاری بزنند و در پارهای از آنها با تمسخر بگویند «اینها که یکی دوماه دیگر خانه تکانی میشوند؛ بهتر است دیگر دستور و خورده فرمایشی نداشته باشند و سر جایشان بنشینند تا مدیران جدید با حکم وزارتی برای تحویل و تحول از راه برسند!» و البته مدیران نیز روزها را به بطالت میگذارنند تا زمانه بدون هیچ دغدغه تازهای سپری شود! شاید کمی دیر باشد اما امروز متوجه میشویم که سالهاست تعلیم و تربیت در چنگال غیرانتفاعیها اسیر است تا مدارس دولتی با مغبون واقع شدن یکی از اصول قانون اساسی و بالطبع نهاد و متولی مجری آن، به حاشیه برود!
حسن روانشید - روزنامهنگار پیشکسوت