بایدها و نبایدها ساختههای خود ما هستند؛ ساختههایی که برخی از آنها سد محکمی در راه تشکیل خانواده پایدار و ازدواجی به هنگام و آسان هستند؛ ادامه حضور بایدها و نبایدها چه دردی از خانواده و جامعه دوا میکند.
خوب که به اطرافم مینگرم و در سخنان بزرگترها و یا آداب و رسوم قدیمیترها دقت میکنم، بایدها و نبایدها و قوانین نانوشته بسیاری را میبینم که برای من جوان امروزی که در قرن پانزدهم زندگی میکنم اگر نگویم خندهدار است، باید بگویم که با چشم عقل بیمعنی است و با کنار گذاشتن آنها و حذف آن از زندگی، مشکلی برای کسی پیش نمی آید. اینها بخشی از سخنان جوان ۲۸ سالهای است که از دست بایدها و نبایدهای زندگی که بزرگترها آن را نسخه پیچ کردهاند، خسته شده است.
او میخواست بایدها و نبایدهای خودش را داشته باشد؛ همین قوانین نانوشته، تشکیل زندگیاش را به عقب انداخته بود؛ میگفت: «۲۸ سالهام؛ سه سال است که به طور جدی قصد ازدواج دارم و با معرفی دوستان و آشنایان تاکنون ۱۳ بار به خواستگاری رفتهام؛ همه میگویند باید تا حالا انتخاب میکردم اما هنوز مجرد هستم.»
تاکید داشت که موضوع اصلی که نتوانسته انتخابی داشته باشد، قوانینی بود که خانواده خودش و خانواده خانم روی انجام آن تاکید داشتهاند؛ میگفت: «مادرم معتقد است باید دختر در مراسم خواستگاری به خانواده پسر چای تعارف کند؛ وگرنه به خانواده داماد بی احترامی کرده است؛ خُب شاید یک خانم دوست نداشته باشد چای تعارف کند!» و یا اینکه مادر او معتقد بود باید دختر شغل و حقوق داشته باشد تا در مخارج زندگی به فرزندش کمک کند و از اینکه به خواستگاری دختری برود که خانه دار است، اِبا داشت.
مادر محمد، عروس آینده و خانواده اش را با سایر عروسهای فامیل مقایسه میکرد و به نظرش باید عروس آینده حداقل امکانات را داشته باشد و خانوادهاش هم توانایی تامین یک جهیزیه خوب و از نظر او آبرومند را داشته باشند. دردّ دل محمد به اینجاها ختم نشد؛ محمد میگفت: در خواستگاریهایی که رفتم، در چند مورد من و دختر خانم شرایط خوبی برای قبول کردن همدیگر داشتیم اما آشنایی ما کمی که پیش میرفت، متوجه میشدیم باید به بایدها و نبایدهای خانوادهها پاسخ بدهیم؛ وگرنه عروس و داماد خوبی برای خانواههایمان نیستیم.
او میگفت: چه کسی این قانون را نوشته است که داماد باید سرویس طلای مناسبی تهیه کند؛ مراسم عروسی باید با خانواده داماد باشد؛ عروس باید جهیزیه کاملی داشته باشد؛ داماد باید خانه مستقل داشته باشد؛ داماد باید در محله عروس و یا نزدیک به آن، خانه تهیه کند...
برزین، تفاهم داشتن را مهمترین عامل برای تشکیل خانواده میداند و معتقد است، در ازدواجهایی که به شکل سنتی انجام میشود، خانوادهها وظیفه دارند شرایط را فراهم کنند تا دختر و پسر در شرایط سالمی، روزهای آشنایی را بگذرانند و بتوانند در موضوعات مختلف به تفاهم برسند. او میگوید امروزه دو نوع آشنایی برای ازدواج وجود دارد؛ آشنایی از طریق سنتی و معرفی شدن به یکدیگر که این نوع در جامعه کنونی گمرنگ شده است و کمتر رخ میدهد؛ ازدواجهایی که به واسطه شهرنشینی، حضور در دانشگاهها و دور شدن کلونیهای خانواده از یکدیگر رخ میدهد که دختر و پسر در روابطی که دارند، آشنایی و تفاهم نسبی را پیدا میکنند و در برخی موارد خانوادهها آخرین حلقهای هستند که از تصمیمات آنها مطلع میشوند.
او میگوید هرچند مادیات از اهمیت زیادی در یک زندگی برخوردار است و نمیتوان درصد آن را صفر در نظر گرفت اما اگر مادیات فراهم باشد اما یک زوج توانایی و مهارت صحبت کردن با یکدیگر را نداشته باشند و یا اینکه نتوانند لحظاتی را با آرامش در کنار هم سپری کنند؛ داشتن مواهب مادی چه اثری دارد؟
برزین میکوید: مهمترین عامل برای تحکیم یک خانواده ایدئولوژی مشترک است و در کنار آن مهارت صحبت کردن، مهارت نه گفتن، مهارت بیان خواستهها؛ اینها مسائل اصلی هستند که باید دو نفر را به تفاهم و آرامش برساند. او از خانوادهها و زوجین خواست برای ازدواج و تشکیل خانواده، ایده آل گرایی را کنار بگذارند و بدانند همه افراد خاکستری هستند، سفید مطلق و سیاه مطلقی در زندگی مشترک وجود ندارد؛ باید به هم کمک کنند تا هر روز به آرامش نزدیک تر شوند. به گفته او، مسائل مادی هم یک نوع قرار داد است که بهتر است دو نفر بدون دخالت خانوادهها درباره آن تفاهم کنند؛ بسیاری از زوجین هستند که مهریه سنگین هم ندارند، جهیزیه لاکچری هم نیاورده اند، خانه استیجاری داشته اند اما با داشتن مهارتهای زندگی مشترک و تفاهم، لحظاتی شاد و آرام را تجربه میکنند.
او همچنین از فعالیت سامانه وصال شیرین خبر داد و گفت: این سامانه برای کاهش هزینههای جشن ازدواج راه اندازی شده است، این هزینه بر اساس برآورد ما در استانها به طور متوسط ۲۰۰ تا ۵۰۰ میلیون است از این رو تلاش میکنیم سامانه وصال شیرین که ۱۴ خدمت ارایه میکند، ۳۰ درصد هزینه جشن ازدواج را کاهش دهد. به نظر میرسد؛ برای افزاش تعداد ازدواجهای موفق نیازمند حذف برخی بایدها و نبایدهای غیرضروری هستیم، به ویژه بایدها و نبایدهایی که بیشتر به بازخورد مثبت یا منفی فامیل و اقوام ختم میشود.
خوب که به اطرافم مینگرم و در سخنان بزرگترها و یا آداب و رسوم قدیمیترها دقت میکنم، بایدها و نبایدها و قوانین نانوشته بسیاری را میبینم که برای من جوان امروزی که در قرن پانزدهم زندگی میکنم اگر نگویم خندهدار است، باید بگویم که با چشم عقل بیمعنی است و با کنار گذاشتن آنها و حذف آن از زندگی، مشکلی برای کسی پیش نمی آید. اینها بخشی از سخنان جوان ۲۸ سالهای است که از دست بایدها و نبایدهای زندگی که بزرگترها آن را نسخه پیچ کردهاند، خسته شده است.
او میخواست بایدها و نبایدهای خودش را داشته باشد؛ همین قوانین نانوشته، تشکیل زندگیاش را به عقب انداخته بود؛ میگفت: «۲۸ سالهام؛ سه سال است که به طور جدی قصد ازدواج دارم و با معرفی دوستان و آشنایان تاکنون ۱۳ بار به خواستگاری رفتهام؛ همه میگویند باید تا حالا انتخاب میکردم اما هنوز مجرد هستم.»
تاکید داشت که موضوع اصلی که نتوانسته انتخابی داشته باشد، قوانینی بود که خانواده خودش و خانواده خانم روی انجام آن تاکید داشتهاند؛ میگفت: «مادرم معتقد است باید دختر در مراسم خواستگاری به خانواده پسر چای تعارف کند؛ وگرنه به خانواده داماد بی احترامی کرده است؛ خُب شاید یک خانم دوست نداشته باشد چای تعارف کند!» و یا اینکه مادر او معتقد بود باید دختر شغل و حقوق داشته باشد تا در مخارج زندگی به فرزندش کمک کند و از اینکه به خواستگاری دختری برود که خانه دار است، اِبا داشت.
مادر محمد، عروس آینده و خانواده اش را با سایر عروسهای فامیل مقایسه میکرد و به نظرش باید عروس آینده حداقل امکانات را داشته باشد و خانوادهاش هم توانایی تامین یک جهیزیه خوب و از نظر او آبرومند را داشته باشند. دردّ دل محمد به اینجاها ختم نشد؛ محمد میگفت: در خواستگاریهایی که رفتم، در چند مورد من و دختر خانم شرایط خوبی برای قبول کردن همدیگر داشتیم اما آشنایی ما کمی که پیش میرفت، متوجه میشدیم باید به بایدها و نبایدهای خانوادهها پاسخ بدهیم؛ وگرنه عروس و داماد خوبی برای خانواههایمان نیستیم.
او میگفت: چه کسی این قانون را نوشته است که داماد باید سرویس طلای مناسبی تهیه کند؛ مراسم عروسی باید با خانواده داماد باشد؛ عروس باید جهیزیه کاملی داشته باشد؛ داماد باید خانه مستقل داشته باشد؛ داماد باید در محله عروس و یا نزدیک به آن، خانه تهیه کند...
برزین، تفاهم داشتن را مهمترین عامل برای تشکیل خانواده میداند و معتقد است، در ازدواجهایی که به شکل سنتی انجام میشود، خانوادهها وظیفه دارند شرایط را فراهم کنند تا دختر و پسر در شرایط سالمی، روزهای آشنایی را بگذرانند و بتوانند در موضوعات مختلف به تفاهم برسند. او میگوید امروزه دو نوع آشنایی برای ازدواج وجود دارد؛ آشنایی از طریق سنتی و معرفی شدن به یکدیگر که این نوع در جامعه کنونی گمرنگ شده است و کمتر رخ میدهد؛ ازدواجهایی که به واسطه شهرنشینی، حضور در دانشگاهها و دور شدن کلونیهای خانواده از یکدیگر رخ میدهد که دختر و پسر در روابطی که دارند، آشنایی و تفاهم نسبی را پیدا میکنند و در برخی موارد خانوادهها آخرین حلقهای هستند که از تصمیمات آنها مطلع میشوند.
او میگوید هرچند مادیات از اهمیت زیادی در یک زندگی برخوردار است و نمیتوان درصد آن را صفر در نظر گرفت اما اگر مادیات فراهم باشد اما یک زوج توانایی و مهارت صحبت کردن با یکدیگر را نداشته باشند و یا اینکه نتوانند لحظاتی را با آرامش در کنار هم سپری کنند؛ داشتن مواهب مادی چه اثری دارد؟
برزین میکوید: مهمترین عامل برای تحکیم یک خانواده ایدئولوژی مشترک است و در کنار آن مهارت صحبت کردن، مهارت نه گفتن، مهارت بیان خواستهها؛ اینها مسائل اصلی هستند که باید دو نفر را به تفاهم و آرامش برساند. او از خانوادهها و زوجین خواست برای ازدواج و تشکیل خانواده، ایده آل گرایی را کنار بگذارند و بدانند همه افراد خاکستری هستند، سفید مطلق و سیاه مطلقی در زندگی مشترک وجود ندارد؛ باید به هم کمک کنند تا هر روز به آرامش نزدیک تر شوند. به گفته او، مسائل مادی هم یک نوع قرار داد است که بهتر است دو نفر بدون دخالت خانوادهها درباره آن تفاهم کنند؛ بسیاری از زوجین هستند که مهریه سنگین هم ندارند، جهیزیه لاکچری هم نیاورده اند، خانه استیجاری داشته اند اما با داشتن مهارتهای زندگی مشترک و تفاهم، لحظاتی شاد و آرام را تجربه میکنند.
او همچنین از فعالیت سامانه وصال شیرین خبر داد و گفت: این سامانه برای کاهش هزینههای جشن ازدواج راه اندازی شده است، این هزینه بر اساس برآورد ما در استانها به طور متوسط ۲۰۰ تا ۵۰۰ میلیون است از این رو تلاش میکنیم سامانه وصال شیرین که ۱۴ خدمت ارایه میکند، ۳۰ درصد هزینه جشن ازدواج را کاهش دهد. به نظر میرسد؛ برای افزاش تعداد ازدواجهای موفق نیازمند حذف برخی بایدها و نبایدهای غیرضروری هستیم، به ویژه بایدها و نبایدهایی که بیشتر به بازخورد مثبت یا منفی فامیل و اقوام ختم میشود.