تقریبا بر کسی پوشیده نیست که ارتقا سطح فنی آموزش، موجب تاثیر اجتناب پذیر توسعه فردی و اجتماعی می شود.
اما بررسی نظام آموزش عالی کشور، خصوصا پیرامون علوم تخصصی و فنی ، به جد ضرورت بازنگری اساسی و زیربنایی را ایجاب می نماید.
آموزشی که در کشور ما صرفا تئوری و بر پایه ی حافظه دانشجو و نه مهارت او استوار گردیده و در نهایت منتج به خروجی های نامناسبی در بازار کار گشته است و استمرار این وضع، در سالیان بعد، کشور را با خلا بزرگی در بخش فنی مواجه می کند. بدیهی است که یکی از عوامل اصلی سوق داده شدن دانشگاه به این رویه، عدم تامین مالی و تجهیزات کارگاه های آموزشی و هزینه ی بالاتر روش مهارت محور نسبت به دانش محور است، اما عوامل دیگری همچون کتب و منابع قدیمی، استفاده از مدرسین تئوری به جای اجرایی، کمبود تجهیزات و ابزار کارگاهی نیز مزید علت می باشند.
نتیجه ی این ساز و کار غلط ، انتقال توهم دانستن به جای اصل دانستن می شود و دانشجو تنها در زمان ورود به بازار کار، متوجه این نقیصه می گردد و به تبع آن از بازار کار فاصله گرفته و یا به فعالیت دیگری، مغایر با توانایی، علاقه و علم خود مشغول می شود که این امر در سالیان متمادی موجب عدم قرارگیری افراد در جایگاه مناسب خود و خسران فنی کشور در بعد فردی و اجتماعی میشود.
حتی در صورت اشتغال فرد در رشته دانشگاهی خود نیز با علم نادرست بر مهارت بدست آمده، موجب خسارات متعدد می گردد.
یقینا برای رفع این معضلات، راه حل، ارتباط بیشتر دانشگاهیان با مدیران صنعتی و کارآفرینان، به کارگیری اساتید فنی و اجرایی در بازار کار، تجهیز و تامین کارگاه های فنی و تغییر معیار نمره دهی و اعتبار سنجی دانشجو از نگاه تئوری به اجرایی می باشد. امید است که با برگزاری بیشتر نمایشگاه های مشابه و اصلاح وضع موجود آموزش، شاهد ورود بیشتر فارغ التحصیلان دانشگاهی به بازار کار باشیم.
اما بررسی نظام آموزش عالی کشور، خصوصا پیرامون علوم تخصصی و فنی ، به جد ضرورت بازنگری اساسی و زیربنایی را ایجاب می نماید.
آموزشی که در کشور ما صرفا تئوری و بر پایه ی حافظه دانشجو و نه مهارت او استوار گردیده و در نهایت منتج به خروجی های نامناسبی در بازار کار گشته است و استمرار این وضع، در سالیان بعد، کشور را با خلا بزرگی در بخش فنی مواجه می کند. بدیهی است که یکی از عوامل اصلی سوق داده شدن دانشگاه به این رویه، عدم تامین مالی و تجهیزات کارگاه های آموزشی و هزینه ی بالاتر روش مهارت محور نسبت به دانش محور است، اما عوامل دیگری همچون کتب و منابع قدیمی، استفاده از مدرسین تئوری به جای اجرایی، کمبود تجهیزات و ابزار کارگاهی نیز مزید علت می باشند.
نتیجه ی این ساز و کار غلط ، انتقال توهم دانستن به جای اصل دانستن می شود و دانشجو تنها در زمان ورود به بازار کار، متوجه این نقیصه می گردد و به تبع آن از بازار کار فاصله گرفته و یا به فعالیت دیگری، مغایر با توانایی، علاقه و علم خود مشغول می شود که این امر در سالیان متمادی موجب عدم قرارگیری افراد در جایگاه مناسب خود و خسران فنی کشور در بعد فردی و اجتماعی میشود.
حتی در صورت اشتغال فرد در رشته دانشگاهی خود نیز با علم نادرست بر مهارت بدست آمده، موجب خسارات متعدد می گردد.
یقینا برای رفع این معضلات، راه حل، ارتباط بیشتر دانشگاهیان با مدیران صنعتی و کارآفرینان، به کارگیری اساتید فنی و اجرایی در بازار کار، تجهیز و تامین کارگاه های فنی و تغییر معیار نمره دهی و اعتبار سنجی دانشجو از نگاه تئوری به اجرایی می باشد. امید است که با برگزاری بیشتر نمایشگاه های مشابه و اصلاح وضع موجود آموزش، شاهد ورود بیشتر فارغ التحصیلان دانشگاهی به بازار کار باشیم.
دکتر محمد مهدی مومنی - مدرس دانشگاه